Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
previous
آنچه زودتر رخ میدهد
Other Matches
First come first served.
هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
differential
آنچه اختلاف را نشان میدهد
continual
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
differentials
آنچه اختلاف را نشان میدهد
frequented
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequenting
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequents
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
simultaneous
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
frequent
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
anthropomorphic software
نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
batches
این دستورات اجرا می شوند و آنچه کاربر در آنها تغییر میدهد نیز ضبط میشود
batch
این دستورات اجرا می شوند و آنچه کاربر در آنها تغییر میدهد نیز ضبط میشود
postscripts
سیستم زبان گرافیکی که به کاربر امکان مشاده آنچه روی چاپگر فاهر میشود میدهد
postscript
سیستم زبان گرافیکی که به کاربر امکان مشاده آنچه روی چاپگر فاهر میشود میدهد
demonstrations
نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
demonstration
نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
processor
ارسال سیگنال ورودی به پردازنده , بررسی درخواست توجه که باعث توقف آنچه در حال اجرا است میشود و به رسانه فراخوان پاسخ میدهد
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
as early aspossible
هر چه زودتر
earlier
زودتر
sooner
زودتر
as soon as possible
هر چه زودتر
early as possible
هرچه زودتر
juniors
زودتر تازه تر
junior
زودتر تازه تر
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
he predeceased his son
زودتر از پسرش مرد
You should have told me earlier.
باید زودتر به من می گفتی
previously
زودتر اتفاق افتادن
prematureness
نابهنگامی زودتر از موقع بودن
the volume that preceded
جلدی که زودتر یاجلوتر منتشر شد
whichever is the sooner
هر کدام که زودتر رخ بدهد
[قانون]
shake a leg
<idiom>
تکان بخوری ،زودتر راه رفتن
to arrive in good time
خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن
first come, first served
<idiom>
هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
Can I go earlier today, just as a special exception?
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
early bird catches the worm
<idiom>
هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
brown major
براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
leads
پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
lead
پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
logical
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
dma
UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
graphics
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
ToolTips
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
piggybacking
استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
brown minor
براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است
activities
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activity
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
clamper
مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
supervisory
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
incoming
آنچه از خارج می آید
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
circulars
آنچه در یک دایره می چرخد
auxiliary
آنچه کمک میکند
auxiliaries
آنچه کمک میکند
constants
آنچه تغییر نمیکند
constant
آنچه تغییر نمیکند
circulating
آنچه به راحتی می چرخد
authentic
آنچه درست است
contiguous
آنچه اثر می گذارد
lightweights
آنچه سنگین نیست
protective
آنچه حافظت میکند
knowledge
آنچه دانسته است
biased
آنچه اریب دارد
exclusive
آنچه شامل نمیشود
lightweight
آنچه سنگین نیست
unwanted
آنچه لازم نیست
producing
آنچه تولید میکند
used
آنچه جدید نیست
identity
آنچه کسی یا چیزی است
movable
آنچه قابل حرکت است
irretrievable
آنچه قابل بازگشت نیست
approximating
آنچه تقریبا درست است
hidden
آنچه قابل دیدن نیست
comparable
آنچه قابل مقایسه نیست
recognizably
آنچه قابل تشخیص است
requirements
آنچه مورد نیاز است
quantifiable
آنچه قابل شمارش است
finished
آنچه کامل شده است
alterable
آنچه قابل تغییر است
prior
آنچه قبلاگ رخ داده است
visible
آنچه قابل دیدن است
convertibles
آنچه قابل تبدیل است
convertible
آنچه قابل تبدیل است
thirds
آنچه بعد از دومین می آید
values
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
third
آنچه بعد از دومین می آید
recognizable
آنچه قابل تشخیص است
interchangeable
آنچه قابل تغییر است
common
آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners
آنچه اغلب اتفاق میافتد
commonest
آنچه اغلب اتفاق میافتد
identities
آنچه کسی یا چیزی است
durable
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
malfunctioning
آنچه خوب کار نکند
flexible
آنچه قابل تغییر است
controllable
آنچه قابل کنترل است
electric
آنچه با الکتریسیته کار میکند
availability
آنچه به آسانی بدست آید
preformatted
آنچه فرمت شده باشد
efficient
آنچه که خوب کار میکند
clear
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearer
آنچه به سادگی فهمیده میشود
relevant
آنچه ارتباط مهمی دارد
significantly
آنچه معنای مخصوصی دارد
removable
آنچه قابل جابجایی است
maskable
آنچه نادیده گرفتنی است
extensible
آنچه قابل گسترش است
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
chargeable
آنچه قابل شارژ است
exchangeable
آنچه قابل تغییر است
computable
آنچه قابل محاسبه است
multifunction
آنچه تابعهای متعددی دارد
selectable
آنچه قابل انتخاب باشد
distant
آنچه در محلی قرار دارد
ambiguous
آنچه دو معنای ممکن دارد
significant
آنچه معنای مخصوصی دارد
clears
آنچه به سادگی فهمیده میشود
malfunction
آنچه کامل کار نکند
malfunctions
آنچه کامل کار نکند
audible
آنچه قابل شنیدن است
roundest
آنچه در دایره حرکت میکند
round
آنچه در دایره حرکت میکند
immediate
آنچه یکباره اتفاق افتد
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
What soes not endure does not merit attachment .
<proverb>
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
variables
آنچه قابل تغییر است
normal
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
characteristically
آنچه مخصوص یا ویژه است
malfunctioned
آنچه درست کار نکند
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
residual
آنچه در پشت سر باقی می ماند
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
malfunctioned
آنچه کامل کار نکند
unedited
آنچه ویرایش نشده است
variable
آنچه قابل تغییر است
dependent
آنچه به دلیلی متغیر است
characteristic
آنچه مخصوص یا ویژه است
clearest
آنچه به سادگی فهمیده میشود
transportable
آنچه قابل حمل است
malfunction
آنچه درست کار نکند
value
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
valuing
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
malfunctions
آنچه درست کار نکند
What costs little is little esteemed .
<proverb>
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
incompatible
ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
inactive
آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
payment on account
آنچه علی الحساب پرداخت میشود
downloadable
آنچه قابل بار کردن است
unconditional
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
impulsive
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
heuristic
آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
unauthorized
آنچه باید مجوز داشته باشد
successive
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
easy to use
آنچه قابل فهم و انجام باشد
optional
آنچه قابل انتخاب شدن باشد
contents
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
continuous
آنچه بدون توقف ادامه یابد
centralized
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
erasable
آنچه قابل پاک شدن است
blinds
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
specifies
بیان واضح آنچه نیاز است
specify
بیان واضح آنچه نیاز است
specifying
بیان واضح آنچه نیاز است
selective
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
additional
آنچه جمع شده یا اضافه است
accessible
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
ambiguities
آنچه به روشنی تعریف نشده است
ambiguity
آنچه به روشنی تعریف نشده است
undetected
آنچه تشخیص داده نشده است
pre-
آنچه قبلا توافق شده است
pre
آنچه قبلا توافق شده است
selectively
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
uniquely
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
hand-held
آنچه قابل نگهداری در دست است
available
آنچه قابل دستیابی یا خرید است
accidental
آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
blinded
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
magnetic
آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
damaged
آنچه آسیب یا رنج دیده است
special
آنچه متفاوت یا غیر عادی است
unique
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
preventive
آنچه مانع رویدادن چیزی شود
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
completes
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
complete
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com