Total search result: 201 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
Do you have anything quieter? |
آیا چیزی ساکت تر دارید؟ |
|
|
Other Matches |
|
Do you have anything cheaper? |
آیا چیزی ارزانتر دارید؟ |
Do you have anything bigger? |
آیا چیزی بزرگتر دارید؟ |
Do you have anything better? |
آیا چیزی بهتر دارید؟ |
Do you have nothing to declare? |
آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟ |
you've |
شما دارید |
what have you to say? |
چه فرمایشی دارید |
It is very kind of you . |
لطف دارید |
What is your relationship? |
با هم چه نسبتی دارید ؟ |
what news |
خبرتازه چه دارید |
something is wrong with you |
یک کسالتی دارید |
youmay well ask |
حق دارید بپرسید |
what have you to say? |
چه حرفی دارید |
what news |
چه خبر تازه دارید |
What would you like to drink? |
نوشیدنی چه میل دارید؟ |
Please do not hang up! |
گوشی را نگه دارید! |
As you are well informed… |
همانطور که اطلاع دارید |
How old are you?Whats your age ? |
چند سال دارید ؟ |
What vegetables do you have? |
چه سبزی هایی دارید؟ |
You have my home address. |
شما آدرس من را دارید. |
what is your preference |
کدام را میل دارید |
have you anything more to say |
دیگرفرمایشی یاحرفی دارید |
Do you have any stamps? |
آیا تمبر دارید؟ |
what about your brother? |
از برادرتان چه خبر دارید |
sockets |
ساکت |
soundless |
ساکت |
shush |
ساکت |
acquiescent |
ساکت |
sh |
ساکت |
whist |
ساکت |
tacet |
ساکت |
tace |
ساکت |
lown |
ساکت |
dormant |
ساکت |
at pause |
ساکت |
cut it out <idiom> |
ساکت شو |
quieter |
ساکت تر |
serene |
ساکت |
Which bank do you bank with? |
در کدام بانک حساب دارید؟ |
Do you have any vacancies? |
آیا اتاق خالی دارید؟ |
Do you have a street map? |
آیا نقشه خیابانها را دارید؟ |
Do you have any special rates? |
آیا نرخهای ارزانتر دارید؟ |
Stop here, please. |
لطفا همینجا نگه دارید. |
keep the fire in |
اتش را روشن نگاه دارید |
how old are you |
چندسال دارید چندساله هستید |
Do you have any fresh fruit? |
آیا میوه تازه دارید؟ |
Where do you come from ? |
اهل کجاهستید ( یا چه ملیتی دارید) ؟ |
what say you to a cinema? |
در باره سینما چه عقیده دارید |
ask him if he likes to go |
از او بپرسید "میل دارید بروید یا نه " |
Are there any special fares? |
آیا قیمت ارزانتر هم دارید؟ |
Dont mention it . You are welcome. |
اختیار دارید (درمقام تعارف ) |
Hold the line, please! |
لطفا گوشی را نگه دارید! |
lulling |
ساکت شدن |
h! |
ساکت باش |
tacet |
ساکت باش |
Shush! <idiom> |
ساکت باش! |
keep still |
ساکت باش |
tace |
ساکت باش |
stiller |
خاموش ساکت |
assuasive |
ساکت کننده |
Keep quiet! <idiom> |
ساکت باش! |
hush |
ساکت ارام |
Be quiet!Hold your tongue! <idiom> |
ساکت باش! |
lulls |
ساکت شدن |
he stood still |
ساکت ایستاد |
Hush! <idiom> |
ساکت باش! |
whish |
ساکت باش |
the sea was lulled |
دریا ساکت شد |
quieten |
ساکت کردن |
talk down |
ساکت کردن |
Keep your trap shut! |
ساکت باش ! |
quietened |
ساکت کردن |
to lie dormant |
ساکت بودن |
input socket |
ساکت ورودی |
quietening |
ساکت کردن |
quiet |
ساکت کردن |
quietest |
ساکت کردن |
quietens |
ساکت کردن |
Stop talking! <idiom> |
ساکت باش! |
silenced |
ساکت کردن |
lull |
ساکت شدن |
conciliating |
ساکت کردن |
dead spot |
منطقه ساکت |
stills |
خاموش ساکت |
lulled |
ساکت شدن |
stillest |
خاموش ساکت |
conciliates |
ساکت کردن |
calmed |
ساکت ساکن |
Dry up! |
ساکت باش! |
calm |
ساکت ساکن |
silences |
ساکت کردن |
Hush up! <idiom> |
ساکت باش! |
silencing |
ساکت کردن |
mutely |
بطور ساکت |
silence |
ساکت کردن |
to put down |
ساکت کردن |
shush |
ساکت کردن |
imperturbable |
خونسرد ساکت |
calmer |
ساکت ساکن |
conciliated |
ساکت کردن |
silent |
ساکت بیصدا |
keep quiet <idiom> |
ساکت ماندن |
Quiet!silence! |
خاموش ( ساکت ) ! |
mum |
ساکت بودن |
whist |
ساکت کردن |
mums |
ساکت بودن |
calms |
ساکت ساکن |
Silence! <idiom> |
ساکت باش! |
pipe down ! <idiom> |
ساکت باش! |
calmest |
ساکت ساکن |
conciliate |
ساکت کردن |
calming |
ساکت ساکن |
still |
خاموش ساکت |
i have as many books as you |
کتاب شما دارید منهم دارم |
who are your reference? |
چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند |
how do you like it |
ایا میل دارید یا ندارید تا چه اندازه |
where do you live |
کجا زندگی می کنید یا منزل دارید |
Do you have a hotel guide? |
آیا دفترچه راهنمای هتل را دارید؟ |
Shall wd go for awalk ? shall we go and stretch our legs . |
میل دارید قدری قدم بزنیم ؟ |
what is the latest |
خبر تازه چه دارید اخرین خبرچیست |
Do you have nothing to declare? |
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟ |
Thank you, I appreciate it. |
خیلی ممنون.شما لطف دارید. |
keep up your french |
زبان فرانسه راهمانقدرکه میدانیدنگاه دارید |
Do you have any more luggage? |
آیا چمدان یا بار دیگری دارید؟ |
Any objections ? |
فرمایشی بود ؟ ( ایراد یا اعتراضی دارید ) |
unsettled |
ساکت نشده فروننشسته |
silencers |
فرونشاننده ساکت کننده |
to hush up |
ساکت نگاه داشتن |
silencer |
فرونشاننده ساکت کننده |
mome |
ادم ساکت وگیج |
Do you have ... for diabetics? |
آیا شما ... برای بیماران قند دارید؟ |
Do you have a room with a better view? |
آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟ |
If there is a reason for complaint, please contact ... |
اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید. |
stiller |
ساکت کردن خاموش شدن |
stillest |
ساکت کردن خاموش شدن |
still |
ساکت کردن خاموش شدن |
stills |
ساکت کردن خاموش شدن |
save one's breath <idiom> |
به صرفت است که ساکت باشی |
appease |
ساکت کردن تسکین دادن |
stanch |
خاموش کردن ساکت شدن |
appeasing |
ساکت کردن تسکین دادن |
appeases |
ساکت کردن تسکین دادن |
appeased |
ساکت کردن تسکین دادن |
It must be quiet. |
باید ساکت و آرام باشد. |
You're improving. <idiom> |
دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره] |
Would you care for a cup of coffee? |
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟ |
Is there train running on time? |
آیا قطاری که به موقع رفت و برگشت کند دارید؟ |
Do you have some change for the parking meter? |
آیا شما پول خرد برای پارکومتر دارید؟ |
to hold one's tongue |
ساکت ماندن زبان خودرانگاه داشتن |
Be quiet so as not to wake the others. |
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید. |
pipe down |
راحت باش دادن ساکت شدن |
I'm sick of that jike, cut it out, can't you? |
حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟ |
Be quiet, will you! |
ساکت باش! [صدایت خیلی بلند است] |
hold one's tongue <idiom> |
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن |
to concern something |
مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن] |
to watch something |
مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن] |
goal |
1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است |
goals |
1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است |
repeat |
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید |
repeats |
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید |
to stop somebody or something |
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی] |
relevance |
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند |
to appreciate something |
قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی] |
encloses |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
enclosing |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
enclose |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
replace |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
replaced |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
query |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
push |
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن |
pushed |
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن |
replacing |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
replaces |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
querying |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
modifies |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
modify |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
modifying |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
via |
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد |
queried |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
pushes |
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن |
queries |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
to esteem somebody or something [for something] |
قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ] |
what is your name |
نام شما چیست چه نام دارید |
covet |
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن |
controlling |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
control |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
controls |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
coveting |
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن |
to pass by any thing |
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن |
establish |
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی |
establishes |
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی |
establishing |
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی |
covets |
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن |
to hang over anything |
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن |
correction |
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند |
think nothing of something <idiom> |
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن |
rate |
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی |
appreciate |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
appreciated |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
to regard somebody [something] as something |
کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن |
appreciates |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |