Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
English
Persian
cocooning
اب بندی کردن درز وسایل هواپیما
Other Matches
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
mekeready
وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
aircraft arresting complex
وسایل مهار هواپیما
landing gear
عراده هواپیما وسایل فرود امدن
aircraft mission equipment
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
splint
وسایل شکسته بندی
inbound traffic
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
accountable cryptomaterial
مدارک و وسایل طبقه بندی شده
airborne alert
اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
packing
روکش یاغلاف جعبه بندی و جا دادن وسایل در یک فرف
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
barometric leveling
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
space charter
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
compartment marking
سیستم شماره گذاری اطاق بار هواپیما تقسیم بندی اطاق بار
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
approach end
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdown
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdowns
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft scrambling
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
plane director
نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aircraft arresting barrier
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
aft
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
air mileage indicator
کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
neutralising
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
augmentation
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
roll up
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
spoiler
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
fan
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflaging
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
screwpropeller
پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
enhancing
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
salvage
اوراق کردن وسایل
salvages
اوراق کردن وسایل
salvaging
اوراق کردن وسایل
mounting
سوار کردن وسایل
salvaged
اوراق کردن وسایل
cryptodevice
وسایل رمز کردن
directing
اداره کردن روانه کردن وسایل
jigs
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
cannibalized
محل اوراق کردن وسایل
stacks
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
dismounting
پیاده کردن قطعات و وسایل
cannibalises
محل اوراق کردن وسایل
cannibalizing
محل اوراق کردن وسایل
cannibalising
محل اوراق کردن وسایل
cannibalize
محل اوراق کردن وسایل
camouflaged
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
پنهان کردن وسایل جنگی
stack
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
cannibalised
محل اوراق کردن وسایل
dismounts
پیاده کردن قطعات و وسایل
cannibalizes
محل اوراق کردن وسایل
hoisted
بلند کردن وسایل سنگین
dismount
پیاده کردن قطعات و وسایل
stacked
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
hoists
بلند کردن وسایل سنگین
camouflaging
پنهان کردن وسایل جنگی
hoist
بلند کردن وسایل سنگین
juryrig
سوار کردن موقت وسایل
camouflage
پنهان کردن وسایل جنگی
moments
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
stacks
جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack
جمع اوری و منظم کردن وسایل
pickup zone
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
stacked
جمع اوری و منظم کردن وسایل
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
crashingly
سقوط کردن هواپیما
crash-landing
سقوط کردن هواپیما
crash
سقوط کردن هواپیما
change over
عوض کردن
[هواپیما]
crashed
سقوط کردن هواپیما
crash-lands
سقوط کردن هواپیما
crashing
سقوط کردن هواپیما
crash land
سقوط کردن هواپیما
cocooning
رنگ کردن هواپیما
crash-landed
سقوط کردن هواپیما
crashes
سقوط کردن هواپیما
crash-land
سقوط کردن هواپیما
sync
حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
sync
بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
transition altitude
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
azimuth indicator
شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
take off
برداشتن پرواز کردن هواپیما
aborting
سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborts
سقوط کردن موشک یا هواپیما
abort
سقوط کردن موشک یا هواپیما
turn off guidance
راهنمای تاکسی کردن هواپیما
aborted
سقوط کردن موشک یا هواپیما
cryptocustodian
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
furnish
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
stage
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
furnishing
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
stages
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
disposal
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
procurement
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
furnishes
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
mechanises
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing
سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
airlifts
بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
picketing
شیرجه کردن هواپیما یا هلی کوپتر
airlift
بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
airlifted
بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
airlifting
بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
sick
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
accessorize
اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
sickest
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
rig in
باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
ramps
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
parking
پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
wrecks
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
aircraft arresting reset unit
وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
ramp
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
wreck
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
steering
روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
troop space
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
rig
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
tetragraph
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com