English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
extensible آنچه قابل گسترش است
Search result with all words
expandable آنچه قابل گسترش باشد
Other Matches
quantifiable آنچه قابل شمارش است
audible آنچه قابل شنیدن است
recognizably آنچه قابل تشخیص است
comparable آنچه قابل مقایسه نیست
variables آنچه قابل تغییر است
selectable آنچه قابل انتخاب باشد
transportable آنچه قابل حمل است
recognizable آنچه قابل تشخیص است
exchangeable آنچه قابل تغییر است
controllable آنچه قابل کنترل است
hidden آنچه قابل دیدن نیست
alterable آنچه قابل تغییر است
interchangeable آنچه قابل تغییر است
chargeable آنچه قابل شارژ است
variable آنچه قابل تغییر است
irretrievable آنچه قابل بازگشت نیست
convertibles آنچه قابل تبدیل است
flexible آنچه قابل تغییر است
removable آنچه قابل جابجایی است
convertible آنچه قابل تبدیل است
visible آنچه قابل دیدن است
movable آنچه قابل حرکت است
computable آنچه قابل محاسبه است
downloadable آنچه قابل بار کردن است
hand-held آنچه قابل نگهداری در دست است
easy to use آنچه قابل فهم و انجام باشد
erasable آنچه قابل پاک شدن است
optional آنچه قابل انتخاب شدن باشد
available آنچه قابل دستیابی یا خرید است
addressable آنچه قابل آدرس دهی است
accessible آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
visually آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
alternative آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
alternatives آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
selectable آنچه توسط کاربر قابل انتخاب است
manageable آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
audio مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
user آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
visual آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
users آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
visuals آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
usable آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
computer readable آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
effective آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
deploys اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
relocatable آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
readable آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
fixes داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fix داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
machines غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machined غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
force tabs نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
Whatsoever هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
spreads گسترش
promotion گسترش
deployment گسترش
development گسترش
developments گسترش
promotions گسترش
spread گسترش
line of deployment خط گسترش
develop گسترش
deploy گسترش
deploys گسترش
develops گسترش
deploying گسترش
propagation گسترش
extension گسترش
extensions گسترش
expanses گسترش
expanse گسترش
dispersal گسترش
expansion گسترش
widening of capital گسترش سرمایه
deployment diagram دیاگرام گسترش
deployment diagram طرح گسترش
credit expansion گسترش اعتبار
accrue گسترش یافتن
accruing گسترش یافتن
flank development گسترش جناحی
disposition ارایشات گسترش
accrues گسترش یافتن
deploy گسترش یافتن
deploying گسترش یافتن
prompt deployment گسترش فوری
applied <adj.> <past-p.> گسترش یافته
appointed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
path of expansion مسیر گسترش
sign extension گسترش علامت
deployed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
outspread گسترش یافتن
inserted <adj.> <past-p.> گسترش یافته
widening of market گسترش بازار
deployment تفرقه گسترش
development plan طرح گسترش
prompt deployment گسترش مناسب
deploys گسترش یافتن
installed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
to develop [into] گسترش دادن [به]
wide-angle عدسی گسترش
extensibility گسترش پذیری
abroad گسترش یافته
spread گسترش یافتن
spreads گسترش یافتن
generation افرینش گسترش
develops گسترش وضعیت
generations افرینش گسترش
vertical expansion گسترش عمودی
deployed گسترش یافته
wide angle عدسی گسترش
to grow [into] گسترش دادن [به]
expansion path مسیر گسترش
circumfuse گسترش یافتن
image speard گسترش تصویر
to unfold گسترش دادن
develops گسترش دادن
develop گسترش وضعیت
develop گسترش دادن
bank expansion گسترش بانکی
expansion گسترش توسعه
job enlargement گسترش شغلی
expansible گسترش پذیر
eco development بوم گسترش
expansion گسترش انبساط
bank development گسترش شبکه بانکی
generates گسترش یافتن افریدن
redeployment گسترش مجدد دادن
generate گسترش یافتن افریدن
flare angle زاویه گسترش یا گشادگی
expanding industry صنعت در حال گسترش
automatic volume expansion گسترش خودکار صدا
to spread [across] [over] گسترش یافتن [سرتاسر]
elater خاصیت انبساط و گسترش
relocation تجدید گسترش دادن
spaces گسترش دادن متن
generated گسترش یافتن افریدن
space گسترش دادن متن
dispersion تفرقه گسترش یکان
redeployment تجدید گسترش کردن
growth company شرکت در حال گسترش
generating گسترش یافتن افریدن
spreads بسط وتوسعه یافتن گسترش
expansion توسعه گسترش دادن کشیدن
open ranks گسترش باز درسواره نظام
battery groung pattern طرح گسترش توپهای اتشبار
spread بسط وتوسعه یافتن گسترش
To extend the scope of ones activities . میدان عملیات خودرا گسترش دادن
deployed مستقر گسترش یافته در روی زمین
extending قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extends قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding grounds محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extend قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding ground محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
problem child فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
disposition صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
metastasize گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
remedial maintenance باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
EEMS در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
monroe doctrine سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
circular آنچه در یک دایره می چرخد
incoming آنچه از خارج می آید
protective آنچه حافظت میکند
producing آنچه تولید میکند
lightweight آنچه سنگین نیست
lightweights آنچه سنگین نیست
previous آنچه زودتر رخ میدهد
auxiliary آنچه کمک میکند
used آنچه جدید نیست
knowledge آنچه دانسته است
authentic آنچه درست است
circulating آنچه به راحتی می چرخد
constant آنچه تغییر نمیکند
constants آنچه تغییر نمیکند
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
auxiliaries آنچه کمک میکند
exclusive آنچه شامل نمیشود
unwanted آنچه لازم نیست
biased آنچه اریب دارد
contiguous آنچه اثر می گذارد
circulars آنچه در یک دایره می چرخد
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
commoners آنچه اغلب اتفاق میافتد
relative آنچه با دیگری مقایسه شود
commonest آنچه اغلب اتفاق میافتد
valuing آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
relevant آنچه ارتباط مهمی دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com