Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
groupware |
ابزار گروهی |
|
|
Other Matches |
|
batch |
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند |
batches |
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند |
tool |
دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن |
control equipment |
ابزار وارسی ابزار پایش |
broaching |
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود |
broaches |
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود |
broached |
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود |
broach |
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود |
congregational |
گروهی |
trimerous |
سه گروهی |
triples |
سه گروهی |
group atmosphere |
جو گروهی |
tripling |
سه گروهی |
triple |
سه گروهی |
gregarious |
گروهی |
communal |
گروهی |
tripled |
سه گروهی |
communally |
گروهی |
group norms |
هنجارهای گروهی |
group discussion |
بحث گروهی |
group contagion |
سرایت گروهی |
group test |
ازمون گروهی |
group consciousness |
اگاهی گروهی |
group dynamics |
پویش گروهی |
group factors |
عاملهای گروهی |
group structure |
ساخت گروهی |
group frequency |
بسامد گروهی |
group selector |
سلکتور گروهی |
group printing |
چاپ گروهی |
group interview |
مصاحبه گروهی |
group pressure |
فشار گروهی |
group membership |
عضویت گروهی |
esprit de corps |
روح گروهی |
Republican |
جمهوری گروهی |
Republicans |
جمهوری گروهی |
batch quantity |
کمیت گروهی |
bulk properties |
خواص گروهی |
clustered devices |
دستگاههای گروهی |
collective protection |
حفافت گروهی |
deck switch |
کلید گروهی |
espirit de corps |
روحیه گروهی |
gang punch |
منگنه گروهی |
mass media |
رسانههای گروهی |
group acceptance |
پذیرش گروهی |
quadrilles |
رقص گروهی |
quadrille |
رقص گروهی |
gang switch |
کلید گروهی |
intergroup |
میان گروهی |
sociogram |
نگاره گروهی |
team game |
بازی گروهی |
one shot lubrication |
روغنکاری گروهی |
syntality |
شخصیت گروهی |
mameluke |
عضو گروهی |
corporations |
گروهی از مردم |
group drive |
محرکه گروهی |
corporation |
گروهی از مردم |
team teaching |
تدریس گروهی |
group theory |
نظریه گروهی |
group velocity |
سرعت گروهی |
proximate analysis |
تجزیه گروهی |
media |
رسانههای گروهی |
directive group therapy |
درمان رهنمودی گروهی |
gang milling cutter |
دستگاه فرز گروهی |
between group variance |
پراکنش میان گروهی |
synecology |
بوم شناسی گروهی |
broadside messing |
ناهار خوری گروهی |
group casting |
ریخته گری گروهی |
cluster controller |
کنترل کننده گروهی |
particular baptists |
گروهی از تعمید کنندگان |
ring [algebraic structure] |
حلقه گروهی [ریاضی] |
group teaming |
ریخته گری گروهی |
group occulating light |
چراغ ناپیوسته گروهی |
group identification |
همانند سازی گروهی |
burst |
گروهی از خطاهای پیاپی . |
bursts |
گروهی از خطاهای پیاپی . |
activity group therapy |
درمان با فعالیت گروهی |
marathon |
جلسه گروهی طولانی |
within group variance |
پراکنش درون گروهی |
marathons |
جلسه گروهی طولانی |
to be the odd one out <idiom> |
نامشابه [دیگران در گروهی] بودن |
bands |
گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی |
byte |
گروهی از بیتها یا ارقام باینری |
bytes |
گروهی از بیتها یا ارقام باینری |
retreat |
انزوا [گروهی برای مدتی] |
band |
گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی |
gulped |
گروهی از کلمات معمولا دو بایت |
ochlocracy |
حکومت عامه یا گروهی ازمردم |
gulping |
گروهی از کلمات معمولا دو بایت |
gulps |
گروهی از کلمات معمولا دو بایت |
gulp |
گروهی از کلمات معمولا دو بایت |
group rendezvous |
نقطه الحاق گروهی یا قسمتی |
storage pool |
گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه |
synecologic |
وابسته به بوم شناسی گروهی |
group teaming plate |
صفحه ریخته گری گروهی |
cursors |
گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر |
cursor |
گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر |
tetraspore |
گروهی متشکل ازچهار هاگ |
to wriggle one's way |
بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن |
retreat |
گوشه نشینی [گروهی برای مدتی] |
eminence |
پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای |
lashkar |
گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند |
be a fifth wheel <idiom> |
آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها] |
terman group test of mental ability |
آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن |
package |
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند |
packaged |
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند |
packages |
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند |
batch processing |
سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست |
fox hunting |
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها |
odd man out <idiom> |
آدم [چیز] اضافه یا زاید [در گروهی از آدمها] |
do one's bit (part) <idiom> |
کار گروهی بنا به مقدار وقت واستعداد |
media circus |
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی |
media hype |
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی |
fox-hunting |
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها |
buzzword |
کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است |
batches |
گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند |
batch |
گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند |
octet |
گروهی از هشت بیت که به صورت یک واحد باشند |
radical economists |
منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد |
gulps |
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند |
gulping |
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند |
gulp |
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند |
cpu |
گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند |
gulped |
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند |
to handle something |
چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم] |
contact party |
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود |
to call the roll |
حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن] |
group |
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها |
groups |
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها |
colony |
موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان] |
motor pool |
گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت |
enterprises |
سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد |
enterprise |
سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد |
folder |
گروهی از فایل ها که تحت یک نام ذخیره شده اند مانند دایرکتوری در DOS-MS |
folders |
گروهی از فایل ها که تحت یک نام ذخیره شده اند مانند دایرکتوری در DOS-MS |
lombards |
گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند |
folding meter stick |
خط کش [ابزار] |
double meter stick [American] |
خط کش [ابزار] |
doodads |
ابزار |
carpenter's rule |
خط کش [ابزار] |
doodad |
ابزار |
instrumentation |
ابزار |
hardware |
ابزار |
locking device |
ابزار |
instrument |
ابزار |
folding rule |
خط کش [ابزار] |
yardstick |
خط کش [ابزار] |
devices |
ابزار |
tools |
ابزار |
implementing |
ابزار |
implements |
ابزار |
gadgets |
ابزار |
gadget |
ابزار |
device |
ابزار |
implemented |
ابزار |
implement |
ابزار |
yard stick |
خط کش [ابزار] |
folding ruler |
خط کش [ابزار] |
tool |
ابزار |
packets |
گروه بیت داده که به صورت گروهی از یک گره به دیگری روی شبکه ارسال می شوند |
packet |
گروه بیت داده که به صورت گروهی از یک گره به دیگری روی شبکه ارسال می شوند |
secure electronic transactions |
استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند |
worded |
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند |
word |
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند |
clones |
ابزار همگن |
cloned |
ابزار همگن |
cloning |
ابزار همگن |
cloned |
ابزار همزاد |
vernier caliper |
کولیس [ابزار] |
tax instrument |
ابزار مالیاتی |
diamond-fret |
ابزار لوزی |
clone |
ابزار همزاد |
steelwork |
ابزار پولادین |
calliper [British] |
کولیس [ابزار] |
clone |
ابزار همگن |
clones |
ابزار همزاد |
putty knife |
کارتک [ابزار] |
calipers |
کولیس [ابزار] |
planishing tool |
ابزار پرداخت |
helve |
دسته ابزار |
knurled tool |
ابزار آج دار |
hawksbill |
ابزار رخ منقاری |
hawksbeak |
ابزار رخ منقاری |
precision tool |
ابزار دقیق |
pocket rule |
خط کش جیبی [ابزار] |
cloning |
ابزار همزاد |
lifting device |
ابزار بالا بر |
spatula [American] ] |
کارتک [ابزار] |
scraper [British |
کارتک [ابزار] |
spackle knife |
کارتک [ابزار] |
workbox |
جعبه ابزار |
skiving tool |
ابزار تراش |
small tool |
ابزار کوچک |
sliding caliper |
کولیس [ابزار] |
toolroom |
اتاق ابزار |
astragulus |
ابزار فیتیله ای |
astragal |
ابزار فیتیله ای |
turning tool |
ابزار تراشکاری |
vernier caliper |
قطرسنج [ابزار] |
sliding caliper |
قطرسنج [ابزار] |
fishing tackle |
ابزار ماهیگیری |