English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
Is there a connection to Glasgow? آیا به شهر گلاسگو تعویض دارد؟
Other Matches
post knotting پشت زنی [تعویض گره ها بعد از اتمام فرش] [گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
switched تعویض
interchanges تعویض
resignation تعویض
switch تعویض جا
switches تعویض
switch تعویض
replace تعویض
replaces تعویض
resignations تعویض
replaced تعویض
substitution تعویض
stage set تعویض سن
substituent تعویض
switchover تعویض
rotation تعویض
line feed تعویض خط
quid pro quos تعویض
quid pro quo تعویض
switches تعویض جا
switched تعویض جا
interchange تعویض
interchanged تعویض
shifted تعویض
shift تعویض
replacements تعویض
swapping تعویض
interchanging تعویض
refill تعویض
replacing تعویض
refilled تعویض
refilling تعویض
shifts تعویض
refills تعویض
replacement تعویض
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
shifts نوبت تعویض
alteration تعویض کردن
shifts تعویض کردن
substitutable قابل تعویض
replacement cost هزینه تعویض
lead through تعویض سرپرست
commutating switch کلید تعویض
replacer تعویض کننده
change court تعویض زمین
oil change تعویض روغن
restaging تعویض محل
request substitution تقاضای تعویض
shifter تعویض کننده
replaceable قابل تعویض
line feed تعویض سطر
exchange point نقطه تعویض
interchangeable قابل تعویض
automatic carriage تعویض خودکار
substitution تعویض جانشینی
direct exchange تعویض باداغی
pole changing تعویض قطب
shift نوبت تعویض
shift تعویض کردن
refillable قابل تعویض
substituting تعویض بازیگر
shifted تعویض کردن
fungible قابل تعویض
fungibility قابلیت تعویض
shifted نوبت تعویض
line replacement تعویض خط جبهه
substituted تعویض بازیگر
substitute تعویض بازیگر
changer تعویض کننده
sub تعویض بازیگر
change تعویض مبادله
changed تعویض مبادله
changes تعویض مبادله
changing تعویض مبادله
supplant تعویض کردن
supplanted تعویض کردن
supplanting تعویض کردن
supplants تعویض کردن
interchangeability قابلیت تعویض
relief in place تعویض در محل
alternation تعویض قطب
illumination change تعویض روشنایی
relieving تعویض نگهبانی
subs تعویض بازیگر
maintenance تعویض قط عات و...
replacement تعویض قطعه
interchange circuit مدار تعویض
replacement تعویض یکانها
replacements تعویض قطعه
replacements تعویض یکانها
alternate تعویض متناوب
alternated تعویض متناوب
relieve تعویض نگهبانی
relieves تعویض نگهبانی
adjournments برخاست تعویض
alternates تعویض متناوب
foreign exchange تعویض خارجی
modification تعویض مدل
substitutionary تعویض جانشینی
turn over برگردان تعویض
rotation تعویض یکانها
rotation تعویض محل
frequency changing تعویض فرکانس
symmetrical exchange تعویض قرینه
to shift تعویض کردن
adjournment برخاست تعویض
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
substituted تعویض جانشین کردن
change of service تعویض سرویس والیبال
substitutive وابسته به تعویض یا جابجاسازی
shift colors پرچم را تعویض کنید
shift colors تعویض پرچم ناو
substituent قابل تعویض توکیلی
irreplaceable غیر قابل تعویض
shiftable قابل تعویض یا انتقال
substitute تعویض کردن جابجاکردن
broadband exchange تعویض پهن باند
switch over تعویض کردن برق
substituted تعویض کردن جابجاکردن
substitute تعویض جانشین کردن
renewable fuse فیوز تعویض پذیر
relief in place تعویض یکانها در محل
substituting تعویض جانشین کردن
trade something in <idiom> تعویض وسایل کهنه
beater ejector دکمه تعویض سر همزن
substituting تعویض کردن جابجاکردن
aircraft handover تعویض کنترل هواپیما
pole changer تعویض کننده قطب
board exchange warranty ضمانت تعویض برد
pole changing switch کلید تعویض قطب
anastrophe تعویض کلمات یک عبارت
changing the goal keeper تعویض دروازه بان
replace چیزی را تعویض کردن
replaces چیزی را تعویض کردن
replacing چیزی را تعویض کردن
exchange مبادله کردن تعویض
gear change box جعبه تعویض دنده
line feed character دخشه تعویض پذیر
linear amplifier تعویض کننده خطی
exchangeable disk دیسک قابل تعویض
putting تعویض کردن انداختن
replaced چیزی را تعویض کردن
exchanging مبادله کردن تعویض
puts تعویض کردن انداختن
courier transfer station ایستگاه تعویض پیک
put تعویض کردن انداختن
exchanged مبادله کردن تعویض
exchanges مبادله کردن تعویض
noninterchanging states حالتهای تعویض نشدنی
new line character دخشه تعویض سطر
tiring house محل تعویض لباس هنرپیشه
nineteens علامت تعویض دروازه بان
switch تعویض محل دو بازیگر پس ازسرویس
nineteen علامت تعویض دروازه بان
tiring room محل تعویض لباس هنرپیشه
state succession تعویض دولتهابه طور متوالی
lf تعویض سطر تغذیه کاغذ
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
CDs دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
chopped تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chop تعویض کنترل عملیاتی یکانها
bank restriction ممنوعیت تعویض پول با طلا
pole changing motor موتور با قطبهای قابل تعویض
data break تاریخ تعویض کلید رمز
switches تعویض محل دو بازیگر پس ازسرویس
CD دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
carriage return تعویض سطر Return/Enter
direct exchange items اقلام قابل تعویض مستقیم
change of station انتقال تعویض محل خدمت
interchangeable bearing shells پوسته قابل تعویض یاطاقان
switched تعویض محل دو بازیگر پس ازسرویس
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
exchanged رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchanging رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
reconditions قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
recondition قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
exchange رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
reconditioned قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
guard mount مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
relief مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
exchanges رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
incommutable تبدیل ناپذیر غیر قابل تعویض
speed change تغییر سرعت یا تعویض عده دور
recondition نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
microgroove سه شاخه قابل تعویض میان صفحات گرامافون
reconditions نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
audible تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
reconditioned نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
channel انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
single ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
channels انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
channelled انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
bench تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
channeling انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
channeled انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com