Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
To play ones last card
آخرین تیر ترکش رارها کردن
Other Matches
high airburst
ترکش هوایی در ارتفاع زیاد ترکش بالای افسر تیر
explosions
ترکش منفجر کردن ترکیدن
explosion
ترکش منفجر کردن ترکیدن
low airburst
ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
flash blindness
کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
pops
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pop
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
burst
ترکش
blast
ترکش
splinter
ترکش
splinters
ترکش
splintered
ترکش
blasts
ترکش
splintering
ترکش
detonation
ترکش
quiver
ترکش
quivered
ترکش
splashing
ترکش
detonations
ترکش
splashes
ترکش
splash
ترکش
quivers
ترکش
quivering
ترکش
bursts
ترکش
burst range
مسافت ترکش
impact burst
ترکش ضربتی
burst center
مرکز ترکش
sonic boom
ترکش اوا
sonic booms
ترکش اوا
height of burst
ارتفاع ترکش
hight of burst
ارتفاع ترکش
burst range
برد ترکش
high burst
ترکش بالا
ricochet burst
ترکش کمانهای
blasting machine
دستگاه ترکش
burst wave
موج ترکش
graze burst
ترکش زمینی
impact action
عمل ترکش
surface burst
ترکش سطحی
types of burst
نوع ترکش
aerial burst
ترکش هوایی
air burst
ترکش هوایی
impact burst
ترکش سطحی
exoatmosphere
ترکش فوق جوی
air adjustment
تنظیم ترکش هوایی
exoatmosphere
ترکش اتمی بالای جو
center of burst
مرکز ترکش گلوله
craters
چاله ترکش گلوله ها
crater
چاله ترکش گلوله ها
splinterproof
سنگر ضد ترکش گلوله
airburst ranging
تنظیم ترکش هوایی
impact point
نقطه ترکش گلوله
graze burst
ترکش روی زمین
atomic air burst
ترکش هوایی اتمی
atomic underground burst
ترکش زیرزمینی اتمی
weapon debries
بقایای ترکش اتمی
impact
اثر ترکش انفجار
impacts
اثر ترکش انفجار
surface burst
ترکش روی سطح زمین
burst interval
فاصله ترکش گلوله ها در یک رگبار
doubtful
ترکش مشکوک مورد تردید
center of impact
مرکز ترکش گلوله مرکزاصابت
graze sensitive
ماسوره مخصوص ترکش کمانهای
desired ground zone
نقطه ترکش اتمی مطلوب
impact action
عمل انفجار نیروی ترکش
impact pressure
نیروی اصابت فشار ترکش
flash burn
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
kopfring
حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
base surge
ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
hard base
سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
hard missile base
سکوی پرتاب مستحکم ضد ترکش اتمی
flash burns
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
at the eleventh hour
در آخرین لحظات
last-ditch
آخرین فرصت
trendiest
مطابق آخرین مد
trendier
مطابق آخرین مد
swan song
<idiom>
آخرین سیما
trendy
مطابق آخرین مد
troop safety
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
billionth
آخرین عدد یک میلیارد
last-ditch
وابسته به آخرین تلاش
billionths
آخرین عدد یک میلیارد
The last school day.
آخرین روز مدرسه
variations
اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
variation
اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
son file
آخرین گونه کاری یک فایل
prints
آخرین صفحه چاپ شده
ends
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
printouts
آخرین صفحه چاپ شده
end
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ended
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
end
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
last straw
<idiom>
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
for the first
[last]
time
برای اولین
[آخرین]
بار
print
آخرین صفحه چاپ شده
aft flap
آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
ended
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
printout
آخرین صفحه چاپ شده
ends
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
printed
آخرین صفحه چاپ شده
What is the latest news?
آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
splash scale
طبلهای که انحراف ترکش گلوله را از هدف با ان اندازه گیری می کنند
last but not least
<idiom>
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
dates
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
date
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
This is the latest mens fashion.
این آخرین مد لباس مردانه است
queues
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
This is my last chance .
این برایم آخرین فرصت است
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
queueing
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین پیشنهاد را دادن
[در معامله ای]
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
He emptied the glass to the last drop .
لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
Last stop. All out.
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
Doom
[نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
When is the last train to Oxford?
چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
identity
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
trailer
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
lifo
سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
trailers
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
identities
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
ring
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
last in first out
نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
condition
ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
readme file
فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
ended
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ends
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancels
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
ended
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancel
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancelling
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
push up stack
سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
terminator
ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
sensing
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
muzzle burst
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
vertical
سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش
marching display
وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است
circular
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
cyclic
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت به محل اولین بیت منتقل میشود
circulars
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
shifted
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shift
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shifts
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
attributes
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
attribute
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
attributing
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
archive
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
pressure front
جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
LRU
الگوریتمی که صفحه حافظه که آخرین بار پیش از همه دستیابی شده است را پیدا میکند و پاک میکند تا فضای برای صفحات دیگر باز کند
controlled fragmentation
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
stacked
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
end
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ended
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
mining effect
اثر مینی شکل ترکش مینی شکل
circular
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
EDO memory
فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
extends
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com