Dictiornary-Farsi | آدم پدر و مادر داری است | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
He is of noble birth.	آدم پدر و مادر داری است


Other Matches

silver cord	محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
dude ranch	گله داری واسب سواری وحشم داری
You deserve it.	حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft	کشور داری ملک داری
foremother	مادر مادر بزرگ
collapse capitalism	فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics	نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
capitalism	کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
mother in low	مادر زن
mothers-in-law	مادر زن
mother liquid	مادر اب
mother liquor	مادر اب
mother-in-law	مادر زن
stepmother	مادر
stepmothers	مادر
mother	مادر
mothered	مادر
mater	مادر
mamma	مادر
matricidal	مادر کش
mums	مادر
mum	مادر
mother in law	مادر زن
mom	مادر
moms	مادر
mama	مادر
mothers	مادر
mothering	مادر
mamas	مادر
matriarchs	مادر
matricide	مادر کش
parenticide	مادر کش
mammas	مادر
matriarch	مادر
motherless	بی مادر
thetis	مادر اشیل
head well	مادر چاه
home port	پایگاه مادر
trunk	مادر سیم
metropolitan	مادر شهری
trunks	مادر سیم
main line	نهر مادر
godmothers	مادر تعمیدی
godmother	مادر تعمیدی
main lines	نهر مادر
motherland	مادر میهن
motherlands	مادر میهن
collecting tank	مخزن مادر
grand mother	مادر بزرگ
congenitally	ازشکم مادر
control map	نقشه مادر
dame fortune	مادر روزگار
stepfather	شوهر مادر
stepfathers	شوهر مادر
grand uncle	دایی مادر
chart base	چارت مادر
congenital	مادر زادی
base map	نقشه مادر
grannie	مادر بزرگ
bed rock	سنگ مادر
grandame	مادر بزرگ
grand uncle	عموی مادر
by birth	ازشکم مادر
foster mother	مادر رضاعی
matronymic	مادر نامی
paternal grandmother	مادر بزرگ
mother figure	مادر- نماد
mother figures	مادر- نماد
parent chain	زنجیر مادر
parant body	جسم مادر
grannies	مادر بزرگ
granny	مادر بزرگ
original map	نقشه مادر
motherlike	مادر وار
mother surrogate	جانشین مادر
tendering	کشتی مادر
tenderest	کشتی مادر
tendered	کشتی مادر
orphan	بی پدر و مادر
orphaned	بی پدر و مادر
orphans	بی پدر و مادر
parent ship	کشتی مادر
grandmas	مادر بزرگ
parent	پدر یا مادر
parent company	شرکت مادر
tender	کشتی مادر
metropolis	مادر شهر
metropolises	مادر شهر
mother-in-law	مادر شوهر
sultaness	زن یا مادر یا دخترسلطان
grandma	مادر بزرگ
mother in low	مادر شوهر
moon calf	خل مادر زاد
matricide	مادر کشی
grandmother	مادر بزرگ
grandmothers	مادر بزرگ
virgin mary	مادر عسیی
uniparental	از یک پدر و مادر
sultanas	زن یا مادر یا دخترسلطان
sultana	زن یا مادر یا دخترسلطان
mothers-in-law	مادر شوهر
parricide	مادر کشی
parricides	مادر کشی
mother substitute	جانشین مادر
mother liquer	باز مادر
mother	مادر ننه
mothered	مادر ننه
mothering	مادر ننه
mothers	مادر ننه
Mother's Day	روز مادر
tensility	کش داری
grittiness	شن داری
bigamy	دو زن داری
blind man's buff	از من داری
wet storage	تر داری
jujitsu	مادر ورزشهای رزمی
alcmene	نام مادر هرکول
materfamilas	مادر خانواده کدبانو
home	سرزمین پدر و مادر
homeland	سرزمین پدر و مادر
birthmark	خال مادر زادی
sponor	پد ریا مادر تعمیدی
matriarchy	مادر سالاری شه مادری
godparents	پدر یا مادر تعمیدی
godparent	پدر یا مادر تعمیدی
sponsors	پدر یا مادر تعمیدی
sponsoring	پدر یا مادر تعمیدی
sponsor	پدر یا مادر تعمیدی
virgin birth	از مادر باکره بدنیاامدن
birthmarks	خال مادر زادی
gran	مخفف مادر بزرگ
grans	مخفف مادر بزرگ
half-caste	فرنگی پدروهندی مادر
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.>	داءیه دلسوز تر از مادر
matriarchies	مادر سالاری شه مادری
mother in law	مادر شوهر نامادری
matricide	قاتل مادر مادرکش
tenancies	اجاره داری
slavery	برده داری
farming	مزرعه داری
treasury general	خرانه داری کل
tenancy	اجاره داری
charges	عهده داری
serrulation	دندانه داری
dry storage	خشک داری
communism	مردم داری
slaveholding	برده داری
fisk	خزانه داری
sang-froid	خود داری
patchiness	وصله داری
sang froid	خود داری
charge	عهده داری
self restraint	خود داری
house work	خانه داری
trusteedhip	امانت داری
vigilance	شب زنده داری
refusal	خود داری رد
refusals	خود داری رد
viscosity	شیره داری
Exchequer	خزانه داری
fasting	روزه داری
tresury general	خزانه داری کل
lucubration	شب زنده داری
household art	هنرخانه داری
incumbency	عهده داری
pernoctation	شب زنده داری
rhythmicity	نواخت داری
trusteeship	امانت داری
retenv	خود داری
notbility	خانه داری
non commital	خود داری
housekeeping	خانه داری
spinosity	سیخ داری
night waking	شب زنده داری
blind mans buff	ازمن داری
bulkiness	تنه داری
leasehold	اجاره داری
quartermasters	سررشته داری
bulkiness	جثه داری
quartermaster	سررشته داری
bean caper	پیرسن داری
angulation	زاویه داری
anti capitalist	ضد سرمایه داری
wakefulness	شب زنده داری
angularity	گوشه داری
tenure	اجاره داری
abstinence;or abstinency	خود داری
leasing	اجاره داری
bank protection	ساحل داری
angularity	زاویه داری
menage	خانه داری
vigil	شب زنده داری
treasury	خزانه داری
wake	شب زنده داری
wakes	شب زنده داری
treasurership	خزانه داری
conchiferous	داری صدف
bursary	خزانه داری
continenece	خود داری
waked	شب زنده داری