English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
acceptance test آزمایش کوچک شدگی آزمایش برداشت
Other Matches
tests آزمایش ها
examinations آزمایش ها
trial آزمایش
test آزمایش
quiz [American] آزمایش
examination آزمایش
trials آزمایش ها
blood test آزمایش خون
unverified <adj.> آزمایش نشده
blood work آزمایش خون
proven آزمایش شده
uninspected <adj.> آزمایش نشده
unexamined <adj.> آزمایش نشده
unevaluated <adj.> آزمایش نشده
unchecked <adj.> آزمایش نشده
unaudited <adj.> آزمایش نشده
pass muster <idiom> آزمایش را با موفقیت
untested <adj.> آزمایش نشده
leap frog test آزمایش پرسش قورباغه
exerciser آزمایش کننده یک وسیله
Hewlett Packard قط عات آزمایش و چاپگرها
a priori بدون بررسی یا آزمایش قبلی
acceptance trial آزمایش قبول وسایل وتجهیزات
tested محیط ی برای آزمایش برنامه ها
final acceptance آزمایش قبولی نهایی ناو
test محیط ی برای آزمایش برنامه ها
oil drop experiment آزمایش قطره روغن [فیزیک]
run the gauntlet <idiom> درمعرفی آزمایش سخت قرارگرفتن
tests محیط ی برای آزمایش برنامه ها
control اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
sense آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
senses آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
controls اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
sensed آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
controlling اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
acid test آزمایش قدرت پرداخت آزمون درجه نقدینگی
cases رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
case رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
debug آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debugs آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
hidden اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
rules روش آزمایش پیام ورودی برای وضعیتهای خاص
debugged آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
operation آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
logic قطعه آزمایش که وضعیت منط قی قط عات یا مدارها را نشان میدهد
analyzer وسیله آزمایش الکترونیکی که الگوهای مختلف سیگنال را نمایش میدهد
tested اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
test اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
tests اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
tests آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
field محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
tested آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
fielded محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
saturation آزمایش شبکه ارتباطی , با ارسال حجم بزرگ داده وپیام روی آن
test آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
crippled leapfrog test آزمایش استانداردی که از یک محل حافظه ونه محلهای متغیر استفاده میکند
mock-up مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
Hewlett Packard روش استاندارد واسط بین وسایل جانبی و یا قط عات آزمایش و کامپیوترها
fields محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
mock-ups مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination. آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
tests اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
tested اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
test اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
prototype اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
CD WO مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
prototypes اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
test داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tested داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tests داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tests قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
test قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
tested قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
hooks نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hook نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
automatics کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
libraries زیر تابع آزمایش شده و ذخیره شده در کتابخانه که در صورت نیاز وارد برنامه کاربر میشود
library زیر تابع آزمایش شده و ذخیره شده در کتابخانه که در صورت نیاز وارد برنامه کاربر میشود
automatic کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
to take a sample of blood گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas. <proverb> دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
TDR آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
Fustat rug فرش فسطاط [فرش فسطاط پس از آزمایش کربن قدیمی ترین فرش دنیا بعد از پازیریک شناخته شده و به قرن هفدهم میلادی نسبت داده می شود.]
monitors 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitor 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitored 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
dictionary 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionaries 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
gelation بسته شدگی سفت شدگی
imminution کم شدگی باریک شدگی
impressions برداشت
takings برداشت
acceptance برداشت
acceptances برداشت
offtake برداشت
impression برداشت
land surveying برداشت
removal برداشت
draw off برداشت
special drawing right حق برداشت ویژه
special drawing right حق برداشت مخصوص
removing برداشت کردن
special drawing rights حق برداشت ویژه
dual impression برداشت دوگانه
removal of cinder برداشت تفاله
removal of phosphorus برداشت فسفر
under ground survey برداشت زیرزمینی
impressionists برداشت گرای
removes برداشت کردن
removal of chips برداشت براده
first impression برداشت نخستین
take off divisor مقسم برداشت اب
metal removal برداشت براده
withdrawal warrant مجوز برداشت
make a copy of سواد برداشت
removal of slag برداشت سرباره
draw off بده برداشت
impressionistic برداشت گرایانه
remove برداشت کردن
impressionistic برداشت گذار
impressionist برداشت گرای
stripping برداشت لایه رو
overdrafts اضافه برداشت
approach برداشت روش
withdraws برداشت از حساب
overdraft اضافه برداشت
withdraw برداشت از حساب
approached برداشت روش
approaches برداشت روش
targets نقطه برداشت یا قرائت
target نقطه برداشت یا قرائت
net برداشت خالص کردن
the timber warped تیر تاب برداشت
handpick برداشت محصول با دست
cropper برداشت کننده محصول
take off distributor اب پخشکن مقسم برداشت اب
nets برداشت خالص کردن
targeted نقطه برداشت یا قرائت
overdraw اضافه برداشت کردن
targeting نقطه برداشت یا قرائت
targetted نقطه برداشت یا قرائت
targetting نقطه برداشت یا قرائت
nett برداشت خالص کردن
safe yield بده قابل برداشت
overdraft برداشت اب بیش از اندازه مجاز
. She dropped her demands (claim). دست از تقاضاهای خود برداشت
paper gold منظور حق برداشت مخصوص است
overdrafts برداشت اب بیش از اندازه مجاز
site survey برداشت نقشه تکهای از زمین
forbore دست برداشت امتناع کرد
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
No man can serve two masters. <proverb> با یک دست نمى شود دو هندوانه را برداشت .
The police officer took down the car number . افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
overdraft دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdrafts دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
agronomy علم برداشت محصول وبهره برداری از خاک
demand deposit سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
harvester-thresher [rare] کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
corn harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine [combine harvester] کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
dostortion کج شدگی
depression کم شدگی
erections شق شدگی
geniculation خم شدگی
erection شق شدگی
depressions کم شدگی
necks نخ شدگی
the mast has raked کج شدگی
embeddeness حک شدگی
bottling نخ شدگی
neck نخ شدگی
damnation لعنت شدگی
contraction جمع شدگی
blotted پاک شدگی
pucker جمع شدگی
contractions جمع شدگی
blotting پاک شدگی
flagginess ول شدگی اویختگی
fixedness تثبیت شدگی
petrification سنگ شدگی
scarlet سرخ شدگی
flocculence قلنبه شدگی
blots پاک شدگی
puckered جمع شدگی
smelting ذوب شدگی
gasification تبخیر شدگی
elongation دراز شدگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com