English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
activate آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activated آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activates آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activating آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
Other Matches
asynchronous 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
enables استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enable استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enabling استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enabled استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
hot کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
at [in] the beginning در آغاز [درابتدا ]
to begin again از نو آغاز کردن
school age سن آغاز تحصیل
to set on foot آغاز نهادن
start آغاز [ابتدا] [شروع]
to start from the beginning [to start afresh] از آغاز شروع کردن
come online <idiom> آغاز به کار کردن
involves آغاز با اجرای یک برنامه
involving آغاز با اجرای یک برنامه
involve آغاز با اجرای یک برنامه
starting whistle سوت آغاز بازی [ورزش]
early foot سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
to launch [start] a campaign مبارزه ای [مسابقه ای] را آغاز کردن
accommodation date تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
It marked the beginning of a war. این آغاز جنگ بود.
to be back to square one <idiom> دوباره به سر [آغاز] کار رسیدن
to sail [for] با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
beginning حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
beginnings حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
B box که حاوی آدرس آغاز برنامه است
I will be instigating [initiating] legal proceedings. من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
basically بررسی از نقط ه آغاز همه چیز
whistle for the start of the second half سوت آغاز نیمه دوم بازی
to back up با داستانی از اولش درگذشته دور آغاز کردن
applet برنامه هایی که از Panel Contral آغاز می شوند
to punch in [American E] [in the workplace] مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
dte وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
to clock on [British E] [in the workplace] مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to clock in [in the workplace] مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
New Year's Day روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
times 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
time 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
delta clock مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
timed 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
doubled ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled up ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
root گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
double ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
interludes تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
claim frame فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
interlude تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
roots گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
beginning نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار
beginnings نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار
azerty keyboard روشن قرار دادن کلیدها روی صفحه کلید که خط اول AZERTY آغاز میشود
commanded کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
commands کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
Startup folder پرونده خاص در دیسک سخت که حاوی برنامه هایی است که خودکار اجرا می شوند وقتی که کار ویندوز را آغاز میکند
enables سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
edited کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
enabling سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
edit کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
enabled سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
enable سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
interblock gap نوار مغناطیسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک بعدی
key کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند
associated document سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
associated file سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
Mamihlapinatapai نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
housekeeping در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
real time مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
parent program برنامه ای که برنامه دیگر را آغاز میکند.
gaps نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
gap نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
enhancer وسیله یا نرم افزاری که یک فرآیند یا محصول را بهبود می بخشد
quiescent وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
sensor وسیله الکترونیکی که یک خروجی با توجه به وضعیت یا موقعیت فیزیکی فرآیند ایجاد کند.مراجعه شود به TRANSDUCER
sequences کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
sequence کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
backgrounds فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
exits در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
exit در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
background فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
dynamic توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamically توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
decay فرآیند سیگنال
regulate کنترل فرآیند
flowchart شرح فرآیند
regulated کنترل فرآیند
decays فرآیند سیگنال
decayed فرآیند سیگنال
deposition فرآیند پوشاندن
flow diagram شرح فرآیند
regulates کنترل فرآیند
regulating کنترل فرآیند
depositions فرآیند پوشاندن
decaying فرآیند سیگنال
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
selections عمل یا فرآیند انتخاب
selection عمل یا فرآیند انتخاب
normalization فرآیند یا داده نرمال
document نوشتن شرح یک فرآیند
documented نوشتن شرح یک فرآیند
halt فرآیند را متوقف میکند.
documenting نوشتن شرح یک فرآیند
phase بخشی از فرآیند بزرگتر
phased بخشی از فرآیند بزرگتر
phases بخشی از فرآیند بزرگتر
finish انتهای فرآیند یا تابع
halts فرآیند را متوقف میکند.
halted فرآیند را متوقف میکند.
finishes انتهای فرآیند یا تابع
initialization فرآیند مقداردهی اولیه
devices فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
execute اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
pagination فرآیند تقسیم متن به صفحاتی
executed اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
stages یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
technical مربوط به ماشین یا فرآیند خاص
execution اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
stage یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
executing اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
checked خطا یا توقف کوچک در فرآیند
check خطا یا توقف کوچک در فرآیند
inherited error خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
masters آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
mastered آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
checks خطا یا توقف کوچک در فرآیند
master آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
executes اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
simultaneous دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
jams توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
hunting فرآیند جستجوی رکورد داده در یک فایل
jam توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
pause key [کلیدی که موقتا فرآیند را قطع میکند]
processes کنترل خودکار فرآیند توسط کامپیوتر
jammed توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
microinstruction که عملیات ALU را در فرآیند کنترل میکند
process کنترل خودکار فرآیند توسط کامپیوتر
static چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshakes سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
recognition فرآیند تشخیص خط وط یا نشانه ها یا الگو ها به صورت نوری
cancellation عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
processes کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
indexing فرآیند ساخت و ذخیره سازی لیستی از رکوردها
process کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
frameworks ساختار ابتدایی پایگاه داده یا فرآیند یا برنامه
framework ساختار ابتدایی پایگاه داده یا فرآیند یا برنامه
flag فرآیند یا وضعیت یا موقعیتی که یک پرچم را تنظیم میکند
c استفاده مشابه از کامپیوتر و سایر اجزا در فرآیند
processes که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
schemata شرح گرافیکی فرآیند یا ساختار پایگاه داده ها
schema شرح گرافیکی فرآیند یا ساختار پایگاه داده ها
process که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
flags فرآیند یا وضعیت یا موقعیتی که یک پرچم را تنظیم میکند
interserviceable قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycles عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
deterministic نتیجه فرآیند که بستگی به موقعیتهای اولیه ورودی ها دارد
cancelling متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com