English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
pre آنچه قبلا توافق شده است
pre- آنچه قبلا توافق شده است
Other Matches
predefined آنچه قبلا معرفی شده است
prefigure قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
We have agreed in princeple . درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
enewal of contract by tacit agreement تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
Whatsoever هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
formerly قبلا
aforehand قبلا
erstwhile قبلا
previously قبلا"
already قبلا
erst قبلا
supra قبلا
the reinbefore قبلا
foretoken قبلا اگاهانیدن
prescient قبلا اگاه
beforehand قبلا اماده
heretofore سابقا قبلا
prerecord قبلا ضبط
i went before من قبلا` رفتم
presentient قبلا متوجه
prepay قبلا پرداختن
presentient قبلا مستعد
pre arrange قبلا قرارگذاشتن
preform قبلا تصمیم گرفتن
preform قبلا تشکیل دادن
preexist قبلا وجود داشتن
preform قبلا بشکل دراوردن
predigest قبلا هضم کردن
premonish قبلا برحذر داشتن
preordain قبلا مقرر داشتن
pretypify قبلا نشان دادن
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
pretypify قبلا اعلام کردن
prifix قبلا تعیین کردن
prifixal قبلا تعیین کردن
advance قبلا تهیه شده
advance قبلا تجهیز شده
advances قبلا تهیه شده
advancing قبلا تهیه شده
pretreat قبلا معالجه کردن
preselect قبلا انتخاب کردن
prenominate قبلا ذکر شده
prenominate قبلا نامبرده شده
prenominate قبلا ذکر کردن
advances قبلا تجهیز شده
prepossess قبلا بتصرف اوردن
prerecord قبلا ثبت کردن
previews قبلا رویت کردن
preview قبلا رویت کردن
presanctified قبلا تقدیس شده
advancing قبلا تجهیز شده
primed قبلا تعلیم دادن
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
preheats قبلا گرم کردن
preheats قبلا حرارت دادن
as previously agreed upon <adv.> همینطور که قبلا موافقت شد
to prerecord قبلا ضبط کردن
forearms قبلا اماده کردن
forearm قبلا اماده کردن
foresees قبلا تهیه دیدن
foresee قبلا تهیه دیدن
preheated قبلا گرم کردن
preheated قبلا حرارت دادن
pre appoint قبلا معین کردن
prearrange قبلا تهیه کردن
preassigned قبلا تعیین شده
preconceive قبلا تصور کردن
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
predesignate قبلا تعیین شده
predestine قبلا تعیین کردن
predetermine قبلا مقدر کردن
predetermine قبلا تعیین کردن
forespeak قبلا اماده کردن
prepaid قبلا" پرداخت شده
primes قبلا تعلیم دادن
prearrange قبلا ترتیب دادن
prime قبلا تعلیم دادن
preheat قبلا گرم کردن
destine قبلا انتخاب کردن
preheat قبلا حرارت دادن
predict قبلا پیش بینی کردن
preset قبلا چیدن و قرار دادن
predicting قبلا پیش بینی کردن
preconcert قبلا فرار ومدار گذاردن
predicts قبلا پیش بینی کردن
preassigned قبلا تخصیص داده شده
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
preform قبلا شکل چیزی رامعین کردن
forebode قبلا بدل کسی اثر کردن
preordain قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
bespeak قبلا درباره چیزی صحبت کردن
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
postpaid مخارج پستی قبلا پرداخت شده
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
ingrain نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
rest on one's laurels <idiom> خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
revocation of probate بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
Thats no news to me. این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
have a go at <idiom> سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
accommodations توافق
maladapted بی توافق
concerts توافق
concert توافق
commensurability توافق
settlements توافق
coincidences توافق
coincidence توافق
consistency توافق
concent توافق
rapport توافق
commensurableness توافق
settlement توافق
analogy توافق
analogies توافق
concord توافق
accommodation توافق
band توافق
keeping توافق
adaptation توافق
agreements توافق
adaptations توافق
agreement توافق
accord توافق
accorded توافق
concurrence توافق
accords توافق
consenting توافق
consent توافق
conciliation توافق
to come to an understanding توافق
bands توافق
consented توافق
consents توافق
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
cost indexes ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
predestinate قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
conformation سازش توافق
consonance توافق صدا
maladaptation عدم توافق
conconancy توافق صدا
concordat توافق دوستانه
inharmoniousness عدم توافق
inconsonantly باعدم توافق
conformable قابل توافق
inadaptable توافق ندادنی
consistence توافق سازگاری
adaption توافق سازش
outline agreement توافق اولیه
correspondence principle اصل توافق
disagreements عدم توافق
dissidence عدم توافق
discordance عدم توافق
disconformity عدم توافق
disagreement عدم توافق
understandings توافق تظر
adhesion همبستگی توافق
his painting lacked repose نقاشی وی توافق
adaptableness قابلیت توافق
accompt سازگاری توافق
harmonometer توافق سنج
give-and-take آماده به توافق
understanding توافق تظر
accordance وفق توافق
agreement of arguments توافق نشانوندها
maladjustments عدم توافق
agreement coefficient ضریب توافق
consensus توافق عام
plea agreement توافق مدافعه
synesis توافق معانی
adaptiveness قوه توافق
consistency توافق سازگاری
arbitration agreement توافق بر حکمیت
unilateral agreement توافق یک جانبه
adaptations توافق سازش
adaptation توافق سازش
adaptability توافق سازگاری
speaking with prosecutor توافق باشاکی
reciprocal agreement توافق دو جانبه
modus vivendi توافق موقت
collective agreement توافق جمعی
disparities عدم توافق
disparity عدم توافق
deals توافق تجاری
master agreement توافق اولیه
adaptable قابل توافق
deal توافق تجاری
breach خطای رد یک توافق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com