Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
preventive
آنچه مانع رویدادن چیزی شود
Other Matches
preventative
آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
blocks
توقف رویدادن چیزی
blocked
توقف رویدادن چیزی
block
توقف رویدادن چیزی
enabling
اجازه رویدادن چیزی
enables
اجازه رویدادن چیزی
enabled
اجازه رویدادن چیزی
enable
اجازه رویدادن چیزی
defecting
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defect
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defected
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defects
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
reactive mode
حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
valuing
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
value
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
identities
آنچه کسی یا چیزی است
values
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
identity
آنچه کسی یا چیزی است
contents
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
adjacent
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
complete
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
get out of the way
<idiom>
چیزی به مانع نمانده
view
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewed
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewing
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
views
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
prevention
مانع رخ دادن چیزی شدن
to be a bar to something
[somebody]
مانع چیزی
[کسی]
شدن
precluding
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
preclude
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
precludes
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
precluded
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
to bar somebody from something
[doing something]
مانع کردن
[کسی از چیزی]
[اصطلاح رسمی ]
save all
چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
to get in somebody's way
مانع کردن کسی
[چیزی]
که بتواند کارش را انجام دهد
jams
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jammed
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jam
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
transpiring
رویدادن
transpires
رویدادن
transpired
رویدادن
transpire
رویدادن
coinciding
باهم رویدادن
coincides
باهم رویدادن
recurrences
رویدادن مجدد
coincided
باهم رویدادن
coincide
باهم رویدادن
recurrence
رویدادن مجدد
hedgehogs
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehog
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
opened
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
dead
کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dammed
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
preventive
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
obstructor
وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
ocant altitude
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
contiguous
آنچه اثر می گذارد
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
knowledge
آنچه دانسته است
circulars
آنچه در یک دایره می چرخد
authentic
آنچه درست است
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
auxiliaries
آنچه کمک میکند
auxiliary
آنچه کمک میکند
constants
آنچه تغییر نمیکند
biased
آنچه اریب دارد
constant
آنچه تغییر نمیکند
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
incoming
آنچه از خارج می آید
lightweight
آنچه سنگین نیست
unwanted
آنچه لازم نیست
lightweights
آنچه سنگین نیست
circulating
آنچه به راحتی می چرخد
producing
آنچه تولید میکند
protective
آنچه حافظت میکند
exclusive
آنچه شامل نمیشود
used
آنچه جدید نیست
previous
آنچه زودتر رخ میدهد
movable
آنچه قابل حرکت است
requirements
آنچه مورد نیاز است
chargeable
آنچه قابل شارژ است
common
آنچه اغلب اتفاق میافتد
quantifiable
آنچه قابل شمارش است
visible
آنچه قابل دیدن است
audible
آنچه قابل شنیدن است
commonest
آنچه اغلب اتفاق میافتد
convertibles
آنچه قابل تبدیل است
interchangeable
آنچه قابل تغییر است
convertible
آنچه قابل تبدیل است
alterable
آنچه قابل تغییر است
recognizably
آنچه قابل تشخیص است
recognizable
آنچه قابل تشخیص است
variables
آنچه قابل تغییر است
variable
آنچه قابل تغییر است
clear
آنچه به سادگی فهمیده میشود
dependent
آنچه به دلیلی متغیر است
What soes not endure does not merit attachment .
<proverb>
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
availability
آنچه به آسانی بدست آید
clears
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearest
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearer
آنچه به سادگی فهمیده میشود
finished
آنچه کامل شده است
flexible
آنچه قابل تغییر است
approximating
آنچه تقریبا درست است
prior
آنچه قبلاگ رخ داده است
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
residual
آنچه در پشت سر باقی می ماند
commoners
آنچه اغلب اتفاق میافتد
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
irretrievable
آنچه قابل بازگشت نیست
hidden
آنچه قابل دیدن نیست
comparable
آنچه قابل مقایسه نیست
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
durable
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
normal
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
malfunctioning
آنچه خوب کار نکند
malfunctions
آنچه درست کار نکند
malfunctions
آنچه کامل کار نکند
malfunctioned
آنچه درست کار نکند
malfunctioned
آنچه کامل کار نکند
third
آنچه بعد از دومین می آید
roundest
آنچه در دایره حرکت میکند
differential
آنچه اختلاف را نشان میدهد
selectable
آنچه قابل انتخاب باشد
multifunction
آنچه تابعهای متعددی دارد
exchangeable
آنچه قابل تغییر است
thirds
آنچه بعد از دومین می آید
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
extensible
آنچه قابل گسترش است
maskable
آنچه نادیده گرفتنی است
round
آنچه در دایره حرکت میکند
malfunction
آنچه درست کار نکند
malfunction
آنچه کامل کار نکند
controllable
آنچه قابل کنترل است
continual
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
distant
آنچه در محلی قرار دارد
electric
آنچه با الکتریسیته کار میکند
characteristic
آنچه مخصوص یا ویژه است
computable
آنچه قابل محاسبه است
removable
آنچه قابل جابجایی است
ambiguous
آنچه دو معنای ممکن دارد
significant
آنچه معنای مخصوصی دارد
transportable
آنچه قابل حمل است
efficient
آنچه که خوب کار میکند
significantly
آنچه معنای مخصوصی دارد
unedited
آنچه ویرایش نشده است
differentials
آنچه اختلاف را نشان میدهد
immediate
آنچه یکباره اتفاق افتد
characteristically
آنچه مخصوص یا ویژه است
relevant
آنچه ارتباط مهمی دارد
preformatted
آنچه فرمت شده باشد
impulsive
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
simultaneous
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
hand-held
آنچه قابل نگهداری در دست است
inactive
آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
damaged
آنچه آسیب یا رنج دیده است
What costs little is little esteemed .
<proverb>
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
uniquely
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
specifies
بیان واضح آنچه نیاز است
specify
بیان واضح آنچه نیاز است
specifying
بیان واضح آنچه نیاز است
accidental
آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
payment on account
آنچه علی الحساب پرداخت میشود
accessible
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
predefined
آنچه قبلا معرفی شده است
unique
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
heuristic
آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
ambiguities
آنچه به روشنی تعریف نشده است
special
آنچه متفاوت یا غیر عادی است
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
magnetic
آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
undetected
آنچه تشخیص داده نشده است
synchronous
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
ambiguity
آنچه به روشنی تعریف نشده است
additional
آنچه جمع شده یا اضافه است
frequents
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com