Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
ago
: صادر شدن پیش رفتن
Other Matches
emanates
صادر شدن
emanating
صادر شدن
send out
صادر کردن
issue
صادر شدن
issue
صادر کردن
issued
صادر کردن
emanative
صادر شونده
export
صادر کردن
emanate
صادر شدن
exporting
صادر کردن
exported
صادر کردن
issued
صادر شدن
emanated
صادر شدن
issues
صادر شدن
issues
صادر کردن
issuable
صادر کردنی
exporters
صادر کننده
promulge
صادر کردن
pronounces
صادر کردن
pronounce
صادر کردن
exporter
صادر کننده
emit
صادر کردن
emits
صادر کردن
outgoing
صادر شونده
emitting
صادر کردن
issuant
صادر کننده
emitted
صادر کردن
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
issue a warning
اخطار صادر کردن
to issue instructions
دستور صادر کردن
certificate
گواهی صادر کردن
warrantor
صادر کننده warrant
to export something
[from / to a country]
صادر کردن
[به یا از کشوری]
certificates
گواهی صادر کردن
issuing bank
بانک صادر کننده
originators
صادر کننده پیام
originator
صادر کننده پیام
pass a sentence
حکم صادر کردن
re export
دوباره صادر کردن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
underwriting
پذیره نویسی صادر کردن
to smuggle out
قاچاقی صادر کردن یافرستادن
underwrite
پذیره نویسی صادر کردن
issuing authority
[body]
مرجع
[اداره]
صادر کننده
underwrote
پذیره نویسی صادر کردن
underwrites
پذیره نویسی صادر کردن
underwritten
پذیره نویسی صادر کردن
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
charter
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartered
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartering
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
charters
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
broadcasts
پیامی که در شبکه به همه صادر شود
broadcast
پیامی که در شبکه به همه صادر شود
summary judgment
حکمی که علیه ضامن صادر میشود
perverse verdict
درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
psephism
حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
confirming house
موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
dock receipt
رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
passes
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passed
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
judgement dept
بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
pass
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
protests
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protesting
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protested
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protest
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
debenture bond
برگهای که پشتوانه ان فقط اعتبار صادر کننده است سهم قرضه
callable bond
نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
interrupts
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
underwriters
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
interrupt
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupting
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
underwriter
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
exparte
قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
ticket of leave
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
interventions
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
condonation
اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
intervention
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
war crimes
اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
prescript
امر صادر شده تجویز شده
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
edict of emancipation
فرمانی که به تاریخ سوم مارس 1681 به وسیله الکساندر دوم امپراطور روسیه صادر و به موجب ان به "سرفها" یعنی ثلث جمعیت روسیه که فاقدازادی واقعی بودند
communications stallite corporation
یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
analog
مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
to take to ones heels
در رفتن
to pair off
رفتن
retracting
تو رفتن
retracts
تو رفتن
twiddling
ور رفتن
to peter out
پس رفتن
goes
رفتن
retracted
تو رفتن
to make ones getaway
در رفتن
go
رفتن
betake
رفتن
to whisk away or off
رفتن
to skirt along the coast
رفتن
snitched
کش رفتن
glom on to
کش رفتن
twiddle
ور رفتن
to sleep fast
رفتن
meddles
ور رفتن
to run off
در رفتن
retract
تو رفتن
fribble
ور رفتن
twiddled
ور رفتن
twiddles
ور رفتن
swiping
کش رفتن
receding
پس رفتن
recede
پس رفتن
to boil over
سر رفتن
sinks
ته رفتن
to get away
رفتن
to break loose
در رفتن
to get one's monkey up
از جا در رفتن
sink
ته رفتن
to get over
رفتن از
break loose
در رفتن
crawled
رفتن
to foot it
رفتن
to fall away
پس رفتن
to fall short
کم رفتن
to do out of
کش رفتن
to do a guy
در رفتن
to d.deep in to
فر رفتن در
to flow over
سر رفتن
crawls
رفتن
to fly off
در رفتن
to go back ward
پس رفتن
to go backward
پس رفتن
swipe
کش رفتن
swiped
کش رفتن
to go to mess
رفتن
receded
پس رفتن
to go to the bottom
ته رفتن
recedes
پس رفتن
snook
کش رفتن
to hang back
پس رفتن
crawl
رفتن
snitching
کش رفتن
to go bang
در رفتن
pilfer
کش رفتن
pilfered
کش رفتن
pilfering
کش رفتن
pilfers
کش رفتن
snitch
کش رفتن
bleneh
پس رفتن
snitches
کش رفتن
to fall away
رفتن
meddled
ور رفتن
nim
کش رفتن
admits
رفتن
admitting
رفتن
gangs
رفتن
gang
رفتن
abstract
کش رفتن
abstracting
کش رفتن
abstracts
کش رفتن
going
رفتن
hang around
ور رفتن
regress
پس رفتن
mog
رفتن
regressed
پس رفتن
retrograde
پس رفتن
regresses
پس رفتن
make off
در رفتن
niggle
ور رفتن
To go
رفتن
filch
کش رفتن
filched
کش رفتن
hedge
در رفتن
hedged
در رفتن
filches
کش رفتن
jauk
ور رفتن
filching
کش رفتن
admit
رفتن
departure
رفتن
departures
رفتن
snip
کش رفتن
snipped
کش رفتن
snipping
کش رفتن
niggles
ور رفتن
niggled
ور رفتن
go over
به ان سو رفتن
regressing
پس رفتن
retire
پس رفتن
go off
در رفتن
putter
ور رفتن
fall into a rage
از جا در رفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com