English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English Persian
marine climate اب و هوای دریایی
Search result with all words
tartar نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
tartars نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
Sea [mountain] air makes you hungry. هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
Other Matches
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
turbocharger گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
terns پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
tern پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marines تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
moist air هوای تر
air blast هوای دم
petticoatsfever هوای زن
crash locator beacon برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
dead air هوای راکد
swelters هوای گرم
sweltered هوای گرم
raininess هوای بارانی
stable air هوای پایدار
exhaust air هوای خروجی
compressed air هوای متراکم
compressed air هوای فشرده
emergency air هوای اضطراری
drippy هوای گرفته
intake air هوای ورودی
out of door در هوای ازاد
humid air هوای شرجی
liquid air هوای مایع
low air pressure فشار هوای کم
humid air هوای نمناک
In the open air. در هوای آزاد.
air breathing هوای تنفسی
the open هوای ازاد
queen's weather هوای باز
passion هوای نفس
foul weather هوای نامساعد
broken weather هوای بی قرار
swelter هوای گرم
blast roasting تشویه با هوای دم
agglutinant هوای التیام
adverse weather هوای نامساعد
foul weather هوای خراب
air هوای دم هوا
aired هوای دم هوا
forced draft هوای با فشار
airs هوای دم هوا
marsh malaria هوای مردابی
carburetor air هوای کاربراتور
secondry air هوای ثانویه
hot blast هوای دم داغ
circulationg air هوای در گردش
heavy weather هوای طوفانی
temperate climate اب و هوای معتدل
heavy weather هوای خراب
out of doors در هوای ازاد
open air در هوای ازاد
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
twilight هوای گرگ ومیش
ego trips تسلیم به هوای نفس
mouthpiece لوله هوای غواص
tire inflation فشار هوای لاستیک
forced draft هوای تحت فشار
hot blast cupola کوپل هوای گرم
mouthpieces لوله هوای غواص
heatwave موج هوای گرم
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
heatwaves موج هوای گرم
tire pressure فشار هوای لاستیک
ego trip تسلیم به هوای نفس
heatwaves هوای گرم طولانی
lower هوای گرفته وابری
lowered هوای گرفته وابری
blast هوای دم کوره بلند دم
blasts هوای دم کوره بلند دم
warm fronts جبهه هوای گرم
lowers هوای گرفته وابری
warm front جبهه هوای گرم
heatwave هوای گرم طولانی
hot blast main هدایت هوای دم داغ
free living تسلیم هوای نفس
Beautiful music ( weather ) . موسیقی ( هوای ) قشنگ
torchlight هوای گرگ ومیش
dusk هوای گرگ ومیش
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
lowering هوای گرفته وابری
air tank کپسول هوای غواصی
cold fronts پیشان هوای سرد
cooling air هوای سرد کننده
cooling blower دمنده هوای سرد
lour هوای گرفته وابریwerewolf
saturated air هوای اشباع شده
cold front جبهه هوای سرد
liquid air container مخزن هوای مایع
liquid air هوای مایع شده
cold fronts جبهه هوای سرد
cold front پیشان هوای سرد
air compressor هوای فشرده ساز
mouthguard لوله هوای غواص
bleed air هوای کمپرس شده
blow cold هوای سرد دمیدن
blow hot هوای گرم دمیدن
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
secondary airflow جریان هوای فرعی
choke damp دم :هوای ته چاه یاکان
outdoorsy <adj.> عاشق هوای آزاد
intake air هوای مکیده شده
owl light هوای گرگ و میش
fair weather دارای هوای صاف
out door court زمین هوای ازاد
open exercise ورزش در هوای ازاد
intake air heater گرمکن هوای ورودی
oh what a nasty weather چه هوای کثیفی است
effulge برق هوای باز
storm door درب عایق هوای توفانی
self will خود رایی هوای نفس
sensualist پیرو هوای نفس واحساس
thermostats تنظیم کننده هوای سرد
terrestrial environment وضع عوارض و اب و هوای زمین
smog هوای الوده به دود وبخار
brisk air هوای خنک و فرح بخش
air space قشر هوای دیوار خالی
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
inclement weather هوای بسیار سرد یا طوفانی
acclimatization عادت کردن به هوای کوهستان
acclimatization توافق بااب و هوای یک محیط
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
sidewinder موشک هوا به هوای سایدویندر
acclimatation توافق بااب و هوای یک محیط
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
Keep an eye on things. هوای کاررا داشته باش
thermostat تنظیم کننده هوای سرد
To cherish a desire for something . هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
To have a fancy for something . هوای چیزی را درسر داشتن
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
caliduct پخش کننده هوای گرم
heaving رقص ناو در هوای طوفانی
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
thermal target هوای گرم بالارونده برای بالون
She has a craving to travel . دلش هوای سفر کرده است
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
out door صحرایی در هوای ازاد انجام شده
surfboat قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
swim bladder کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
sofar سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobsters خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobster خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
genies موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
The room is stuffy. هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
genie موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
sparrows نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
sparrow نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
williwaw جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
airspeeds سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeed سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
k valve شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
The room is stuffy . هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
falcons موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com