Dictiornary-Farsi | آزادی کسی را خیلی کم کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (27 milliseconds)

English	Persian
to keep somebody on a short leash	آزادی کسی را خیلی کم کردن


Other Matches

absolute discharge	آزادی مطلق
academic freedom	آزادی علمی
on probation	در آزادی مشروط
to let somebody treat you like a doormat <idiom>	با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
academic freedom	آزادی بحث و تحقیق
Fourth of July	روز آزادی امریکا
To taste the jouys of freedom .	مزه آزادی را چشیدن
academic freedom	آزادی عمل و بیان
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
Liberty	[مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
rattling	خیلی تند خیلی خوب
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
slather	خیلی پخش کردن
miniaturization	خیلی کوچک کردن چیزی
overawing	خیلی وحشت زده کردن
overawe	خیلی وحشت زده کردن
make one's blood boil <idiom>	کسی را خیلی عصبانی کردن
live high off the hog <idiom>	خیلی تجملاتی زندگی کردن
overawes	خیلی وحشت زده کردن
work one's fingers to the bone <idiom>	خیلی سخت کار کردن
to make somebody's blood boil <idiom>	کسی را خیلی خشمگین کردن
overawed	خیلی وحشت زده کردن
to lay low	خیلی ضعیف کردن [بیماری]
slash	تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashed	تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashes	تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
gaped	خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gapes	خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaping	خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gape	خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
drop a hint <idiom>	فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
to rifle the ball into the goal	با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
to blast something	با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
to live like animals [in a place]	در شرایط مسکنی خیلی بد زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
emergency	خیلی خیلی فوری
emergencies	خیلی خیلی فوری
academic freedom	آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
routh	خیلی
dumpiness	خیلی
villainous	خیلی بد
copious	خیلی
highly	خیلی
dammit	خیلی
damn	خیلی
not a few	خیلی ها
ten	خیلی
for long	خیلی
far and away	خیلی
very little	خیلی کم
abysmal <adj.>	خیلی بد
very	خیلی
many	خیلی
in large quantities	خیلی خیلی
to a large extent	خیلی
raff	خیلی زیاد
it is very easily done	خیلی به اسانی
lily white	خیلی سفید
lower most	خیلی پست تر
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
too tough	خیلی سفت
infinitely	خیلی زیاد
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
quaint	خیلی فریف
He is a loose card .	خیلی ول است
whackings	خیلی بزرگ
frequently	خیلی اوقات
raucous	خیلی نامرتب
seldom	خیلی کم ندرتا
primely	خیلی خوب
whacking	خیلی بزرگ
faraway	خیلی دور
iam in bad	خیلی محتاجم
level best	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
bone dry	خیلی خشک
once in the blue moon	خیلی بندرت
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
often	خیلی اوقات
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
often <adv.>	خیلی از اوقات
hand in glove	خیلی نزدیک
extras	بسیار خیلی
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
extra-	بسیار خیلی
extra	بسیار خیلی
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
Neanderthal	خیلی کهنه
hit bottom <idiom>	خیلی پست
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
many times <adv.>	خیلی از اوقات
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
giantess	زن خیلی قدبلند
much worse	خیلی بدتر
hand and glove	خیلی صمیمی
hand and glove	خیلی نزدیک
nifty	خیلی خوب
hand in glove	خیلی صمیمی
glorious	خیلی خوب
very good	خیلی خوب
many persons	خیلی اشخاص
goody-goody	خیلی خوب
goody-goodies	خیلی خوب
much was said	خیلی حرفهازده شد
highs	خیلی بزرگ
highest	خیلی بزرگ
well	خیلی خوب
wells	خیلی خوب
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
oodles	خیلی زیاد
high	خیلی بزرگ
lots	خیلی زیاد
goody goody	خیلی خوب
niftiest	خیلی خوب
niftier	خیلی خوب
jolly	بذله گو خیلی
immensurable	خیلی قدیم
fortissimo	خیلی بلند
pianissmo	خیلی نرم
pixilated	خیلی حساس
far off	خیلی دور
far and away	خیلی دور
precisian	خیلی دقیق
confidential	خیلی محرمانه
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
whopping	خیلی بزرگ
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
many people	خیلی اشخاص
of vital importance	خیلی ضروری
many people	خیلی از مردم
oftentimes	خیلی اوقات
extreme	خیلی زیاد
overstrung	خیلی حساس
number one	خیلی خوب
pluperfect	خیلی عالی
in no time	خیلی زود
sappy	خیلی احساساتی
before you can say knife	خیلی زود
ultraconservative	خیلی محتاط
at most	خیلی باشد
thank you very much	خیلی متشکرم
benedicite	خیلی خوب
by leaps and bounds	خیلی تند
superabundant	خیلی زیاد
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
exceeding	خیلی زیاد
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
pitch black	خیلی سیاه
pitch-black	خیلی سیاه
senseful	خیلی حساس
as stiff as a poker	خیلی خشک
as good as	خیلی خوب
span new	خیلی تازه
far	زیاد خیلی
swith	خیلی عظیم
subminiature	خیلی کوچک
toploftiness	خیلی متکبر
wicked <adj.>	خیلی خوب
immediate	خیلی فوری
great <adj.>	خیلی خوب
skinless	خیلی حساس
precise	خیلی دقیق
awesome <adj.>	خیلی خوب
cool <adj.>	خیلی خوب
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
superrabundant	خیلی زیاد
open-and-shut	خیلی سهل
really sick	خیلی محشر
stentorian	خیلی بلند
dead slow	خیلی اهسته
open and shut	خیلی سهل
really wicked	خیلی محشر
rotundily	چاقی خیلی
parlous	خیلی مهیب
decrepit	خیلی پیر
corking	خیلی زیبا
piping hot	خیلی داغ
ritzy	خیلی شیک
precipitated	خیلی سریع
precipitating	خیلی سریع