Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
Fire cannot be extinguished by fire .
<proverb>
آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
Other Matches
an irrepressible person
نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
shutdown
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
inexcusably
چنانکه نتوان معذوردانست
incomputably
بطوریکه نتوان شمرد
irretraceable
که نتوان ردانرا گرفت
irrepressible joy
ادمی که نتوان جلواوراگرفت
intangibly
چنانکه نتوان احساس کرد
incommutably
بطوریکه نتوان معاوضه نمود
irrefragably
چنانکه نتوان تکذیب کرد
You cannot make bricks without straw.
<proverb>
بى کاه نتوان خشت ساخت .
ineffably
بطوریکه نتوان بیان کرد
inseparably
چنانکه نتوان سوا کرد
intangibly
چنانکه نتوان درک کرد
immovably
چنانکه نتوان جنبش داد
inexpressibly
چنانکه نتوان بیان کرد
kittle cattle
ادم وسواسی که نتوان باواعتمادکردیابااوسازگارشد
no enemy is insignificant
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
incompressibly
بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
incommunicably
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
incomprehensibly
بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
an inseparable prefix
سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
irrepressible joy
کسیکه نتوان از او جلو گیری کرد
irretraceable
که نتوان دوباره کشیدیا ترسیم کرد
inscrutably
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
indescribably
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
indefeasibly
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
irredeemably
جنانکه نتوان عوض دادیا باز خرید
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
illimitably
بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
irremissibly
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
irreversibly
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
incommunicableness
چیزی که نتوان بکسی گفت یابا اودرمیان گذارد
incommunicability
چگونگی چیزی که نتوان بکسی گفت یا با اودرمیان گذارد
irreclaimably
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
identity of indiscernibles
یکی بودن چیزهایی که نتوان بین شان فرق گذاشت
oversale
پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
inaccessibily
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
an impossible hat
کلاهی که به هیچ روی نتوان بر سرگذاشت یا هیچ زیبنده نباشد
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
pareto optimality
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
mumchance
خاموش
extinguished
خاموش
silent
خاموش
on/off light
خاموش
on-off button
خاموش
on/off
خاموش
h!
خاموش
off
خاموش
hist
خاموش
whist
خاموش
soundless
خاموش
quiescent
خاموش
uncommunicative
خاموش
he did not open his lips
خاموش ماند
hush
خاموش کردن
dout
خاموش کردن
silencing
خاموش شدن
silencer
خاموش کننده
inextinguishable
خاموش نشدنی
go out
خاموش شدن
glumpy
خاموش وکدر
extinguishable
خاموش کردنی
extinctive
خاموش کننده
dry up
خاموش شدن
extinguisher
خاموش کننده
tacit
مقدر خاموش
extinguish
خاموش کردن
suffocated
خاموش کردن
suffocates
خاموش کردن
suffocating
خاموش کردن
silence
خاموش شدن
smother
خاموش کردن
silencers
خاموش کننده
smothered
خاموش کردن
inactive status
خط مشی خاموش
smothering
خاموش کردن
suffocate
خاموش کردن
extinguishes
خاموش کردن
silences
خاموش شدن
stills
خاموش ساکت
silenced
خاموش شدن
smothers
خاموش کردن
quiet
ساکن خاموش
quietest
ساکن خاموش
to burn out
خاموش شدن
tight mouthed
کم حرف خاموش
spark arrester
جرقه خاموش کن
quenchless
خاموش نشدنی
quenching
خاموش کردن
quaker's meeting
انجمن خاموش
put out
خاموش کردن
extinguishing
خاموش کردن
to dry up
خاموش شدن
to hold one's tongue
خاموش شدن
turn out
<idiom>
خاموش کردن
Quiet!silence!
خاموش ( ساکت ) !
to switch off
خاموش کردن
to stand mute
خاموش ماندن
to snuff out
خاموش کردن
to put out
خاموش کردن
to keep silence
خاموش بودن
to keep silence
خاموش شدن
reserved
خاموش کم حرف
tight lipped
کم حرف خاموش
stiller
خاموش ساکت
stillest
خاموش ساکت
turn off
خاموش کردن
taciturn
کم سخن خاموش
turn-offs
خاموش کردن
extinction
خاموش سازی
snuff
خاموش شدن
still
خاموش ساکت
keep still
خاموش باش
outed
دستگاه خاموش
tight-lipped
کم حرف خاموش
out
خاموش کردن
out
دستگاه خاموش
out-
خاموش کردن
out-
دستگاه خاموش
turn-off
خاموش کردن
outed
خاموش کردن
turn off
<idiom>
بستن ،خاموش کردن
inextinguishably
بطور خاموش نشدنی
to smother a flame
شعله ای را خاموش کردن
to shut down a reactor
راکتوری را خاموش کردن
to talk down
خاموش یاساکت کردن
fight the fire
اتش خاموش کردن
To dye ones hair.
موها را خاموش کردن
To extinguish a fire.
آتش را خاموش کردن
to blow out alamp
خاموش کردن چراغ
to die out away off
خاموش شدن پژمردن
magnetic blow out
خاموش کننده مغناطیسی
lightning protection
با خاموش کننده مغناطیسی
to laugh down
با خنده خاموش کردن
magnetic blow out with
با خاموش کننده مغناطیسی
his hope was snuffed out
چراغ امیدش خاموش شد
turn out
باکلید خاموش کردن
fire engines
تلمبه اتش خاموش کن
at pause
مکث کنان خاموش
mums
سکوت شخص خاموش
silenced
خاموش اتش قطع
silence
خاموش اتش قطع
stifles
خاموش کردن فرونشاندن
stifle
خاموش کردن فرونشاندن
quenches
خاموش کردن ترساندن
quenched
خاموش کردن ترساندن
quench
خاموش کردن ترساندن
power
خاموش کردن یک وسیله
snub
سربالا خاموش کردن
turn off
خاموش کردن یاشدن
turn-offs
خاموش کردن یاشدن
extinct
منسوخه خاموش شده
turn-off
خاموش کردن یاشدن
snuff
خاموش سازی یافوت پف
snuff
بافوت خاموش کردن
mum
سکوت شخص خاموش
powered
خاموش کردن یک وسیله
silences
خاموش اتش قطع
stifled
خاموش کردن فرونشاندن
snubbed
سربالا خاموش کردن
snubbing
سربالا خاموش کردن
powers
خاموش کردن یک وسیله
as hush as death
خاموش چون مردگان
powering
خاموش کردن یک وسیله
snubs
سربالا خاموش کردن
fire extinguishers
خاموش کننده اتش
silencing
خاموش اتش قطع
fire extinguisher
خاموش کننده اتش
fire engine
تلمبه اتش خاموش کن
light line
خط خاموش کردن چراغ خودروها
stillest
ساکت کردن خاموش شدن
to lie low
در باب کارخود خاموش بودن
smolder
بی اتش سوختن خاموش کردن
stills
ساکت کردن خاموش شدن
Turn off the light before you leave.
پیش از رفتن چراغ را خاموش کن
magnetic blow out arrester
برقگیر با خاموش کننده مغناطیسی
wordless
غیرقابل بیان با لغات خاموش
power down
قطع برق خاموش کردن
stanch
خاموش کردن ساکت شدن
still
ساکت کردن خاموش شدن
radar silence
خاموش کردن موقتی رادارها
obmutescence
خاموش نشینی سکوت عمدی
stiller
ساکت کردن خاموش شدن
to snuff out
در نتیجه گل گیری خاموش کردن
smolders
بی اتش سوختن خاموش کردن
inextinct
از بین نرفته خاموش نشده
smoulder
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders
بی اتش سوختن خاموش کردن
strangle
یاد شده را خاموش کنید
i pause for a reply
خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
beacon off
رادارتعقیب هدف خود را خاموش کن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com