English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
pantries ابدار خانه
pantry ابدار خانه
butler pantry ابدار خانه
spence ابدار خانه
spense ابدار خانه
Other Matches
hydration ابدار کردن ابدار شدن
juicy ابدار
juiciest ابدار
aqueous ابدار
watery ابدار
hydrated ابدار
hydrous ابدار
juicier ابدار
majordomo ابدار
lush ابدار
lusher ابدار
lushes ابدار
lushest ابدار
cellarer ابدار
hydrate ابدار
succulent ابدار
advection fog مه ابدار
hydrous salt نمک ابدار
hardened steel فولاد ابدار
hydrosulphate سولفات ابدار
grog عرق ابدار
humid نمدار ابدار
aquation ابدار کردن
zeolite هر نوع سیلیکات ابدار
hydrate جسم مرکب ابدار
hydro پیشوندهایی بمعنی ابدار و ابزی
hydrate جسم مرکب ابدار هیدرات
hydr پیشوندهایی بمعنی ابدار و ابزی
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
glauconite سیلیکات ابدار اهن وپتاسیم غیر خالص
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
cellular لانه زنبوری خانه خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
harmotome سیلیکات ابدار الومینیوم وباریم که بلورهای ان بصورت جفت وصلیبی برنگهای مختلف یافت میشود
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
range یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb خانه خانه کردن
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
i was under his roof در خانه
cell خانه
door to door خانه به خانه
domiciles خانه
domicile خانه
within doors در خانه
furnace house خانه
cells خانه
room خانه
cellular خانه خانه
rooms خانه
door-to-door خانه به خانه
pigeon hole خانه
honeycomb خانه خانه
materfamilias زن خانه
honeycombs خانه خانه
lodge خانه
lodged خانه
shacks خانه
housing خانه ها
quarterage خانه
pigeon-hole خانه
pigeon-holes خانه
lodges خانه
lar خانه
her house خانه اش
tersellated خانه خانه
her house خانه ان زن
roommates هم خانه
roommate هم خانه
houseless بی خانه
lares خانه
shack خانه
houseroom جا در خانه
housed خانه
houses خانه
dwellings خانه
dwelling خانه
cellulated خانه خانه
cloisonne خانه خانه
home خانه
alveolate خانه خانه
unsheltered <adj.> بی خانه
socket خانه
sockets خانه
house خانه
double-fronted خانه دو در
pieds-a-terre خانه
checkered خانه خانه
pied-a-terre خانه
homes خانه
baby house عروسک خانه
earth house خانه زیرزمینی
armory اسلحه خانه
gaming house قمار خانه
frater سفره خانه
domiciliary مربوط به خانه
bawdy house جنده خانه
house top بام خانه
domatophobia خانه هراسی
bawdy house فاحشه خانه
bindery صحاف خانه
disorderly house فاحشه خانه
disorderly house خانه بدنام
gambling house قمار خانه
alveolus شش خانه حبابچه
fuse block خانه فیوز
kibitka خانه تاتار
keep in در خانه ماندن
department وزارت خانه
dwelling house خانه مسکونی
keep house در خانه ماندن
departments وزارت خانه
active cell خانه کاری
dwelling construction خانه سازی
door lock کلید خانه
insectary حشره خانه
insectarium حشره خانه
domicil مقر خانه
i wrote home برای خانه
freemasons hall فراموش خانه
domiciliate خانه مسکن
dishouse بی خانه کردن
husbandman سرپرست خانه
caserne سرباز خانه
goodwife کدبانوی خانه
convalescent home نقاهت خانه
homemaker خانه دار
homebred خانه پرورده
grummet شاگرد خانه
chancery دفتر خانه
chequer خانه شطرنج
home born خانه زاد
chop house خوراک خانه
gynaeceum خانه اندرونی
coach house کالسکه خانه
coach house درشکه خانه
coffee house قهوه خانه
coffee room خوارک خانه
coffee shop قهوه خانه
house agent دلال خانه
hub or hub by خانه دار
housewifery خانه دار
housewifely خانه دار
delivery to the home تحویل در خانه
household art فن اداره خانه
pumping ststion تلمبه خانه
bookbindery صحاف خانه
house work خانه داری
house to let خانه اجارهای
house to get خانه اجارهای
dacha خانه ییلاقی
custom house گمرک خانه
bordel فاحشه خانه
brick yard اجرپز خانه
cabana خانه کوچک
camera obscura تاریک خانه
coffeehouse قهوه خانه
houseproud خانه سرفراز
checker خانه شطرنج
colombarium کبوتر خانه
double-pile house خانه دو خوابه
English cottage خانه ویلایی
farm-house خانه رعیتی
hermitage خانه زاهد
out <adv.> بیرون از خانه
bangaloid growth خانه ییلاقی
bell-gable ناقوس خانه
bell-cote ناقوس خانه
houseproud دلخوش به خانه
houseroom اتاق خانه
housework کار خانه
loony bin دیوانه خانه
loony bins دیوانه خانه
reading room قرائت خانه
reading rooms قرائت خانه
Outside the house. بیرون از خانه
The house burned down . خانه سوخت
almshouse یتیم خانه
bastel خانه مستحکم
bastle خانه مستحکم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com