English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
English Persian
yellow flag پرچم زرد بمعنای خطر درجلو
Other Matches
yellow jack [colloquial] [yellow fever] طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow jack [colloquial] [yellow fever] تب زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow <adj.> زرد
yellow اصفر
yellow ترسو
yellow زردی
yellow a زرنیخ
Yellow Book مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
yellow daisy گل پنچ هزاری
yellow daisy گل ژاپونی
yellow grease پیه خوک
yellow fever تب زرد
yellow bile مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
yellow bile صفرا
chrome yellow زرد کرومی
hansa yellow زرد هنسا
king's yellow مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
canary yellow رنگ زرد روشن
lemon yellow رنگ زرد لیمویی
straw yellow رنگ زرد براق مایل به قرمز رنگ زرد کهربایی
visual yellow زرد بینایی
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
anthracene yellow زرد انتراسن
aniline yellow زرد انیلینی
yellow bile سودا
yellow jack تب زرد
yellow jack پرچم قرنطینه کشتی
yellow jacket زنبور زرداجتماعی
yellow spot نقطه زرد
yellow fever تب زرد [پزشکی] [بیماری]
Yellow Pages بخش آگهیهای دفتر تلفن
yellow press مطبوعات جنجالی
yellow streak <idiom> توسیی درشخصیت
have a yellow streak بزدل و ترسو
yellow fever طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow sighted زرد بین
yellow rose گل زرد
yellow mullen دم گاو
yellow ocher گل اخری
yellow ocher اخری زرد
yellow ocher رنگ اخری
yellow-bellied <idiom> ترسو
yellow rhubard ریوند خراسانی
yellow rocket ایهقان
blue yellow blindness رنگ کوری ابی- زرد
greenish-yellow [mossgreen] سبز جلبکی
greenish-yellow [mossgreen] سبز چمنی
greenish-yellow [mossgreen] رنگ ماشی
yellow green alga جلبک دارای رنگدانه زرد تا سبز
acetyl pure yellow زرد خالص استیلی
yellow black myrmidon هلیله زرد یا سیاه
yellow dog contract قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
zero flag پرچم صفر
flag نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag پرچم مخابره
flag خسته شدن دونده دراخر مسابقه
flag پرچم ساعت شطرنج
flag ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flag نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
flag بیت ای در کلمه که در صورت وقوع سر زیر ریاضی یک میشود
flag ثباتی که حاوی بیتهای پرچم و وضعیت CPU است
flag فرآیند یا وضعیت یا موقعیتی که یک پرچم را تنظیم میکند
flag ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
flag یک بیت در یک کلمه که برای پرچم یک عمل مشخص به کار می رود
flag جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flag 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flag تخته سنگ
flag پرچم
flag پرچم افراشتن افراشتن
flag سست شدن
flag سنگفرش کردن پایین افتادن
flag باپرچم علامت دادن
flag پرچم دار کردن پرچم زدن به
flag جاده سنگ فرش
flag سنگ فرش
flag برگ شمشیری
flag زنبق
flag دم انبوه وپشمالوی سگ
flag بیرق
flag ازپا افتادن
flag پژمرده کردن
flag علم
white flag پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
signal flag پرچم مخابراتی
beach flag پرچم شاخص اسکله
beach flag پرچم مشخصه ساحلی
alphabetical flag پرچم الفبا
flag days روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
so strike one's flag پرچم خودراخواباندن
white flag پرچم سفید
so strike one's flag کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
black flag پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
sweet flag اگیرترکی
sword flag زنبق زرد
trade follows the flag تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
black flag پرچم دزدان دریایی
flag-waving اهتزاز پرچم
flag-waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
flag waving اهتزاز پرچم
square flag پرچممربع
rectangular flag پرچممستطیلی
parts of a flag اجزایپرچم
flag shapes اشکالپرچم
flag guard گارد پرچم
flag day هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
flag day روز پرچم
centre flag پرچموسطی
flag with Schwenkel پرچمبادنباله
flag of convenience کشتی با پرچم غیر
flag of convenience پرچم اسایش
flag waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
flag station جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
sign flag پرچم علامت
control flag پرچم نشان دهنده دستورات
flag hoist مخابره با پرچم
flag hoist بالا بردن پرچم
flag lieutenant اجودان تیمسار
flag lieutenant اجودان
flag officer افسر دریایی
flag officer دریاسالار دریادار
flag officer دریابان
flag officer افسر پرچم
flag officer افسر پرچمدار تیمسار فرماندهی ناو
flag officer امیر
flag officer تیمسار
flag pole میله پرچم
flag rank افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
flag guard نگهبان پرچم
flag git ذره پرچم
flag football نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
control flag پرچم کنترل
corner flag پرچم کرنر
device flag پرچم دستگاه
diver's flag پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
flag bag کیف پرچم
flag boat کرجی پرچم دار
flag boat کرجی نشان دار
flag bridge پل تیمساران
flag bridge پل پرچم
flag byte لقمه پرچم
flag captain فرمانده ناو سرفرماندهی
flag discrimination مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
flag feather شاه پر
flag secretary منشی تیمسار
flag semaphore سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
flag ship کشتی پیشرو
royal flag پرچم سلطنتی
red flag پرچم قرمز اتومبیل رانی
range flag پرچم میدان تیر
protest flag پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
post flag پرچم میدان صبحگاه
house flag پرچم شرکت
post flag پرچم پادگانی
interment flag پرچم احترام شهدا
caution flag پرچم اعلام خطر
blue flag پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
linesman flag پرچم خط نگهدار
national flag پرچم ملی
numeral flag پرچم شمارهای
checkered flag پرچم شطرنجی سفید و سیاه پایان مسابقه اتومبیلرانی
guide flag پرچم هادی
guide flag پرچم راهنما
flag stones تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
flag stop ایست
flag stop توقف
flag ship ناو سر فرماندهی
flag wagging اشاره باپرچم
flag wagging پرچم جنبانی
flag waver اشوب کن
flag waver مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
garrison flag پرچم پادگانی
green flag پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
flag ship ناوسرفرماندهی کشتی حامل دریادار
control flag پرچم کنترل فرامین
alphabet code flag پرده مخابره حروف یا اعداد
overflow flag bit بیت پرچم سرریز
A white flag is a sign ( token ) of surrender. پرچم سفید علامت تسلیم است
to be like waving a red flag in front of a bull [American] کسی را برافروختن
to be like waving a red flag in front of a bull [American] کسی را خشمگین کردن
Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull. تا اسم زن قبلی او [مرد] را آوردم خونش به جوش آمد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com