English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
varioloid ابله مانند ابله گون ابله سبک شبه ابله
Other Matches
simpleton ابله
screwball ابله
idiot ابله
fool begged ابله
silly ابله
silliest ابله
sillier ابله
blisters ابله
blistered ابله
phlyctena ابله
simpletons ابله
asinine خر ابله
idiots ابله
fools ابله
scatty ابله
fooling ابله
scattiest ابله
scattier ابله
fooled ابله
fool ابله
pock mark ابله
blister ابله
smallpox ابله
fatwitted ابله
variolous ابله
doodled ابله
smpleton ابله
doodling ابله
pocks ابله
dolt ابله
dolts ابله
pox ابله
pock ابله
mome ابله
variola ابله
doodles ابله
doodle ابله
imbeciles ابله
wiseacre ابله
doter ابله
imbecile ابله
inoculation of vaccine ابله کوبی
vaccine مایه ابله
variolation ابله کوبی
inoculator of vaccine ابله کوب
pock marked ابله دار
varicella ابله مرغانی
pock fretten ابله دار
vaccination ابله کوبی
varicella ابله مرغان
foolish ابله احمق
vaccines مایه ابله
syphilis ابله فرنگی
pockmarks جای ابله
smallpox جای ابله
variolous ابله گاوی
vaccine bovine ابله گاو
fop کج کلاه ابله
variola ابله دار
variola ابله گاوی
pocks جای ابله
variolous ابله دار
pocky وابسته به ابله
cowpox ابله گاوی
vaccinia ابله گاوی
cow pox ابله گاوی
pock جای ابله
zany ادم ابله
pockmark جای ابله
smallpox مرض ابله
vaccinator ابله کوب
chicken pox ابله مرغان
pockmarks ابله گون کردن
pockmark ابله گون کردن
phlyctenule ابله کوچک تاولچه
gowk ادم خل یانادان ابله
to vaccinate a child ابله بچهای را کوبیدن
pox موجد ابله درپوست
pock ابله دار شدن
pocks ابله دار شدن
vaccine point سوزن ابله کوبی
half-wit ادم احمق ونادان ابله
half-wits ادم احمق ونادان ابله
half wit ادم احمق ونادان ابله
variole گودال جای ابله جدر
to i. a child with vaccine ابله بچه ایی را کوبیدن
screwball ادم عجیب غریب ابله
pox ابله دار کردن یا شدن
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
lamellate لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
fluty نی مانند
reedier نی مانند
floriform گل مانند
capillaceous مانند نخ
tendinous بی مانند
analog مانند
unique بی مانند
womanlike زن مانند
after the example of مانند
lambdoid مانند
without an e. بی مانند
and so on و مانند ان
feathery پر مانند
uniquely بی مانند
inimitable بی مانند
incomparable بی مانند
unprecedented بی مانند
unprecedentedly بی مانند
blotchy لک مانند
reediest نی مانند
mammilary مانند
myrtle formed اس مانند
mammilliform مانند
argillaceous گل مانند
argillaceous رس مانند
arundinaceous نی مانند
simulant مانند
encephaloid مخ مانند
unparalleled بی مانند
unequalled بی مانند
unequaled بی مانند
similiar مانند
aquiform اب مانند
reedy نی مانند
threadlike نخ مانند
anthoid گل مانند
thready نخ مانند
vide مانند
impish جن مانند
analogues مانند
etcetera و مانند ان
analogue مانند
string نخ مانند
liplike لب مانند
similar مانند
gypsiferous گچ مانند
as مانند
unapproachable بی مانند
inapproachable بی مانند
goatish بز مانند
plumose پر مانند
analogous مانند
pipelike نی مانند
toughest پی مانند
castellated دژ مانند
tougher پی مانند
penniform پر مانند
tough پی مانند
plumelike پر مانند
near مانند
frothy کف مانند
near- مانند
neared مانند
etc و مانند آن
capitate مانند سر
filiform نخ مانند
nearer مانند
icily یخ مانند
nearest مانند
fulidal اب مانند
nears مانند
nearing مانند
foggiest مانند مه
foggy مانند مه
foggier مانند مه
cloistral دیر مانند
scabious دله مانند
shelflike تاقچه مانند
sciurine سنجاب مانند
boxy جعبه مانند
bosomy پستان مانند
columniform ستون مانند
coroniform تاج مانند
scalelike ترازو مانند
boll برامدگی مانند
billowy موج مانند
scalelike فلس مانند
shrubby مانند گلچین
sciuroid سنجاب مانند
scopulate کلاله مانند
dollish عروسک مانند
disklike صفحه مانند
rheumatoid مانند روماتیسم
discoidal قرص مانند
asteroidal مانند ستاره
discoidal صفحه مانند
auriform گوش مانند
baccate توت مانند
saccate کیسه مانند
discoid قرص مانند
discoid صفحه مانند
disclike صفحه مانند
seamilike درز مانند
cicatricial مانند اثرزخم
similize مانند کردن
benzenoid بنزن مانند
cinderous خاکستر مانند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com