Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
Can you prove it to me?
آیا می توانی آنرا به من ثابت کنی ؟
Other Matches
infirmity
نا توانی
ambidextrality
دو سو توانی
equipotentiality
هم توانی
impuissance
نا توانی
ambidexterity
دو سو توانی
power law
قانون توانی
power function
تابع توانی
power spectrum
طیف توانی
exponential curve
منحنی توانی
Can you stay over night?
می توانی شب را با ما (نزد ما ) بمانی ؟
power series
سری توانی
[ریاضی]
static employment
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
Can you wait until tommorrow?
می توانی تافردا صبر کنی ؟
internal power
توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
See if you can regulate the expenditures .
ببین می توانی هزینه ها رامنظم کنی
Could you lend me some money ?
می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
you can't have it both ways.
<idiom>
نمی توانی هم خدا را بخواهی و هم خرما.
You can be sure of that!
در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
You can lift the piano alone.
تنهائی نمی توانی پیانو رابلند کنی
Can you reckon the cost of the trip?
هزینه سفر رامی توانی حساب کنی ؟
Could you watch my bag
[for me]
until I get back?
آیا می توانی مواظب کیف من باشی تا من بر گردم؟
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
See if you can unite the dead knot .
ببین این گره کور را می توانی باز کنی
exponent
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponents
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
standing order
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
No, I don't like it.
نه، آنرا نمیخواهم.
It was required of me . They imposed it on me .
آنرا به من تکلیف کردند
I leave it in your care .
آنرا به شما می سپارم
Get it to me before Friday .
قبل از جمعه آنرا به من برسان
you shoud rinse it in lukewarm water.
در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
Enter it in the books .
آنرا دردفاتر وارد کنید
Leave it tI'll tomorrow morning .
آنرا بگذارتا فردا صبح
Wrap it up in gift paper.
آنرا در کاغذ هدیه بپیچید
airbed
تشکی که آنرا با باد پر میکنند
I wont buy it at this price .
با این قیمت آنرا نخواهم خرید
I bought it on your recommendation.
بسفارش وتوصیه شما آنرا خریدم
I bought it on the recommendation of a friend.
طبق توصیه دوستم آنرا خریدم
It is yours the asking.
اگر بخواهید آنرا به شما می دهم
sample
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
flocked rug
[فرشی که پشت آنرا پارچه چسبانده اند.]
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w.
<proverb>
دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
I wI'll do that all by myself.
من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
You cannot have it both ways .
<proverb>
نمى توانى هم این را داشته باشى هم آنرا .
retrofit
وسیله یا امکانی که به سیستم اضافه میشود.تا آنرا بروزکند
We ought to (should)examineit in all itsaspects.
باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
user
بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
users
بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
hardware
دیسکها و مکانیزم هایی که یک کامپیوتر و وسایل جانبی آنرا می سازد
standing
ثابت دستورالعمل ثابت
initialization
مجموعه دستورات AT ارسالی به مودم تا پیش از استفاده آنرا تشخیص دهد
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
arrow pointer
پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
speeches
وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
speech
وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
printed
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
prints
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
fractal
<adv.>
<noun>
شکل هندسی که در خودش تکرار میشود هر قدر که آنرا بزرگ کنید یک حالت دارد
alpha channel
هشت بیت اول که خصوصیات پیکسل را بیان می کنند و بیتهای آخر رنگ آنرا
print
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
vga
آداپتور نمایش VGA که به وسیله دیگری امکان دستیابی به اطلاعات و سیگنالهای زمانی آنرا میدهد
add-ons
سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
mouse
خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
mouses
خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
add-on
سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
ground adjustable propeller
ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
round
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
roundest
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
readers
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
stamped addressed envelope
پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
reader
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
head-shrinkers
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
Mandlebrot set
تساوی ریاضی که به صورت بازگشتی برای تنظیم مقادیر به کار می رود. هنگام رسم آنرا در تصویر بخش شده
isolates
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
isolate
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolating
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
uart
از ترمینال به حالت موازی استفاده میکند و سپس آنرا روی شبکه ارسال میکند
terminate and stay resident program
برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
optimize
کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد
fixes
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
point
نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
hotter
کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
reel to reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel-to-reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
hot
کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
hottest
کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
viewer
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
viewers
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
neural network
سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
unmoderated list
لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
UA
نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
karadja medallion
ترنج کرجی
[این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
scanner
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanners
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
You deserve it.
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
turtle border
حاشیه سماوری
[در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
tracings
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracing
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
Mejidian style
طرح مجید
[این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
quadrature encoding
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
gold washing
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
permanent
ثابت
unswerving
<adj.>
ثابت
unshaken
ثابت
inalterable
ثابت
incommutable
ثابت
firmest
ثابت
stationary
ثابت
pat
ثابت
pats
ثابت
undeviating
<adj.>
ثابت
patted
ثابت
fix
ثابت
resolute
ثابت
equable
ثابت
fixes
ثابت
steady
ثابت
thetic
ثابت
firmer
ثابت
steadying
ثابت
thetical
ثابت
sustain
ثابت
hard and fast
ثابت
truest
ثابت
fixing
ثابت
disputeless
ثابت
constants
ثابت
leger or ledger
ثابت
pegged
ثابت
constant
ثابت
fiducial
ثابت
sustained
ثابت
firms
ثابت
patting
ثابت
fixed bridge
پل ثابت
stable
ثابت
truer
ثابت
static
ثابت
stables
ثابت
indelible
ثابت
solid
ثابت
loyal
ثابت
immovable
ثابت
firm
ثابت
changeless
ثابت
rugged
ثابت
fixed
ثابت
specifics
ثابت
solids
ثابت
steadier
ثابت تر
steadied
ثابت
standstill
ثابت
steadies
ثابت
established
ثابت
invariable
ثابت
specific
ثابت
true
ثابت
steadiest
ثابت
settled
ثابت
sustains
ثابت
carbon fixed
کربن ثابت
costant load
بار ثابت
permanent shuttering
قالب ثابت
constant factors
عوامل ثابت
shielding constant
ثابت حفافتی
carbon fixed
ذغال ثابت
permanent way
مسیر ثابت
real constant
ثابت حقیقی
true
ثابت کردن
constant of motion
ثابت حرکت
multiplying constant
مضرب ثابت
standing derrick
دریک ثابت
boltzmann constant
ثابت بولتزمان
truest
ثابت کردن
boltzmann constant
ثابت بولتزمن
capital asset
سرمایه ثابت
newton constant
ثابت نیوتون
capital goods
دارایی ثابت
stability constant
ثابت پایداری
sta
ثابت قدم
constant luminance
روشنایی ثابت
numeric constant
ثابت عددی
on costs
هزنههای ثابت
solar constant
ثابت خورشیدی
permittivity
ثابت دی الکتریک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com