Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
knap
: ضربه محکم وناگهانی
Other Matches
belt
ضربه محکم
kill shot
ضربه محکم
belts
ضربه محکم
tee off
ضربه محکم
belted
ضربه محکم
lace
ضربه محکم به توپ
creams
ضربه محکم به توپ
creaming
ضربه محکم به توپ
creamed
ضربه محکم به توپ
cream
ضربه محکم به توپ
laces
ضربه محکم به توپ
smacks
ضربه محکم در هنگام ابشار
smacked
ضربه محکم در هنگام ابشار
smack
ضربه محکم در هنگام ابشار
swing
ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swings
ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
tapping
ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tapped
ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tap
ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
put away
ضربه محکم از بالای سر حذف حریف اسمش
to rifle the ball into the goal
با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
slap shot
ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
pang
احساس بد وناگهانی
pangs
اضطراب سخت وناگهانی
pang
اضطراب سخت وناگهانی
brainstorm
فکر بکر وناگهانی
upsurge
قیام فوری وناگهانی
brainstorms
فکر بکر وناگهانی
flips
ضربت سبک وناگهانی
flipped
ضربت سبک وناگهانی
flip
ضربت سبک وناگهانی
coup de theatre
تغییر مهیج وناگهانی نمایش
braced
بابست محکم کردن محکم بستن
brace
بابست محکم کردن محکم بستن
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
spurting
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurts
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurted
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurt
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
stable
محکم
kill
محکم
tougher
محکم
definite
محکم
stables
محکم
tough
محکم
taut
محکم
solid
محکم
chock
محکم
tenacious
محکم
toughest
محکم
kills
محکم
sturdy
محکم
sturdier
محکم
buff
محکم
frozen
محکم
sturdiest
محکم
secures
محکم
solids
محکم
secure
محکم
consolidated
محکم
tightly-
محکم
tightly
محکم
adamantine
محکم
decisive
محکم
buffs
محکم
tight
محکم
definite
<adj.>
محکم
steadied
محکم
tightest
محکم
tighter
محکم
deep-set
محکم
rigid
محکم
to hold fast
محکم
four-square
محکم
tight coupling
محکم
well set
محکم
pukka
محکم
pucka
محکم
foursquare
محکم
i have a secure grasp of it
محکم
unswerving
<adj.>
محکم
steadies
محکم
steadiest
محکم
steady
محکم
steadying
محکم
undeviating
<adj.>
محکم
fastened
محکم کردن
clip
محکم گرفتن
strictest
نص صریح محکم
fastens
محکم کردن
hammers
شوت محکم
clipped
محکم گرفتن
clips
محکم گرفتن
clippings
محکم گرفتن
fasten
محکم کردن
cinch
محکم بستن
lammed
محکم زدن
hammer
شوت محکم
hammered
شوت محکم
firmly
بطور محکم
stricter
نص صریح محکم
strict
نص صریح محکم
steels
محکم استوار
steeling
محکم استوار
steeled
محکم استوار
steel
محکم استوار
clinching
محکم کردن
clinches
محکم کردن
clinched
محکم کردن
clinch
محکم کردن
spokes
محکم کردن
spoke
محکم کردن
rivets
محکم کردن
riveting
محکم کردن
rivet
محکم کردن
pommel
محکم زدن
griped
محکم گرفتن
pommels
محکم زدن
grips
محکم گرفتن
gripping
محکم گرفتن
gripped
محکم گرفتن
grip
محکم گرفتن
substantial
مهم محکم
sealed
محکم چسبیده
anchors
محکم شدن
anchoring
محکم شدن
anchor
محکم شدن
riveted
محکم کردن
consolidant
محکم کننده
clutches
محکم گرفتن
lockfast
محکم بسته
clutched
محکم گرفتن
clutch
محکم گرفتن
make tight
محکم کردن
rigidify
محکم کردن
seal up
محکم بستن
semihard
نیمه محکم
set taut
محکم کردن
latches
محکم نگاهداشتن
latch
محکم نگاهداشتن
slam dunk
گل ابشاری محکم
stakes
محکم کردن
staked
محکم کردن
stake
محکم کردن
clutching
محکم گرفتن
tier
محکم کننده
crashing shot
شوت محکم
catch hold of
محکم نگاهداشتن
fixable
محکم کردنی
clamps
محکم کردن
clamping
محکم کردن
fudo dachi
محکم ایستادن
hard soil
رویه محکم
clamped
محکم کردن
clamp
محکم کردن
gripe
محکم گرفتن
i have a secure grasp of it
محکم دارمش
it is secure
محکم است
lift van
صندوقچه محکم
tiers
محکم کننده
tenaciously
بطور محکم
wharves
محکم مهارکردن
tower of strength
<idiom>
پشتیبانی محکم
strengthens
محکم کردن
strengthened
محکم کردن
strengthen
محکم کردن
whacks
محکم زدن
whack
محکم زدن
tightens
محکم کردن
tightening
محکم کردن
tightened
محکم کردن
tighten
محکم کردن
crimping
محکم کردن
reinforces
محکم کردن
reinforce
محکم کردن
take up
<idiom>
محکم کردن
hang on to
<idiom>
محکم گرفتن
wharfs
محکم مهارکردن
wharf
محکم مهارکردن
tasten
محکم شدن
the ice is treach erous
یخ محکم نیست
to catch hold of
محکم گرفتن
to make fast
محکم کردن
to make good
محکم کردن
to seal up
محکم بستن
chock
محکم کردن
bedding
محکم سازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com