Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
yellow spot
نقطه زرد
Other Matches
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
yellow a
زرنیخ
yellow
<adj.>
زرد
yellow
ترسو
yellow
زردی
yellow
اصفر
yellow bile
مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
yellow bile
صفرا
yellow bile
سودا
yellow arc
محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
yellow daisy
گل پنچ هزاری
yellow rhubard
ریوند خراسانی
straw yellow
رنگ زرد براق مایل به قرمز رنگ زرد کهربایی
Yellow Book
مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
visual yellow
زرد بینایی
aniline yellow
زرد انیلینی
anthracene yellow
زرد انتراسن
canary yellow
رنگ زرد روشن
chrome yellow
زرد کرومی
hansa yellow
زرد هنسا
king's yellow
مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
lemon yellow
رنگ زرد لیمویی
yellow daisy
گل ژاپونی
yellow flag
پرچم زرد بمعنای خطر درجلو
yellow grease
پیه خوک
yellow-bellied
<idiom>
ترسو
yellow streak
<idiom>
توسیی درشخصیت
yellow press
مطبوعات جنجالی
have a yellow streak
بزدل و ترسو
yellow fever
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
yellow fever
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
Yellow Pages
بخش آگهیهای دفتر تلفن
yellow sighted
زرد بین
yellow rose
گل زرد
yellow jack
تب زرد
yellow jack
پرچم قرنطینه کشتی
yellow jacket
زنبور زرداجتماعی
yellow mullen
دم گاو
yellow ocher
گل اخری
yellow ocher
اخری زرد
yellow ocher
رنگ اخری
yellow rocket
ایهقان
yellow fever
تب زرد
yellow green alga
جلبک دارای رنگدانه زرد تا سبز
blue yellow blindness
رنگ کوری ابی- زرد
greenish-yellow
[mossgreen]
رنگ ماشی
greenish-yellow
[mossgreen]
سبز چمنی
greenish-yellow
[mossgreen]
سبز جلبکی
acetyl pure yellow
زرد خالص استیلی
yellow black myrmidon
هلیله زرد یا سیاه
yellow dog contract
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
spot
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot
مسافت یابی کردن
spot
تنظیم تیر کردن
spot
تشخیص دادن
spot
کشف کردن دیدن
spot
جا
spot
درجا
spot
مشاهده کردن گلوله ها
spot
در محل
spot
کمان
spot
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
on-the-spot
فی المجلس
on-the-spot
نقدا"
on the spot
فی المجلس
on the spot
نقدا"
spot
لکه موضع
spot
به طور نقد
up on the spot
فی المجلس مقدا بی درنگ
spot
فوری
spot
باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spot
[لکه دار شدن فرش در اثر مواد رنگی و شمیایی]
spot
لکه دارشدن
spot
لکه دارکردن
spot
زمان مختصر لحظه
spot
موضع
spot
لکه لک
spot
محل
spot
نقدا"
spot
خال
spot
نقطه
spot
کشف کردن اماده پرداخت
in a spot
<idiom>
درمشکل قرار داشتن
spot
مکان
on the spot
<idiom>
درشرایط سخت ونا امیدکنندهای
spot
بجااوردن
spot-on
دقیقا صحیح
touch spot
ناحیه بساوشی
sweet spot
قسمت مرکزی راکت یا چوب
succeeding spot
نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
blind spot
نقطه ضعف
unpainted spot
تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
spot sale
فروش نقد
spot sale
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
spot shot
ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
spot transaction
معامله نقدی
spot weld
خال جوش
spot welding
جوش نقطهای
spot weld
نقطه جوش دادن
spot weld
اتصال نقطه جوش
spot welding
نقطه جوش
spot welding
جوشکاری نقطهای
blind spot
نقطه کور
black spot
جادهباآمارتصادفبالا
spot elevation
ارتفاع تعیین شده
He was kI'lled on the spot.
جابجا کشته شد
Johnny-on-the-spot
<idiom>
soft spot for someone/something
<idiom>
احساسات تندوتیز داشتن
tight spot
<idiom>
شرایط سخت
handicap spot
مهرهتعادلی
trouble spot
کشوریکهدائمادرحالدرگیریونزاعباشد
high spot
جذابترین لذتبخشترین
hit the spot
<idiom>
نیروی تازه وارد کردن
water spot
واتراسپات
water spot
گردباد دریایی
warm spot
نقطه گرماگیر
warm spot
اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
centre spot
خالوسط
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
hot spot
نقطه داغ
cold spot
نقطه سرماگیر
dead spot
منطقه ساکت
dead spot
نقطه خنثی
face off spot
هرکدام از 9 نقطه مخصوص رویارویی
face off spot
نقطه رویارویی
flying spot
لکه نورتند رو
focal spot
کانون
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
spot check
بطور چند در میان ازمودن
head spot
نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
spot check
بررسی موضعی
landing spot
نقطه فرود
spot check
مقابله موضعی
light spot
نقطه نور
light spot
نقطه منور
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
spot check
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
center spot
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
hot spot
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
spot checks
بازدید در محل
spot checks
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks
بطور چند در میان ازمودن
beauty spot
خال
beauty spot
خال کوچک
beauty spot
خال زیبایی
advertising spot
فیلم تبلیغاتی
air spot
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
air spot
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
spot checks
بررسی موضعی
spot checks
مقابله موضعی
balkline spot
نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
billiard spot
نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
spot check
بازدید در محل
cash spot
نقد فوری
cathode spot
لکه کاتدی
pain spot
نقطه درد
penalty spot
نقطه پنالتی
spot repair
تعمیر در محل
spot goods
کالاهای اماده تحویل
spot grading
صافسازی
spot kick
ضربه کاشته
spot lamp
لامپ موضعی
spot lamp
لامپ با نورمتمرکز
spot map
کروکی تصادف یا کروکی مشاهدات بازرس
spot market
بازار نقدی
spot market
بازار معاملات نقدی
spot net
شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
spot pass
پاس غیرمستقیم
spot pass
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
spot price
قیمت نقدی
spot price
قیمت برای فروش فوری
spot price
بهای جنس در معامله نقدی
spot price
قیمت تمام شده
spot rate
نرخ فروش نقدی
spot repair
تعمیر در جا
spot goods
کالاهای موجود
spot footing
پی مجزا
spot bowler
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
spot cash
پرداخت نقدی
spot ball
گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
soft spot
ناحیه نشست
soft spot
شولات
spot cash
پول نقد
spot test
ازمایش فوری
spot of enforcement
نقطه پنالتی
spot distortion
اغتشاش نقطه
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
previous spot
نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
spot elevation
نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
kicks from the penalty spot
شوت از نقطه پنالتی
spot pattern test
ازمون طرح نقطه ها
flying spot scanner
پوینده لکهای تند رو
center ice spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
spot welding electrode
الکترود جوشکاری نقطهای
This is an ideal spot for picnics .
اینجا برای پیک نیک ماه است
white spot ball
مکانتوپسفید
baulk line spot
نقطهخطمرز
center face off spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
great red spot
لکه سرخ بزرگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com