English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (6 milliseconds)
English Persian
foreign subjects اتباع بیگانه
Other Matches
foreignism رسم بیگانه بیگانه پرستی
subject اتباع
subjecting اتباع
nationals اتباع
subjected اتباع
subjects اتباع
the rear vassals اتباع تیولدار
foreign nationals اتباع خارجه
bill of rights اعلامیه ده مادهای حقوق اتباع امریکایی
capitulation تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
letter of marque پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
consul نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
oversea بیگانه
xenophobe بیگانه
barbarian بیگانه
barbarians بیگانه
peregrin or rine بیگانه
peregrine بیگانه
foreign بیگانه
exotic بیگانه
foreigners بیگانه
foreigner بیگانه
stranger بیگانه
abroad بیگانه
only بس بیگانه
outsiders بیگانه
aliens بیگانه
outsider بیگانه
strange بیگانه
strangest بیگانه
alien بیگانه
barbarous بیگانه
xenophobia بیگانه هراسی
xenophobia بیگانه ترسی
estrangement بیگانه کردن
estrangements بیگانه کردن
phagocytosis بیگانه خواری
xenophobe بیگانه ترس
xenophile بیگانه پرست
loanword واژه بیگانه
holozoic بیگانه خوار
foreing currency پول بیگانه
foreignism اصطلاح بیگانه
foreignlegion هنگ بیگانه
stranger بیگانه کردن
abroad ممالک بیگانه
xenoplastic همزیست با بیگانه
xenophobe دشمن بیگانه
xenophilous بیگانه پرست
xenophilism بیگانه پرستی
overseas کشورهای بیگانه
xenocentrism بیگانه محوری
xenophile بیگانه دوست
outlandish بیگانه وار
phagocyte سلول بیگانه خوار
non-resident alien [NRA] بیگانه غیر مقیم
he is no linguist زبان بیگانه نمیداند
xenoglossophilia عشق به زبانهای بیگانه
xenoglossophobia هراس از زبانهای بیگانه
macrophage یاخته بیگانه خواردرشت
currencies ارز پول بیگانه
overseas agent نماینده درکشور بیگانه
publicans بیگانه صاحب میخانه
publican بیگانه صاحب میخانه
strangers بطور غریب یا بیگانه
barbarize بیگانه یا وحشی شدن
estrange بیگانه کردن دورکردن
currency ارز پول بیگانه
strangely بطور غریب یا بیگانه
foreign value system نظام ارزشی بیگانه
foreignize بیگانه کردن یاشدن
indent سفارش خرید از کشور بیگانه
neophyte گونه بیگانه [گیاه شناسی]
invasive species گونه بیگانه [گیاه شناسی]
alien species گونه بیگانه [گیاه شناسی]
invasive exotic گونه بیگانه [گیاه شناسی]
exotic گونه بیگانه [گیاه شناسی]
indents سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting سفارش خرید از کشور بیگانه
foreignize حالت بیگانه دادن یایافتن
phagotroph ریزه پرواره بیگانه خوار
gringo بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
gringos بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
the a.of boreign words اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
tramontane واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
disunite باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunites باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
phagocytize در اثر بیگانه خواری تحلیل رفتن
barbarize با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
disuniting باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunited باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
alienability قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
enclaves ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclave ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
exclave ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
to purify the person language زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
enclaves ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
enclave ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
ablegate مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
short-haul کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
short haul کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
haulage پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
extradite مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
foreign attachment توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
xenophile بیگانه پرست اجنبی پرست
alienates بیگانه کردن منحرف کردن
alienating بیگانه کردن منحرف کردن
alienate بیگانه کردن منحرف کردن
averting بیزار کردن بیگانه کردن
averted بیزار کردن بیگانه کردن
avert بیزار کردن بیگانه کردن
averts بیزار کردن بیگانه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com