English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (7 milliseconds)
English Persian
high-rise آسمان خراش
Other Matches
scraping خراش اثر خراش
scraped خراش اثر خراش
scrapes خراش اثر خراش
scrape خراش اثر خراش
the sky is above us آسمان بالای سر ماست
give right arm <idiom> کلاه به آسمان انداختن
He is sky -cold. <proverb> آدم آسمان جلى است .
Spint not against heaven,it will fall back in thy . <proverb> بر آسمان تف مکن,که به صورتت بر مى گردد .
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
as different as chalk and cheese <idiom> مثل آسمان و ریسمان [متفاوت]
To be transported with joy . To be over joyed . To throw up ones cap. کلاه خود را بهوا ( به آسمان ) انداختن
The sky was black with crows. آسمان از کلاغ سیاه شده بود
Marriage are made in heaven . <proverb> عقدشان توى آسمان بسته شده است .
He says one thing and does another. حرفش با عملش از زمین تا آسمان فرق دارد
Wherever you go the sky has the same colour . <proverb> به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
irritation خراش
rifts خراش
rift خراش
scratched خراش
irritations خراش
scart خراش
rasure خراش
scratch خراش
scratches خراش
scratching خراش
grazes خراش
grazed خراش
graze خراش
groove خراش
grooves خراش
abrasions خراش
abrasion خراش
sky scraper اسمان خراش
scratchy خراش دار
skyscraper اسمان خراش
sky scaper اسمان خراش
skyscrapers اسمان خراش
strigil بدن خراش
disk crash خراش دیسک
scotch چاک خراش
scotching چاک خراش
scotches چاک خراش
scotched چاک خراش
attrition مالش خراش
a bradent وسیله خراش
scuffed صدای خراش
scuff صدای خراش
scuff خراش فرسایش
prick خراش سوزن
pricking خراش سوزن
strident گوش خراش
prickles خراش کوچک
stridently گوش خراش
prickle خراش کوچک
prickled خراش کوچک
scuffs خراش فرسایش
pricks خراش سوزن
scuffing خراش فرسایش
scuffing صدای خراش
scuffed خراش فرسایش
pricked خراش سوزن
rase خراش دادن
scuffs صدای خراش
prickly خراش دهنده
abradent الت خراش
loudest پر صدا گوش خراش
scratch hardness درجه سختی خراش
scratch hardness tester ازمایشگر سختی خراش
irritant خراش اور دلخراش
irritants خراش اور دلخراش
loud پر صدا گوش خراش
louder پر صدا گوش خراش
to strip the paint off the wall رنگ را از دیوار [با خراش] کندن
stridulous or lant دارای صدای گوش خراش
raspy دارای صدای گوش خراش
pricked خلیدن باچیز نوک تیز فروکردن خراش دادن
pricking خلیدن باچیز نوک تیز فروکردن خراش دادن
pricks خلیدن باچیز نوک تیز فروکردن خراش دادن
prick خلیدن باچیز نوک تیز فروکردن خراش دادن
ruyi clouds ابر آرزو [در فرش های چینی گاه از طرح ابر آسمان استفاده می شود که نشانه بخت و اقبال است.]
merry dancers شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
irritated خراش دادن سوزش دادن
irritate خراش دادن سوزش دادن
irritament خراش اور سوزش اور
irritates خراش دادن سوزش دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com