English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
cheesed off آزار دیده-اذیتشده
Other Matches
perisher آزرده اذیتشده
clampdown آزار
clampdowns آزار
heartrending دل آزار
like a red rag to the bull آزار دهنده
(not) lay a finger on someone <idiom> آزار نرساندن
tease شوخی با آزار
rag [British E] شوخی با آزار
off one's back <idiom> توقف آزار رساندن
hard on (someone/something) <idiom> آزار دادن کسی یا چیزی
Eat littel, say littel, and do littel harm . <proverb> کم خور و کم گوى و کم آزار باش .
Thinking of it still gives me a pang. [Colloquial] هنوز من را آزار می دهد [اذیت می کند] وقتی که در باره آن فکر می کنم.
to grate on somebody's eyes [ears] چشم های [گوش های] کسی را آزار دادن [چونکه ناپسند است]
eye water اب دیده
eye دیده
eying دیده
eyes دیده
eyeing دیده
lookouts دیده بان
hardened steel فولاد اب دیده
scout car خودرو دیده ور
in sight دیده شدنی
unsight دیده نشده
vedette دیده ورسوار
light struck نور دیده
light of one's eyes نور دیده
lookout دیده بان
scouting دیده وری
eyeless بی بصیرت بی دیده
scouts دیده وری
scouted دیده وری
scout دیده وری
sightless دیده نشده
feeders دیده بان
pitched تهیه دیده
feeder دیده بان
lost زیان دیده
enntinel دیده بان
monitoring دیده بانی
invisible دیده نشدنی
observers دیده بان
visible دیده شدنی
damaged خسارت دیده
feeler دیده بان
imperceptible دیده نشدنی
observer دیده بان
indiscernible دیده نشدنی
worldly-wise جهان دیده
feelers دیده بان
worldly wise جهان دیده
scouts دیده وری کردن
damaged shipments کالاهای اسیب دیده
weatherbeaten باد و باران دیده
cauliflowr ear گوش اسیب دیده
scouted دیده وری کردن
brain injured اسیب دیده مغزی
sentinels دیده بان کشیک
injured party طرف خسارت دیده
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
injured parties طرف خسارت دیده
injured parties طرف صدمه دیده
sentinel دیده بان کشیک
injured party طرف صدمه دیده
heat affected zone منطقه حرارت دیده
damaged shipments محموله خسارت دیده
stager گرگ باران دیده
shock concrete بتن ضرب دیده
monitor دیده بانی کردن
monitored دیده بانی کردن
suffering economy اقتصاد اسیب دیده
it is of frequent بسیار دیده میشود
injured muscle عضله اسیب دیده
you have been seen دیده شده اید
monitors دیده بانی کردن
had i seen him اگر من او را دیده بودم
forward post پستهای دیده ور جلو
sunbaked حرارت افتاب دیده
garrets برج دیده بانی
espied دیده بانی کردن
observational وابسته به دیده بانی
garret برج دیده بانی
espies دیده بانی کردن
espy دیده بانی کردن
scout دیده وری کردن
espying دیده بانی کردن
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> گرگ باران دیده .
invisibly چنانکه دیده نشود
blind gate دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
visibility was poor چیزها درست دیده نمیشد
My hand is bruised. دستم ضرب دیده است
i cannot place you نمیدانم شما را کجا دیده ام
bird's eye views منظرهای که از بلندی دیده میشود
bird's eye view منظرهای که از بلندی دیده میشود
damaged in transit صدمه دیده هنگام ترانزیت
you have perhaps seen it شاید انرا دیده باشید
battlefield evacuation تخلیه پرسنل اسیب دیده
Long absent, soon forgotten. <proverb> از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
seasoned troops ارتش ورزیده و جنگ دیده
seasoned soldier سرباز ورزیده و جنگ دیده
It can be seen from a distance of two kilometers . از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
injured person آدم آسیب دیده [زخمی]
out of sigt out of mind از دل برود هر انکه از دیده برفت
trainband گروه نظامی تعلیمات دیده
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
unobserved fire تیر دیده بانی نشده
out of sight out of mind از دل برود هر انچه از دیده برفت
visible roof سقفی که از درون دیده شود
software mointor دیده بان نرم افزاری
pickets کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
backward بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
u.sings[ and+] با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
picketed کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
damaged آنچه آسیب یا رنج دیده است
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
ding قسمت اسیب دیده تخته موج
to come in to notice دیده شدن روی کار امدن
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
There were some angry looks in the crowd . قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
you have perhaps seen it ممکن است انرا دیده باشید
picket کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
scouts پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
He is a seasoned veteran . He has been through the mI'll . He has seen the lot . گرگ با لا دیده است ( آدم مجرب وآزموده )
scouts عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scout عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
visual آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
scouted پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scout پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouted عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
the eye is bigger than the belly <proverb> نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
annunciator ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
nerved قطع عصب پای اسیب دیده اسب
salvaging نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvages نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaged نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvage نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
I ran away lest I should be seen . فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
blind hole سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
bird's eye perspective پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
visuals آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visually آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
backwards بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
one in the dark میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
this word occurs in gulistan p این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
phosphene حلقههای روشنایی که ازفشردن تخم چشم دیده میشود
short round فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
fog dog روشنایی کم که درهنگام مه گرفتگی نزدیک افق دیده میشود
disabled list فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
positive که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
hidden اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
corposant گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
recognizes دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
lanugo کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
recognize دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
many اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی
put-downs کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
recognising دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
dual دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
infinity مسافت شی از دید شخصی که اشعههای نور از شی موازی دیده می شوند.
put down کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
recognizing دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
put-down کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
recognises دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
keloid or cheloid یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see. از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
carnation border حاشیه گل میخکی که در فرش های آسیایی خصوصا هندی دیده می شود
grand slam علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
addax یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
grand slams علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
iguanodon سوسمار بزرگ گیاه خوار که اکنون بشکل سنگواره دیده میشود
accadian که قبل از زبان اشوری رایج بوده و درکتیبههای میخی دیده شده است
rill erosion این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
lags زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
hidden پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
reads خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
stratus لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
cloud design طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
distress توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
distresses توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
captain a protest افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
controlled airspace قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
anti collision light چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
viruses هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
virus هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
jaggies لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود
parity سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
certificate of damage تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
struck بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
town fog نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
scout car خودروی دیده وری خودروی شناسایی زرهی
postscripts زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
postscript زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
acanthus design طرح پیچک [الهام گرفته شده از گیاهی به همین نام یعنی آکانتوس که بیشتر در طرح گل فرنگ یا گوبلن دیده می شود]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com