Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
Other Matches
ability test
آزمون توانایی
O level
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O levels
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
mac quarrie test for mechanical ability
آزمون توانایی فنی مک کواری
otis lennon mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
terman group test of mental ability
آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
academia
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
otis quick scoring mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
Master of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Masters of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
school
تدریس درمدرسه
schools
تدریس درمدرسه
intelligence
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
tests
آزمون ها
examinations
آزمون ها
trial
آزمون
quiz
[American]
آزمون
examination
آزمون
trials
آزمون ها
test
آزمون
quizmasters
آزمون گردان
achievement test
آزمون پیشرفت
accuracy test
آزمون دقت
acceptance test
آزمون پذیرش
litmus tests
آزمون تورنسل
litmus tests
آزمون نهادنما
a posteriori
آزمون مدارانه
litmus tests
آزمون نمایانگر
litmus test
آزمون تورنسل
litmus test
آزمون نهادنما
litmus test
آزمون نمایانگر
quizmaster
آزمون گردان
achievement battery
مجموعه آزمون پیشرفت
make a picture story test
آزمون داستان سازی مصور
quizmaster
گردانندهی برنامهی آزمون اطلاعات عمومی
quizmasters
گردانندهی برنامهی آزمون اطلاعات عمومی
seashore musical ability tests
آزمون های استعداد موسیقی سیشور
acid test
آزمایش قدرت پرداخت آزمون درجه نقدینگی
to pass your driver's license test at the first attempt
آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
acquisition
تحصیل
acquisitions
تحصیل
university
دانشگاه
college
دانشگاه
colleges
دانشگاه
obtaining
تحصیل
securement
تحصیل
acquirement
تحصیل
acquistion
تحصیل
universities
دانشگاه
achievement
تحصیل
achievements
تحصیل
Univ
دانشگاه
studies
تحصیل
study
تحصیل
studying
تحصیل
schooling
تحصیل
academy
دانشگاه
academies
دانشگاه اموزشگاه
educated
تحصیل کرده
polytechnic
دانشگاه فناوری
he applied him self to study
مشغول تحصیل شد
senior technical college
دانشگاه فناوری
college of
[music, technology,...]
دانشگاه فناوری
academical
دانشجوی دانشگاه
graduation
فراغت از تحصیل
University of Applied Sciences
[UAS]
دانشگاه فناوری
Chancellors
رئیس دانشگاه
Chancellor
رئیس دانشگاه
achieve
تحصیل کردن
recovery
تحصیل چیزی
impetration
تحصیل بدرخواست
school age
سن آغاز تحصیل
school age
سالهای تحصیل
the institution of a universit
تاسیس دانشگاه
technical university
دانشگاه فنی
state university
دانشگاه دولتی
nonresident
تحصیل مکاتباتی
s.for study
میل به تحصیل
s.for study
ذوق تحصیل
schoolfellow
تعلیم تحصیل
securer
تحصیل کننده
self taught
تحصیل کرده
staff college
دانشگاه جنگ
state university
دانشگاه ایالتی
academy
دانشگاه هنر
president
رئیس دانشگاه
earn
تحصیل کردن
getting
تحصیل شده
gets
تحصیل شده
get
تحصیل شده
schools
تحصیل در مدرسه
earns
تحصیل کردن
earned
تحصیل کردن
recoveries
تحصیل چیزی
school
تحصیل در مدرسه
presidents
رئیس دانشگاه
toi mug at
سخت تحصیل کردن
procuance
تحصیل چیزی خرید
oxonian
وابسته به دانشگاه اکسفورد
to obtain permission
تحصیل اجازه کردن
to study for the bar
تحصیل حقوق کردن
serendipity
تحصیل نعمت غیرمترقبه
degree
دیپلم یا درجه تحصیل
proctor
مدیر اجرایی دانشگاه
degrees
دیپلم یا درجه تحصیل
procuration
تحصیل چیزی خرید
war college
دانشگاه عالی جنگ
chairing
کرسی استادی در دانشگاه
chaired
کرسی استادی در دانشگاه
chair
کرسی استادی در دانشگاه
extramural
مربوط به خارج از دانشگاه
chairs
کرسی استادی در دانشگاه
ineducable
غیر قابل تحصیل
cultured
مهذب تحصیل کرده
vice-chancellors
معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellor
معاون رئیس دانشگاه
vice chancellor
معاون رئیس دانشگاه
matriculant
قبول شده در دانشگاه
semesters
دوره 61 هفتهای دانشگاه
semester
دوره 61 هفتهای دانشگاه
clerisy
طبقه تحصیل کرده
earned income
درامد تحصیل شده
studiousness
عشق بخواندن یا تحصیل
to leave school
ترک تحصیل کردن
rector
رئیس دانشگاه رهبر
rectors
رئیس دانشگاه رهبر
schoolable
مشمول تحصیل اجباری
school drop out
ترک تحصیل کرده
scoolable
مشغول تحصیل اجباری
in the schools
مشغول دادن امتحانات دانشگاه
alma mater
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
academicals
لباس رسمی استادی دانشگاه
gained
حصول تحصیل منفعت کردن
etymologize
تحصیل علم اشتقاق کردن
matriculated
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
faculties
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
academic costume
لباس رسمی استادی دانشگاه
send down
دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
spring practice
دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
faculty
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
grafted
از راه نادرستی تحصیل کردن
gains
حصول تحصیل منفعت کردن
donnish
وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
matriculation
دخول یا نام نویسی در دانشگاه
mattriculation
نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
gain
حصول تحصیل منفعت کردن
matriculate
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculation
امتحان ورودی دانشگاه کنکور
grafts
از راه نادرستی تحصیل کردن
graft
از راه نادرستی تحصیل کردن
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
to study persian
زبان فارسی تحصیل کردن
win
بدست اوردن تحصیل کردن
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
availability
سهولت و امکان تحصیل اعتبار
He is majoring in mathematic at the university.
در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
He was not admitted to the university.
اورا به دانشگاه راه ندادند
wins
بدست اوردن تحصیل کردن
matriculating
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
As a university professor , his performance stank.
طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
dropout
کسی که ترک تحصیل میکند
sixth form
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
prep school
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep schools
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
sixth forms
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
To neglect ones studies .
از تحصیل خود غافل ماندن ( شدن )
berkeley unix
گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
command and general staff college
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
chancellery
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
general staff college
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
ox man
کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
convocation
جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
my unwillingness to study
بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
underclassman
شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
varsity
تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
chancellory
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
matriculated
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculates
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
upper classes
وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
school doctor
استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
matriculating
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
poll degree
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
upper class
وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
great go
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
matriculate
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
minor
در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
advisee
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
he went out in the poll
امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
homecoming
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
jayvee
عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
homecomings
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
alumni
پسریامردیکه دراموزشگاهی تحصیل کرده وازانجافارغ التحصیل شده
upperclassman
کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
matricular
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
grafted
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafts
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
university extension
تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
graft
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
bachelor
مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com