Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
design development
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
Other Matches
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
in the pipeline
[Colloquial]
در آماده سازی
sixth forms
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
sixth form
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
empty
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptied
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptier
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
empties
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptiest
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
buffer
استفاده از فضای ذخیره سازی موقت تا وقتی که پردازنده یا رسانه آماده پردازش آن شود
plat
نقشه کشی زمینه سازی
opens
آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
open
آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
opened
آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
buffer
فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
logical
واحد اطلاعات آماده پردازش که لزوما شبیه داده اصلی در فضای ذخیره سازی نیست که ممکن است حاوی داده کنترل و... باشد
map
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
hyetography
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographer
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
topographic map
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
storage map
نقشه انباره نقشه انبارش
orthographic
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
plotted
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
vignetting
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
supplementation
تکمیل
fulfillment
تکمیل
completion
تکمیل
entelechy
تکمیل
consummation
تکمیل
completing
تکمیل
complete
تکمیل
completed
تکمیل
complementarity
تکمیل
compietion
تکمیل
fulfilment
تکمیل
completes
تکمیل
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
back-up
تکمیل کردن
back up
تکمیل کردن
completion date
تاریخ تکمیل
carry ineffect
تکمیل کردن
actualize
تکمیل کردن
actualise
[British]
تکمیل کردن
replete
تکمیل انباشته
supplied
تکمیل کردن
supplying
تکمیل کردن
in progress of completion
در دست تکمیل
completing
تکمیل کردن
fulfill
تکمیل کردن
completed
تکمیل کردن
fill up
تکمیل کردن
full load
فرفیت تکمیل
fill out
تکمیل کردن
supply
تکمیل کردن
complete
تکمیل کردن
full
تمام تکمیل
to post up
تکمیل کردن
finishing
عملیات تکمیل
fullest
تمام تکمیل
to top off
تکمیل کردن
to eke out
تکمیل کردن
completes
تکمیل کردن
carry out
تکمیل کردن
implement
تکمیل کردن
processor
تکمیل کننده
augments
تکمیل کردن
supplementing
تکمیل کردن
fulfil
تکمیل کردن
perfects
تکمیل کردن
make up
تکمیل کردن
fulfills
تکمیل کردن
fulfilling
تکمیل کردن
supplements
تکمیل کردن
supplemented
تکمیل کردن
aucmented
تکمیل شده
finishes
تکمیل کردن
finish
تکمیل کردن
perfected
تکمیل کردن
perfect
تکمیل کردن
augmenting
تکمیل کردن
put ineffect
تکمیل کردن
put inpractice
تکمیل کردن
put into effect
تکمیل کردن
carry into effect
تکمیل کردن
make something happen
تکمیل کردن
perfecting
تکمیل کردن
round
تکمیل کردن
roundest
تکمیل کردن
augment
تکمیل کردن
fulfils
تکمیل کردن
supplement
تکمیل کردن
augmented
تکمیل کردن
fulfilled
تکمیل کردن
filler point
نقطه تکمیل ذخایر
expletive
جایگیر تکمیل کننده
expletives
جایگیر تکمیل کننده
supplemented
تکمیل کننده اضافی
expletory
جایگیر تکمیل کننده
consolidation of position
تکمیل ارایش مواضع
to fill up
گرفتن تکمیل کردن
complementary
تکمیل کننده یکدیگر
sentence completion test
ازمون تکمیل جمله
supplement
تکمیل کننده اضافی
supplementing
تکمیل کننده اضافی
number completion test
ازمون تکمیل اعداد
supplements
تکمیل کننده اضافی
picture completion test
ازمون تکمیل تصویر
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
supplying
تکمیل کردن موجودی ذخیره
concrete finishing machine
دستگاه عملیات تکمیل بتن
supplied
تکمیل کردن موجودی ذخیره
autocomplete
تکمیل شدن خودکار
[کامپیوتر]
supplements
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supply
تکمیل کردن موجودی ذخیره
filler point
نقطه تکمیل ذخیره انبار
pavilion roof
شیروانی چهار کله تکمیل
mature
واجب الادا تکمیل کردن
matures
واجب الادا تکمیل کردن
supplemented
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
consummative
تکمیل کننده انجام دهنده
supplement
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
healy picture completion test
ازمون تکمیل تصاویر هیلی
to fill out
تکمیل کردن توسعه دادن
consolidating station
ایستگاه تکمیل کننده بار
supplementing
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
perfects
کاملا رسیده تکمیل کردن
vapoware
نرم افزار در حال تکمیل
perfecting
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfected
کاملا رسیده تکمیل کردن
frank drawing completion test
ازمون تکمیل نقاشی فرانک
perfect
کاملا رسیده تکمیل کردن
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
cheated
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheats
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheat
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
germ layer
یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
able
آماده
at one's fingertips
<idiom>
آماده
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
projection
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
polar stereographic
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
grid navigation
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
set out
<idiom>
آماده سفرشدن
give-and-take
آماده به توافق
accessible
آماده پذیرایی
handshaking
آماده دریافت
make arrangements
آماده کردن
make preparations
آماده کردن
make provisions
آماده کردن
in arms
<idiom>
آماده جنگیدن
accommodate
آماده کردن
up to
<idiom>
آماده شیطنت
here goes nothing
<idiom>
آماده شروع
up in arms
<idiom>
آماده حمله
take up arms
<idiom>
آماده جنگیدن
get ready
<idiom>
آماده شدن از
trig list
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
colder
بدون آماده بودن
get set
<idiom>
آماده شروع شدن
prone to do something
آماده کردن برای
go ahead
<idiom>
آماده کار شدن
promise the moon
<idiom>
آماده انجام کار
colds
بدون آماده بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com