English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
to sniff up water اب رابه بینی کشیدن
Other Matches
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
sniff اب بینی را بالا کشیدن
sniffing اب بینی را بالا کشیدن
sniffed اب بینی را بالا کشیدن
sniffs اب بینی را بالا کشیدن
snivels اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelled اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivel اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveled اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveling اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelling اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
pug nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
To take a chance . To risk it. دل رابه دریا زدن
septum حفرههای بینی پره بینی
To mail a letter. نامه ای رابه پست انداختن
establish کسی رابه مقامی گماردن
They bombarded the building. ساختمان رابه توپ بستند
Not to let someone have a say. کسی رابه بازی نگرفتن
establishes کسی رابه مقامی گماردن
establishing کسی رابه مقامی گماردن
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
own up <idiom> گناه رابه گردن گرفتن
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
to do a thing with f. کاری رابه اسانی انجام دادن
to i. person with an opinion عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
He made over the house to his son . خانه رابه اسم پسرش کرد
lay off (someone) <idiom> کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
submission موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
He turned his back on us. پشتش رابه ماکرد ( به ما پشت کرد )
You have been recommended to us. توصیه شما رابه ما کرده اند
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To give someone full powerw. ریش وقیچه رابه دست کسی دادن
to key up any to do s.th. <idiom> کسی رابه انجام دادن کاری برانگیختن
pitch توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
advising bank بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
pitches توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
baited خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
bait خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baits خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
check string ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
nemo tenetur se impum accusare هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
track bolt پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
compacting ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacted ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacts ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compact ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
enjambment دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
drawbar میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
byte پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
bytes پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
capitalization عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
tabulator بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
weather forecast پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecasts پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
resets سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
reset سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
optimum schedule مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
expansion interface حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
extradites مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
incidence of taxation تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
extradited مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
gigo اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
garbage in garbage out اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
documented وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documenting وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
document وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
drag کشیدن بزور کشیدن
drags کشیدن بزور کشیدن
dragged کشیدن بزور کشیدن
predicting interval فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
liquidity trap سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
declaration of trust افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
circulating چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
sniveling اب بینی
sniveled اب بینی
mucus of the nose اب بینی
snivels اب بینی
snivelling اب بینی
snivelled اب بینی
snot اب بینی
neb بینی
rhinologist بینی
rheum اب بینی
nasally از بینی
night bilndness شب بینی
snivel اب بینی
cross eye دو بینی
chiromancy کف بینی
double vision دو بینی
graphology خط بینی
nose بینی
noses بینی
the handle of the face بینی
nozzle بینی
palmistry کف بینی
pecker بینی
nozzles بینی
hand reading کف بینی
snoot بینی
cross eye کج بینی
sniffed بینی گرفتن
nostrils سوراخ بینی
polyopia چند بینی
rhinoscope بینی نگر
to blow nose گرفتن بینی
prognostication پیش بینی
prognostications پیش بینی
platyrrhine پهن بینی
prospectiveness پیش بینی
nostril سوراخ بینی
priggism اندک بینی
anticipation پیش بینی
sniff بینی گرفتن
prevision پیش بینی
sniffs بینی گرفتن
sniffing بینی گرفتن
priggery خود بینی
pregiurement پیش بینی
precaution پیش بینی
rhiopharyngeal بینی حلقی
stereoscopic برجسته بینی
clairvoyance روشن بینی
spectroscopy طیف بینی
spectroscope طیف بینی
soothsaying فال بینی
soothsayer فال بینی
snuffer سوراخ بینی
self imprtance خود بینی
scintillating scotoma اخگر بینی
second sight روشن بینی
strology زایجه بینی
subtility باریک بینی
rhinology بینی شناسی
precautions پیش بینی
the two nostrils دو سوراخ بینی
the tip of the nose نوک بینی
to read people's hands کف بینی کردن
telegnosis غیب بینی
quillet باریک بینی
retinoscopy شبکیه بینی
astrology طالع بینی
rhinal وابسته به بینی
astrology اختر بینی
second sight دور بینی
genethlilogy زایچه بینی
conchoscope بینی بین
clear sightedness روشن بینی
microscopic ذره بینی
biopsy زنده بینی
hook nosed دارای بینی کج
hook-nosed دارای بینی کج
nose بینی اسب
noses بینی اسب
expectation پیش بینی
expectations پیش بینی
crystal gazing بلور بینی
finesse نکته بینی
introspection باطن بینی
fortune telling طالع بینی
forcasting پیش بینی
flat nosed پهن بینی
fastidiousness باریک بینی
false pride خود بینی
caution پیش بینی
cautioned پیش بینی
cautioning پیش بینی
cautions پیش بینی
erythropsia سرخ بینی
astronomy طالع بینی
abdominos'copy شکم بینی
megalomania خودبزرگ بینی
myopia نزدیک بینی
nasal وابسته به بینی
nasal مربوط به بینی
auguries پیش بینی
augury پیش بینی
stricture باریک بینی
predictions پیش بینی
clairvoyance غیب بینی
pessimistically ازروی بد بینی
optimism نیک بینی
optimism خوش بینی
foresight پیش بینی
forecasting پیش بینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com