English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
He wears his socks into holes . آنقدر جوابهارامی پوشد تا سوراخ شوند
Other Matches
livery servant نوکری که جامه ویژه نوکربابی می پوشد
plain clothes man کاراگاه یا ماموردیگرشهربانی که لباس غیرنظامی می پوشد
shift جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
compacted دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacts دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compact دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacting دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
What she wears speaks volumes about her. به سبکی که او [زن] لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
optical فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
saddle bag خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
as ... as <adv.> آنقدر... که
sequential داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند
overlay بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlays بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlaying بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
traffic نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
trafficked نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
trafficking نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffics نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
centered سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
I was so tired that … آنقدر خسته بودم که ...
He did not live long enough to … آنقدر عمر نکرد که ...
activity روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activities روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
routines توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routinely توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
batch processing سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
routine توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
to pink out leather چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
dilly bag کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
He drank himself to death. آنقدر مشروب خورد تامرد
She talked tI'll she was blue in the face . آنقدر حرف زد که زبانش مودرآورد
I kept saying it tI'll I was blue in the face. آنقدر گفتم با زبانم مودرآورد
She had the never to say. . . آنقدر پررو بود که گفت ...
stacks ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stack ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacked ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
She wept herself to sleep . آنقدر گریه کرد تا خوابش برد
The exam was too easy for words . امتحان آنقدر آسان بود که چه بگویم
My tea isnt cool enough to drink. چایی ام آنقدر خنک نشده که بخورم
to scare the living daylights out of somebody کسی را آنقدر بترسانند که زهره اش بترکد
detects سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detect سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detecting سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
end حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
detected سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
sights سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
sight سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
cancellate سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
They I got confused . آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
to be at a loss as to what to advise آنقدر بهت زده بودن که نتوانند نصیحتی بدهند
He threatened to thrash the life out of me . تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
to beat the egg-white until it is stiff سفیده تخم مرغ را آنقدر بزنند که سفت شود
talk someone's ear off <idiom> آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده [اصطلاح روزمره]
saturated colour که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
VDU ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
vdt ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
VDUs ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
foraminate ثقبه دار سوراخ سوراخ
pinkest سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
gruyere cheese پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
thirl سوراخ سوراخ کردن دریدن
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native . فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
I´m as hungry as a horse. آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
cancellate سوراخ سوراخ اسفنجی
riddles سوراخ سوراخ کردن
riddle سوراخ سوراخ کردن
grids دریچه سوراخ سوراخ
grid دریچه سوراخ سوراخ
cancellous سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellated سوراخ سوراخ اسفنجی
millepore مرجان سوراخ سوراخ
swage block قالب سوراخ سوراخ
hungry as a hunter <idiom> آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
row 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rowed 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rows 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
She procrastinated until it was too late . آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
androgen می شوند
opening سوراخ
pecker سوراخ کن
openings سوراخ
borehole سوراخ
leaks سوراخ
boring سوراخ
leaked سوراخ
alveolar سوراخ سوراخ
leak سوراخ
imperforate بی سوراخ
abroach سوراخ
outage سوراخ
boreholes سوراخ
mure سوراخ
taphole سوراخ
pitting سوراخ سوراخ
pinking سوراخ
awl سوراخ کن
broacher سوراخ کن
pigenhole سوراخ
piercer سوراخ کن
pertusion سوراخ
perforator سوراخ کن
hole سوراخ
pumiceous سوراخ سوراخ
punctulate سوراخ سوراخ
thirl سوراخ
punch سوراخ کن
punched سوراخ کن
punches سوراخ کن
slot سوراخ
slots سوراخ
slotting سوراخ
outages سوراخ
peep hole سوراخ
loop سوراخ
holing سوراخ
looped سوراخ
loops سوراخ
waterhole سوراخ
waterholes سوراخ
eyelet سوراخ
eyelets سوراخ
overtures سوراخ
tapping سوراخ
tapped سوراخ
holed سوراخ
holes سوراخ
spy hole سوراخ
tap سوراخ
overture سوراخ
finger hole سوراخ
lace پر از سوراخ
laces پر از سوراخ
fenestra سوراخ
foraminated سوراخ سوراخ
puncture سوراخ
foraminiferous سوراخ سوراخ
foramen سوراخ
broaches سوراخ کن
orifice سوراخ
drill hole سوراخ
perforation سوراخ
orifices سوراخ
cribriform سوراخ سوراخ
mesh سوراخ
columbarium سوراخ
puncturing سوراخ
broaching سوراخ کن
edge perforated لب سوراخ
broach سوراخ کن
punctures سوراخ
broached سوراخ کن
meshes سوراخ
punctured سوراخ
meshing سوراخ
granfather file نگهداری می شوند
bottom hole سوراخ اصلی
foxhole سوراخ روباه
nostril سوراخ بینی
nostrils سوراخ بینی
pores ریزه سوراخ
pory پر سوراخ پر منفذ
broaches سوراخ کردن
pore سوراخ ریز
loopholes سوراخ دیدبانی
pore ریزه سوراخ
pores سوراخ ریز
perforative سوراخ کننده
bunghole سوراخ مقعد
loophole سوراخ دیدبانی
broaching سوراخ کردن
auger زمین سوراخ کن
pore fungus اغاریقون پر سوراخ
tape perforator نوار سوراخ کن
slot سوراخ طویل
spiracle سوراخ تنفس
cross hole سوراخ عرضی
spile سوراخ گیری
deep hole boring سوراخ عمیق
deep hole drilling سوراخ عمیق
formed hole سوراخ نیمرخ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com