English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
ana :مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
Other Matches
eclecticism گلچینی
logion اقوال وگفتار انبیاء
macarize اقوال عیسی که در طی ان " خوشابحال "ذکر شده
ipso dixit گفته بی دلیل گفته استبدادی
subset مجموعه کوچک داده ها که خود بخشی از یک مجموعه بزرگتر هستند
scrapbooks مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
scrapbook مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
restatement of the law مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
universal مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
burster block مجموعه منفجر کننده مجموعه خرج تلاش
character set دخشگان مجموعه دخشه ها مجموعه کاراکترها
cisc مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
dicta گفته
dixit گفته
dite گفته
statement گفته
statements گفته
saying گفته
sayings گفته
parol گفته
doctrine گفته
doctrines گفته
sentencing گفته
sentences گفته
I was told ... به من گفته شد ...
sentence گفته
ipso dixit گفته محض
he is said to have fled گفته اند
named <adj.> <past-p.> گفته شده
to leave unsaid نا گفته گذاردن
stated <adj.> <past-p.> گفته شده
It is being said that ... گفته می شود که ...
ipsedixit گفته محض
laconism گفته پر مغز
unsay گفته نشدن
said گفته شده
maxims گفته اخلاقی
maxim گفته اخلاقی
statements گفته بیانیه
termed <adj.> <past-p.> گفته شده
missatement گفته نادرست
spoken گفته شده
told گفته شده
mentioned <adj.> <past-p.> گفته شده
so saying اینرا گفته
tags گفته مبتذل
tag گفته مبتذل
byword گفته اخلاقی
statement گفته بیانیه
bywords گفته اخلاقی
that was said above که دربالا گفته شد
that was said above که درفوق گفته شد
If only you had told me . کاش به من گفته بودی
foregoning پیش گفته شده
above-quoted <adj.> گفته شده در بالا
d. of a statement تکذیب گفته ایی
It is an old saying that … از قدیم گفته اند که ...
it is well said خوب گفته اند
aforementioned <adj.> گفته شده در بالا
aforesid پیش گفته شده
direct oration گفته یا قول مستقیم
above said بالا گفته شده
divers statements گفته هایی چند
above-mentioned <adj.> گفته شده در بالا
abovementioned <adj.> گفته شده در بالا
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
afore-mentioned <adj.> گفته شده در بالا
ipso dixit او خود گفته است
ipsedixit خود او گفته است
it is truly said راست گفته اند
indirect oration گفته یا قول غیر مستقیم
recanting گفته خود را تکذیب کردن
ipsissima verba عین بیانات و گفته شخص
recanted گفته خود را تکذیب کردن
recant گفته خود را تکذیب کردن
in p of my statement برای اثبات گفته خودم
on cne's own initiative بی انکه کسی گفته باشد
in proof of his statement برای اثبات گفته خود
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
dictums گفته افهار نظر قضایی
dictum گفته افهار نظر قضایی
I told you , didnt I ? من که بتو گفتم ( گفته بودم )
Enough has been said! به اندازه کافی گفته شده!
recants گفته خود را تکذیب کردن
It needs to be said that ... لازم هست که گفته بشه که ...
Actions speak louder than words . دو صد گفته چونیم کردار نیست
gynoecium مجموعه الت مادگی گل مجموعه مادگی
cable assembly مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
undershot درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
to repeat oneself کاریا گفته خودرا تکرار کردن
per طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
affimable شایسته انکه بطورقطع گفته شود
it say in the bible that درکتاب مقدس گفته شده است
What you say is true in a sense . گفته شما به معنایی صحیح است
non collegiate در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
action speaks louder than words <proverb> دو صد گفته چون نیم کردار نیست
post classical در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
A constant guest is never welcome . <proverb> به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
infants در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
oestrual در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
indirect speech گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
permanent structures به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
Thank goodness! خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank God! خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
semi detached درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
gymnopaedic درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
rub something in <idiom> دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
pregnant use of a verb بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
praecocial درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
unpriced درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
counselling در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsel در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
CD quality اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
nibbling به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibble به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbles به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
perfoliate درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
notobranchiate در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
to jump on somebody به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
set loose <idiom> رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
series مجموعه
sets مجموعه
caboodle مجموعه
aggregate مجموعه
aggregates مجموعه
bundling مجموعه
bundles مجموعه
bundle مجموعه
batch یک مجموعه
batch مجموعه
batches یک مجموعه
yardage مجموعه
setting up مجموعه
repertoire مجموعه
set مجموعه
batches مجموعه
repertory مجموعه
combination مجموعه
assemblies مجموعه
assortments مجموعه
assortment مجموعه
null set مجموعه تهی
null set مجموعه پوچ
instruction set مجموعه دستورالعمل
complexes گروهه مجموعه
complex گروهه مجموعه
character set مجموعه علائم
codex مجموعه قوانین
igniter train مجموعه چاشنی
partial sum پاره مجموعه
code set مجموعه رمز
orthogonal set مجموعه متعامد
libraries مجموعه فایل ها
cluster of galaxies مجموعه کهکشانی
omnium gatherum مجموعه اشخاص
omnium gatherum مجموعه اشیا
data set مجموعه داده ها
master plan نقشه مجموعه
end product مجموعه قطعات
master plans نقشه مجموعه
triads مجموعه سه تایی
triad مجموعه سه تایی
gymnasium مجموعه ورزشی
mail application programming interface مجموعه استانداردها
empty set مجموعه تهی
nomanclature مجموعه اصطلاحات
canonical ensemble مجموعه بندادی
nomenclature مجموعه لغات
cable block مجموعه کابل
bijouterie مجموعه جواهرات
bibliotheca مجموعه کتب
library routine روال مجموعه ها
MAPI مجموعه استانداردها
gymnasiums مجموعه ورزشی
working set مجموعه دایر
set theory تئوری مجموعه ها
working set مجموعه کاری
test battery مجموعه ازمون
set theory نظریه مجموعه ها
television set مجموعه تلویزیونی
posted مجموعه پستی
post- مجموعه پستی
post مجموعه پستی
posts مجموعه پستی
library مجموعه فایل ها
void set مجموعه تهی
universal set مجموعه جهانی
set مجموعه [ریاضی]
code مجموعه قوانین
collection اجتماع مجموعه
collections اجتماع مجموعه
wiring مجموعه سیم ها
subset زیر مجموعه
cuspidation مجموعه تیزه ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com