Total search result: 302 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
to vanish into thin air <idiom> |
آب شد و به زمین رفت |
go off into the blue |
آب شد و به زمین رفت |
|
|
Search result with all words |
|
globe |
زمین |
globes |
زمین |
esquire |
مالک زمین ارباب |
field |
زمین |
field |
زمین بازی |
field |
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف |
fielded |
زمین |
fielded |
زمین بازی |
fielded |
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف |
fields |
زمین |
fields |
زمین بازی |
fields |
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف |
spike |
کوفتن توپ به زمین بعد از کسب امتیازابشار |
bag |
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه |
bags |
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه |
domain |
زمین |
domains |
زمین |
beetle |
زمین کوب |
beetles |
زمین کوب |
activate |
بازگشت بازیگر به زمین |
activated |
بازگشت بازیگر به زمین |
activates |
بازگشت بازیگر به زمین |
activating |
بازگشت بازیگر به زمین |
contours |
خطوط تراز زمین |
marker |
علامته_ای روی زمین |
marker |
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده |
markers |
علامته_ای روی زمین |
markers |
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده |
slum |
زمین زیربنا |
slums |
زمین زیربنا |
home |
زمین خودی |
homes |
زمین خودی |
fen |
زمین ابگیر |
fens |
زمین ابگیر |
links |
زمین بازی گلف |
links |
زمین گلف |
orient |
مشرق زمین |
orienting |
مشرق زمین |
orients |
مشرق زمین |
acreage |
وسعت زمین به جریب |
butt |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
butted |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
butts |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
lap |
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور |
lapped |
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور |
purchase |
درامدسالیانه زمین |
purchased |
درامدسالیانه زمین |
purchases |
درامدسالیانه زمین |
relief |
مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین |
relief |
نقشه برداری عوارض زمین |
lag |
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی |
lagged |
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی |
lags |
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی |
flight |
پرواز بلند و طولانی توپ پس از ضربه یا توپ زدن بطوری که ناگهان به زمین بیافتد |
drag |
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود |
drag |
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین |
drag |
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین |
dragged |
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود |
dragged |
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین |
dragged |
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین |
drags |
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود |
drags |
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین |
drags |
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین |
connection |
اتصال زمین |
connexions |
اتصال زمین |
wing |
گوش زمین |
winging |
گوش زمین |
pitch |
بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن |
pitch |
زمین بازی |
pitches |
بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن |
pitches |
زمین بازی |
survey |
زمین پیمایی مساحی |
surveyed |
زمین پیمایی مساحی |
surveys |
زمین پیمایی مساحی |
series |
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود |
slope |
زمین سراشیب شیب |
sloped |
زمین سراشیب شیب |
slopes |
زمین سراشیب شیب |
down |
انداختن توپدار به زمین |
down |
توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه |
lot |
قطعه زمین |
ground |
: زمین |
ground |
اتصال به زمین |
ground |
سیم زمین |
ground |
زمین |
ground |
زمین میدان |
ground |
اتصال زمین |
ground |
تماس دادن توپ با زمین |
ground |
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی |
ground |
زمین کردن |
ground |
کف زمین |
ground |
اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر. |
off |
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت |
corner |
گوشه زمین |
cornering |
گوشه زمین |
corners |
گوشه زمین |
reservation |
قطعه زمین اختصاصی |
reservations |
قطعه زمین اختصاصی |
chute |
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین |
chutes |
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین |
Other Matches |
|
ground return |
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین |
clowning |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
clowned |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
touch judge |
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین |
clown |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
clowns |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
geotaxis |
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی |
hercules |
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس |
inductive earthing |
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین |
center field |
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال |
pancakes |
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید |
pancake |
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید |
regulus |
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند |
frost heave |
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین |
honest john |
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه |
nap of the earth |
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال |
off side |
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن |
to break up |
از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی] |
tellurian |
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین |
geognosy |
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین |
perelotok |
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین |
styx |
نوعی موشک زمین به زمین دریایی |
sergeant |
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت |
rolling terrain |
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار |
sergeants |
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت |
covenant runing with land |
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست |
no man's land |
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی |
contour flying |
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال |
redstone |
موشک زمین به زمین رداستون |
lacrosse |
نوعی موشک زمین به زمین |
pershing |
موشک زمین به زمین پرشینگ |
pervious ground |
زمین تراوا زمین نفوذپذیر |
biosphere |
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین |
contour flight |
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین |
talik |
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین |
little john |
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه |
drop |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
drops |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
dropping |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
dropped |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
compass rose |
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود |
permafrost |
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین |
critical point |
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین |
geomagnetism |
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین |
topography |
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین |
hydrographer |
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است |
surface to surface missile |
موشک زمین به زمین |
ground resolution |
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین |
everglade |
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی |
He had a nast fall. |
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد ) |
earth's attraction |
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین |
surface to surface |
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح |
surface-to-surface |
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح |
surface missile |
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی |
extra terrestrial |
زمین |
grazed |
زمین |
earths |
زمین |
acres |
زمین |
tellus |
زمین |
earth |
زمین |
cinder tracks |
زمین دو |
cinder track |
زمین دو |
norland |
زمین |
aerospace |
جو زمین |
earthing |
زمین |
grass roots |
کف زمین |
acre |
زمین |
this earthly round |
زمین |
real estate |
زمین |
ground [British] [floor] |
کف زمین |
floor |
کف زمین |
soil |
زمین |
floor |
کف زمین |
land |
زمین |
land n |
زمین |
ground line |
خط زمین |
terrain |
زمین |
ground surface |
کف زمین |
floored |
کف زمین |
floors |
کف زمین |
graze |
زمین |
geodetically |
زمین |
grazes |
زمین |
lackland |
بی زمین |
rooter |
زمین کن |
soiling |
زمین |
soils |
زمین |
earth science |
زمین شناسی |
earth excavating |
حفاری زمین |
earth socket |
پریز زمین |
downfield |
زمین حریف |
earth crust |
پوسته زمین |
earth electrode |
الکترد زمین |
earth terminal |
ترمینال زمین |
earth current |
برق زمین |
earth's attraction |
ربایش زمین |
drill harrow |
زمین صاف کن |
earth's axis |
محور زمین |
ground effect |
اثر زمین |
geotropism |
زمین گرایی |
geotaxis |
زمین گرایی |
geostrategy |
زمین شناسی |
geosphere |
زمین سپهر |
geolatry |
زمین پرستی |
bogs |
زمین باطلاقی |
isogeotherm |
همدمای زمین |
geotherm |
همدمای زمین |
geoisotherm |
همدمای زمین |
geoid |
زمین دیسه |
glebe |
زمین وقف |
ground detector |
اشکارساز زمین |
ground detector |
تستر زمین |
ground cushion |
بالشتک زمین |
ground conection |
اتصال زمین |
soccer field |
زمین فوتبال |
gridition |
زمین فوتبال |
gridiron |
زمین فوتبال |
greenside |
در مجاورت زمین |
graben |
فرو زمین |
glebe |
زمین خاک |
elevated ground |
زمین بلند |
earthwards |
بطرف زمین |
earthwards |
سوی زمین |
earthward |
بطرف زمین |
earthward |
بسوی زمین |
earthmoving |
حرکت زمین |
earthling |
اهل زمین |
earthing strap |
تسمه زمین |
earthing |
اتصال زمین |
emblements |
محصول زمین |
emblements |
حاصل زمین |
geodesy |
زمین سنجی |
geochemistry |
زمین شیمی |
foreland |
زمین جلوامده |
flat ground |
زمین مسطح |
geoid |
زمین وار |
flat ground |
زمین تخت |
field of play |
زمین بازی |
feature line |
خط عوارض زمین |
key terrain |
زمین مهم |
earth's crust |
پوسته زمین |
difficult terrain |
زمین دو عارضه |
earthquake |
زمین لرزه |
landfall |
ریزش زمین |
field hockey |
زمین هاکی |
geological |
زمین شناختی |
geological |
زمین شناسی |
geology |
زمین شناسی |
ends |
زمین حریف |
ended |
زمین حریف |
landfalls |
ریزش زمین |
palsy |
زمین گیری |
fault |
شکست زمین |
surveyors |
زمین پیما |
surveyor |
زمین پیما |
landed |
زمین دار |
playgrounds |
زمین بازی |
playground |
زمین بازی |
boggy |
زمین باطلاقی |
grasses |
زمین چمن |
grass |
زمین چمن |
faults |
شکست زمین |
faulted |
شکست زمین |
end |
زمین حریف |
crusts |
پوسته زمین |
crust |
پوسته زمین |
upland |
زمین بلند |
basements |
زیر زمین |
basement |
زیر زمین |
terrain |
زمین عملیات |
terrain |
نوع زمین |
terrain |
زمین ناحیه |
terrain |
عوارض زمین |
landward |
بسوی زمین |
upland |
زمین کوهستانی |
uplands |
زمین بلند |
uplands |
زمین کوهستانی |
floors |
محدوده زمین |
floored |
محدوده زمین |
floor |
محدوده زمین |
paralysis |
زمین گیری |
speculation |
زمین خواری |
bog |
زمین باطلاقی |
lairds |
صاحب زمین |
laird |
صاحب زمین |
borderlands |
زمین سرحدی |
borderland |
زمین سرحدی |
terrestrial |
زمین خاکی |
demesne |
تملک زمین |
collective land |
زمین مشاع |
collctive land |
زمین مشاع |
cohesive soil |
زمین چسبناک |
circumnavigate |
زمین رادورزدن |
change court |
تعویض زمین |
champaign |
زمین مرتفع |
certificate of land |
قباله زمین |
midfield line |
خط میانی زمین |
center stripe |
خط میانی زمین |
center line |
خط وسط زمین |
compartments of terrain |
دهلیزهای زمین |