Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
vacuum chamber	اتاق خلاء
Other Matches
compartmentalised	اتاق اتاق کردن
compartmentalises	اتاق اتاق کردن
compartmentalize	اتاق اتاق کردن
compartmentalized	اتاق اتاق کردن
compartmentalizing	اتاق اتاق کردن
compartmentalizes	اتاق اتاق کردن
compartmentalising	اتاق اتاق کردن
low vacuum	خلاء کم
lacuna	خلاء
gape	خلاء
vaccum	خلاء
in vacuo	در خلاء
gaping	خلاء
gapes	خلاء
gaped	خلاء
invacuo	در خلاء
vacuum	خلاء
vacuums	خلاء
vacuuming	خلاء
vacuumed	خلاء
evacuated bellows	فانوسکهای خلاء
vaccum tube lamp	لامپ خلاء
high vaccum tube	لامپ خلاء
absolute vacuum	خلاء مطلق
magnetic constant	پرمئابیلیته ی در خلاء
ballonet	اطاقک خلاء
air exhausting plant	دستگاه خلاء
high vaccum engineering	تکنیک خلاء
cavitation	خلاء زائی
hard vacuum	خلاء سخت
high vacuum	خلاء زیاد
vacuum oven	اون خلاء
vacuum pump	پمپ خلاء
vacuum trust	تراست در خلاء
vacuum tube	لامپ خلاء
vacuum tube	لوله خلاء
vacuum tunnel	تونل خلاء
vacuum impregnating process	پرسازی در خلاء
vacuum gage	خلاء سنج
vaccum pump	پمپ خلاء
vacuum distillation	تقطیر در خلاء
vaccum trap	تله خلاء
vacumm tube	لامپ خلاء
vaccum tube	لامپ خلاء
vacuum tube detector	اشکارساز با لامپ خلاء
vacuum tube light	نور لامپ خلاء
halocline	منطقه خلاء غلظت
formwork with vacuum chambers	قالب بندی با خلاء
vaccum forming	شکل دادن در خلاء
critical backing pressure	فشار حد خلاء بحرانی
interstellar	خلاء بین- ستارهای
unbalanced forced	کمانکش به سوی خلاء
vaccum release valve	شیر خلاء شکن
critcal fore pressure	فشار حد خلاء بحرانی
vacuum precessed concrete	بتن با قالب خلاء
vaccum drying	خشک کردن در خلاء
vacuum tube voltmeter	ولت سنج با لامپ خلاء
slipstream	استفاده از خلاء نفر جلو
disk seal valve	لامپ خلاء با الکتردهای صفحهای
pentode	لامپ خلاء با پنج الکترود و سه شبکه
nixie tube	یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
triode	شیر ترمویونیک یا لامپ خلاء دارای سه الکترود کاتد اند وشبکه کنترل
field emission	پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
cone of silence	مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
room mate	هم اتاق
room	اتاق
rooms	اتاق
chambers	اتاق
chamber	اتاق
dorter	اتاق خواب
long gallery	اتاق طویل
bed and breakfast	اتاق و صبحانه
keeping-room	اتاق نشیمن
war room	اتاق عملیات
dortour	اتاق خواب
Room 123	اتاق 123
war room	اتاق جنگ
Elephant in the living room	فیل در اتاق نشیمن
vestibular	اتاق کوچک بدن
common room	اتاق استادان
common rooms	اتاق استادان
reception room	اتاق پذیرایی
reception room	اتاق انتظار
reception rooms	اتاق پذیرایی
reception rooms	اتاق انتظار
waiting-room	اتاق انتظار
a single room	یک اتاق یک نفره
a sinlge room	یک اتاق یک نفره
Get out of the room.	از اتاق بروبیرون
a double room	یک اتاق دو نفره
reading rooms	اتاق قرائت
common joist	تیر کف اتاق
batten	[تخته ی کف اتاق ]
assmbly-room	اتاق همایش
ante-chamber	اتاق انتظار
houseroom	اتاق خانه
newsroom	اتاق خبر
newsroom	اتاق نودادنگاری
newsrooms	اتاق خبر
newsrooms	اتاق نودادنگاری
reading room	اتاق قرائت
chamber of commerce	اتاق تجارت
living room	اتاق نشیمن
sickrooms	اتاق بیمار
sickroom	اتاق بیمار
studio	اتاق کار
living rooms	اتاق نشیمن
roomful	بقدر یک اتاق پر
distorted room	اتاق خطاانگیز
studios	اتاق کار
wheelhouse	اتاق سکان
sitting-rooms	اتاق نشیمن
sitting-room	اتاق نشیمن
roomfuls	بقدر یک اتاق پر
chamber of commerce	اتاق بازرگانی
sitting room	اتاق نشیمن
linoleum	مشمع کف اتاق
clearing houses	اتاق تهاتر
chamber of trade	اتاق تجارت
clearing house	اتاق تهاتر
wheelhouses	اتاق سکان
operations room	اتاق عملیات
chamber of trade	اتاق بازرگانی
surgeries	اتاق جراحی
toolroom	اتاق ابزار
tearoom	اتاق چای
studding	ارتفاع اتاق
surgery	اتاق جراحی
spense	اتاق ناهارخوری
spence	اتاق ناهارخوری
undercroft	اتاق کلیسا
chamber of shipping	اتاق کشتیرانی
snow cave	اتاق برفی
room temperature	دمای اتاق
vestries	اتاق دعا رخت کن
workshops	اتاق کار کارگاه
vestry	اتاق دعا رخت کن
cabin	اتاق کوچک قایق
calefactory	[اتاق گرم صومعه]
cabins	اتاق کوچک قایق
cella	[اتاق مطالعه ی راهبها]
chambers	اتاق خواب خوابگاه
workshop	اتاق کار کارگاه
vestibular	مربوط به اتاق کوچک
casuality department [British E]	اتاق عمل اورژانس
Casuality [British E]	اتاق عمل اورژانس
lead chamber process	فرایند اتاق سربی
emergency medical treatment room	اتاق عمل اورژانس
workroom	اتاق کار کارگاه
playroom	اتاق بازی کودکان
emergency room [American E] [e.r.] [ER]	اتاق عمل اورژانس
Br	مخفف اتاق خواب
undercroft	اتاق زیر زمینی
enclosure	اتاق راهبان [دین]
playrooms	اتاق بازی کودکان
chamber	اتاق خواب خوابگاه
A+E unit [British E]	اتاق عمل اورژانس
Fine, I will take it.	خوب من اتاق را میخواهم.
I'd like a room with bath.	من یک اتاق با حمام میخواهم.
I'd like a room with twin beds.	من یک اتاق با دو تخت میخواهم.
halls	اتاق بزرگ دالان
stokehold	اتاق اتشخانه کشتی
I'd like a double room	من یک اتاق دو نفره میخواهم.
Accident and Emergency	اتاق عمل اورژانس
I'd like a sinlge room.	من یک اتاق یک نفره میخواهم.
Operation room.	اتاق عمل ( بیمارستان )
hall	اتاق بزرگ دالان
studies	موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
Egyptian hall	[اتاق عمومی مستطیل شکل]
I'd like a double bed room.	من یک اتاق با یک تخت دو نفره میخواهم.
Mary is in the next room.	ماری در اتاق پهلویی است.
redid	دوباره اتاق را تزئین کرد
redo	دوباره اتاق را تزئین کرد
redoes	دوباره اتاق را تزئین کرد
cattle [rooms] of the worst description	دام [اتاق] در بدترین وضعیت
redoing	دوباره اتاق را تزئین کرد
redone	دوباره اتاق را تزئین کرد
chamber of commerce	اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
My room hasn't been prepared.	اتاق من آماده نشده است.
What is my room number?	شماره اتاق من چند است؟
May I see the room?	آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
Do you have any vacancies?	آیا اتاق خالی دارید؟
NO VACANCIES	اتاق خالی موجود نیست.
international chamber of commerce	اتاق بازرگانی بین المللی
tape library	اتاق مخصوص نگهداری نوار
industries and mines	اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
study	موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
smoking room	اتاق ویژه سیگار کشیدن
studying	موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
She was sitting in the corner of the room .	گوشه اتاق نشسته بود
She entered the room as naked as the day she was born .	لخت وعور وارد اتاق شد
deckhouse	اتاق روی عرشه کشتی
stateroom	اتاق ویژه تختخواب دارو مجلل
loft ladder	نردبان کشویی [مخصوص اتاق زیرشیروانی]
bodywork	ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
suite	اتاق مجلل هتل قطعه موسیقی
double up <idiom>	اتاق خود را باکسی شریک بودن
Give the room a good clean.	اتاق را حسابی جمع وجور کردن
smokers	واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smoker	واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com