English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
English Persian
A castle in the air. Wishful thinking. آرزوی واهی ( خیالی)
Other Matches
romanticised بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticises بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticising بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticize بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticized بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticizes بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticizing بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
graustark سر زمین خیالی داستان خیالی
To get ones wish. به آرزوی خود رسیدن
To get ones wish . به آرزوی خود رسیدن
To wish (long) for something. آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
to entertain hopes [for something] آرزوی رسیدن [به چیزی] را در ذهن خود کردن
moonshiny واهی
chimerical واهی
unrealistic واهی
unrealistically واهی
vagarious واهی
unsubstantiality واهی
unsubstantial واهی
suppositious واهی
airy واهی
laputan واهی
visional واهی
romantics واهی
romantic واهی
romantically واهی
whirligig تصور واهی
delusive موهوم واهی
revery خیال واهی
chimaera خیال واهی
reverie خیال واهی
unreal واهی وهمی
chimera خیال واهی
chimeras خیال واهی
reveries خیال واهی
chimerically بطور واهی
gimcrack تصور واهی نخودهراش
wishful thinking افکار واهی و پوچ
dream up بطور واهی چیزی را ساختن
vagariously وهمی از روی هوی و هوس واهی
dump بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
dreamy خیالی
fantastical خیالی
visional خیالی
fantastic خیالی
dreamiest خیالی
phantasmal خیالی
romantics خیالی
phantasmic خیالی
metaphsical خیالی
laputan خیالی
phantasy خیالی
illusional خیالی
viewy خیالی
fantasmal خیالی
vagariously خیالی
chimerical خیالی
dreamier خیالی
poetic خیالی
romantically خیالی
visionaries خیالی
imaginary خیالی
fictitious خیالی
abandons بی خیالی
abandoning بی خیالی
abandon بی خیالی
romantic خیالی
insubstantial خیالی
fanciful خیالی
visionary خیالی
brainchild خیالی
suppositious فرضی خیالی
image تصور خیالی
abstracts مطلق خیالی
notional income درامد خیالی
abstracting مطلق خیالی
abstract مطلق خیالی
phantoms خیالی روح
kinephantom حرکت خیالی
imaginativeness خیالی بودن
imagnarily بطور خیالی
ideative خیالی اندیشهای
Utopias خیالی و تصوری
phantom limb اندام خیالی
sobriquet لقب خیالی
soubriquets لقب خیالی
undreamed of خیالی رویایی
sobriquets لقب خیالی
babel طرح خیالی
soubriquet لقب خیالی
phantom خیالی روح
vagarious خیالی وهمی
images تصور خیالی
spectral خیالی طیفی
shangri بهشت خیالی
bizarre خیالی وهمی
humoresque تصنیف خیالی
Utopia خیالی و تصوری
fancy picture عکس خیالی
false stereo تصویر خیالی
f.claims دعاوی خیالی
unrealistic خیالی تصوری
eidolon تصویر خیالی
dreamful غیرواقعی خیالی
delusory وهمی یا خیالی
unrealistically خیالی تصوری
fancifully بطور خیالی
accidencental color رنگ خیالی
fantasia اهنگ خیالی
fantasie اهنگ خیالی
fantast ادم خیالی
ideational خیالی اندیشهای
fine spun دقیق خیالی
fantastically بطور خیالی
wonderland کشور زیبای خیالی
utopian خیالی و غیر عملی
fantasy هوس نقشه خیالی
wonderlands کشور زیبای خیالی
pipe dreams نقشه خیالی و موهوم
extravaganza ازیک شخصیت خیالی
visionist ادم خیالی یاغیرعملی
extravaganzas ازیک شخصیت خیالی
idealism سبک هنری خیالی
pipe dream نقشه خیالی و موهوم
imaginary friends دوستان خیالی [روانشناسی]
mirage نقش بر اب امر خیالی
false stereo تصویربرجسته بین خیالی
pruriently از روی هرزه خیالی
fictitious force نیروی خیالی [فیزیک]
fantasies هوس نقشه خیالی
unreal غیر واقعی خیالی
mirages نقش بر اب امر خیالی
to chuck up the sponge از خیالی دست کشیدن
simulacrum صورت خیالی خیال
shadowing بحریف خیالی مشت زدن
fantasticality طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
fantastico ادم خیالی و خنده اور
surrealism سبک نگارش خیالی سوررئالیسم
shadow بحریف خیالی مشت زدن
shadowed بحریف خیالی مشت زدن
liliputian وابسته به جزیره خیالی لی لی پوت
shadows بحریف خیالی مشت زدن
whim wham شیی ء یا چیز هوس انگیز و خیالی
phantasmagorias منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل
She has a twisted mind . آدم کج خیالی است ( سوء ظن دارد )
phantasmagoria منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل
To live in a fools paradise . گول خوشیهای خیالی وزود گذر را خوردن
idealizing بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizes بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealized بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealises بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealize بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealising بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealised بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
to be on a guilt trip <idiom> احساس خیالی داشتن که مقصر هستنند [اصطلاح روزمره]
paranoia or noea دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
adventure game بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
fools paradise خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
virtual حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com