English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
overflow ابهای اضافی لبریزی
overflowed ابهای اضافی لبریزی
overflows ابهای اضافی لبریزی
Other Matches
spill water ابهای اضافی
surplus water ابهای اضافی
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
overflown لبریزی
over flow لبریزی
bankful ارتفاع لبریزی
droppers قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
dropper قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
surcharge هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharges هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
over break خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharge نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharges نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
extra duty وفیفه اضافی ماموریت اضافی
inshore water ابهای ساحلی
territorial waters ابهای ساحلی
upwellings ابهای بالارود
ground water ابهای زیرزمینی
surplus water ابهای مازاد
groundwater ابهای زیر زمینی
lentic وابسته به ابهای راکد
high seas ابهای برون مرزی
hydrogeology بررسی ابهای زیرزمینی
hydrology بررسی ابهای سطحی
high seas ابهای بین المللی
table waters ابهای معدنی سر سفره
tail drain نهرچه ابهای مازاد
piloting ناوبری در کنار ابهای ساحلی
inland rules مقررات حرکت در ابهای داخلی
water tables سطح ابهای زیر زمین
water table سطح ابهای زیر زمین
balneology مبحث استحمام در ابهای گرم
littoral law قوانین مربوط به ابهای ساحلی
coastel low قوانین مربوط به ابهای ساحلی
lentic زیست کننده در ابهای راکد
piscary ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
hydro statics علم شار وموازنه ابهای ساکن
hydrology گفتار درچگونگی ابهای روی زمین
hydrography نقشه برداری از ابهای روی زمین
hydrothermal وابسته به عمل ابهای گرم درپوسته زمین
halophile موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند
intrapermafrost water ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
salinometer الت تعیین مقدار نمک در ابهای شور
dumb well چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
suprapermafrost ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
redundant اضافی
extension اضافی
surpluses اضافی
extensions اضافی
floating اضافی
supplementary اضافی
excess اضافی
overflow اضافی
overflowed اضافی
accessional اضافی
excesses اضافی
unduly اضافی
overflows اضافی
surplus اضافی
de trop اضافی
accessing اضافی
accesses اضافی
accessed اضافی
access اضافی
paragogic اضافی
relative اضافی
supernumerary اضافی
overtime اضافی
surplusage اضافی
additional اضافی
plus اضافی
supplemantary اضافی
ancillary equipment تجهیزات اضافی
beauty sleep خواب اضافی
adscript یادداشت اضافی
auxiliary work کارهای اضافی
addition record رکورد اضافی
additional charges اتهامات اضافی
additional charges خرجهای اضافی
additional outlet آبگیر اضافی
an a.chapter یک باب اضافی
the intercalary month ماه اضافی
aditional service سرویس اضافی
additional score نمره اضافی
adduct ترکیب اضافی
additional <adj.> مکمل اضافی
flab گوشت اضافی
superimposed اتش اضافی
overcharge هزینه اضافی
overirrigation ابیاری اضافی
overcharged هزینه اضافی
overcharges هزینه اضافی
overcharging هزینه اضافی
surtax مالیات اضافی
surplus value ارزش اضافی
surplus stock موجودی اضافی
excess price قیمت اضافی
excess profit سود اضافی
excess reserves ذخائر اضافی
excess stock مواد اضافی
excess supply عرضه اضافی
overvoltage ولتاژ اضافی
overpayment پرداخت اضافی
extra cost هزینه اضافی
extra current جریان اضافی
extra duty خدمت اضافی
extra equipment تجهیزات اضافی
extra period وقت اضافی
extra time وقت اضافی
overhead costs هزینههای اضافی
overhand knot گره اضافی
overestimation براورد اضافی
intercalary اضافی افزوده
extra premium پاداش اضافی
excess pressure فشار اضافی
surplus production تولید اضافی
surplus material ماده اضافی
supplementary costs هزینههای اضافی
regulating cell پیل اضافی
sunk cost هزینههای اضافی
boostes pump پمپ اضافی
climbing lane خط اضافی در سر بالایی
slip sheet صفحه اضافی
shootoff مسابقه اضافی
days of grace مهلت اضافی
redundant equation معادله اضافی
end cell پیل اضافی
poundage هزینه اضافی
excess capacity فرفیت اضافی
excess length طول اضافی
postiche متن اضافی
excess load بار اضافی
incremental cost هزینه اضافی
padding متن اضافی
furthered اضافی زائد
further اضافی زائد
surcharges مالیات اضافی
surcharges نرخ اضافی
overloads بار اضافی
overloaded بار اضافی
overload بار اضافی
bonuses پرداخت اضافی
bonus پرداخت اضافی
over- گذشته اضافی
over گذشته اضافی
overtime ساعات اضافی
overtime وقت اضافی
supplementary اضافی مکمل
furthering اضافی زائد
barrages وقت اضافی
furthers اضافی زائد
surcharge مالیات اضافی
surcharge نرخ اضافی
surcharges هزینه اضافی
sudden death وقت اضافی
surcharge هزینه اضافی
sudden-death وقت اضافی
barrage وقت اضافی
excess meter کنتور مصرف اضافی
extras فوق العاده اضافی
jury sturt پایه اضافی یا موقتی
additionally بطور اضافی یا زائد
extra فوق العاده اضافی
extra- فوق العاده اضافی
bonus پرتاب پنالتی اضافی
bonuses پرتاب پنالتی اضافی
additions اسم اضافی ضمیمه
extrasystole ضربان اضافی قلب
addition اسم اضافی ضمیمه
plussage سرامد مقدار اضافی
less than carload وزن بار اضافی
motorcar accessories لوازم اضافی اتومبیل
incremental cost هزینه های اضافی
extra expenses هزینه های اضافی
surcharges درصد هزینههای اضافی
additional costs [expenses] هزینه های اضافی
acompaniment تزئینات اضافی در ساختمان
value added network ارزش اضافی شبکه
third brush regulation تنظیم با زغال اضافی
third brush generator دینام با زغال اضافی
terret or rit حلقه یراق اضافی
supertax مالیات بر درامد اضافی
sudden victory پیروزی در وقت اضافی
shootoff مسابقه اضافی تیراندازی
plusage سرامد مقدار اضافی
surcharge درصد هزینههای اضافی
margins زمان یا فضای اضافی
supplement تکمیل کننده اضافی
supplements تکمیل کننده اضافی
excess burden of taxation بار اضافی مالیات
overcharges اضافی هزینه کردن
margin زمان یا فضای اضافی
overcharging اضافی هزینه کردن
accrued expenditures هزینه های اضافی
supplementary موضع تکمیلی اضافی
cumulative evidence قرائن یا مدارک اضافی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com