English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (9 milliseconds)
English Persian
separate battery اتشبار مستقل
Other Matches
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
fiery اتشبار
batteries اتشبار
battery اتشبار
counter battery ضد اتشبار
spitfire اتشبار
firing battery اتشبار تیر
headquarters battery اتشبار قرارگاه
battery center مرکز اتشبار
battery commander فرمانده اتشبار
counter battery عملیات ضد اتشبار
battery executive افسرتیر اتشبار
cross fire اتشبار متقاطع
battery headquarters ارکان اتشبار
hostile battery اتشبار دشمن
headquarters battery اتشبار ارکان
counter battery criteria خط مشی ضد اتشبار
counterbattery fire تیر ضد اتشبار
battery اتشبار صدای طبل
batteries اتشبار صدای طبل
safety card کارت تامین اتشبار
suspect battery اتشبار مشکوک دشمن
battery defense پدافند دور تا دور اتشبار پدافند از اتشبار
battery executive افسر اجرائیات اتشبار
firing battery اتشبار تیراندازی کننده
battery groung pattern طرح گسترش توپهای اتشبار
missile monitor نوعی سیستم توزیع اتش الکترونیکی متحرک پدافندهوایی که در سطح گروه وگردان و اتشبار مورد استفاده میباشد
landed a مستقل
stand alone مستقل
separates مستقل
exogenous مستقل
autocratic مستقل
separated مستقل
realty مستقل
absolute مستقل
autonomic مستقل
separate مستقل
sovereigns مستقل
sovereign مستقل
free-standing مستقل
freelance مستقل
frees مستقل
independent مستقل
absolutes مستقل
solo مستقل
solos مستقل
freeing مستقل
free مستقل
freed مستقل
maverick مستقل
mavericks مستقل
autonomous consumption مصرف مستقل
entity موسسه مستقل
independent equations معادلات مستقل
independent variable متغیر مستقل
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
independent state دولت مستقل
entities موسسه مستقل
explanatory variable متغیر مستقل
device independence مستقل از دستگاه
garrison house ساخلو مستقل
independent consultant مشاور مستقل
context free مستقل از متن
detached ستون مستقل
independency کشور مستقل
to stand by oneself مستقل بودن
entities موجودیت مستقل
autonomous operation عملیات مستقل
absolutes مستقل استبدادی
semi independent نیمه مستقل
separate battalion گردان مستقل
argument متغیر مستقل
separate brigade تیپ مستقل
separate company گروهان مستقل
single unit یکان مستقل
arguments متغیر مستقل
separates یکان مستقل
separated یکان مستقل
stand alone computer کامپیوتر مستقل
self goverment حکومت مستقل
stand on one's own two feet <idiom> مستقل بودن
a stand-alone company یک شرکت مستقل
individual units یکانهای مستقل
machine independent مستقل از ماشین
autocracy حکومت مستقل
separate یکان مستقل
entity موجودیت مستقل
autonomous variable متغیر مستقل
number of componentes تعداد سازندههای مستقل
temperature independent paranagnetism پارامغناطیس گرما مستقل
free standing columns ستونهای مستقل یا مجزا
monocracy حکومت مستقل یا انفرادی
monarchism اصول سلطنت مستقل
independent variable متغیر مستقل [ریاضی]
argument [of a function] متغیر مستقل [ریاضی]
dependencies کشور غیر مستقل
computer independent language زبان مستقل کامپیوتری
separation مستقل شدن یکانها
separations مستقل شدن یکانها
dependent state دولت غیر مستقل
autonomous دارای زندگی مستقل
dependency کشور غیر مستقل
autonomous investment سرمایه گذاری مستقل
pica سیستم عامل مستقل از ماشین
multicollinearity هم خطی بین متغیرهای مستقل
monarchic مربوط به سلطان یا سلطنت مستقل
post town شهری که پستخانه مستقل دارد
territoriality ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
argument [of a function] متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
on an arm's length basis بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
stand-alone <adj.> خود کفا [به تنهایی] [مستقل ]
territorialism ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
standalone سیستمی که مستقل کار میکند
autonomous دارای حکومت مستقل خودمختار
icca انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
autonomous دارای حکومت مستقل داخلی
autonomous investment سرمایه مستقل از درامد ملی
orthogonal ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
dominion قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
diarchy سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
sovereign دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
biont واحد مستقل موجود زنده سلول
sovereigns دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
defacto recognition به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
range section قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
independent association computerconsulatans انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
arm's length مستقل و برابر بودن طرفها [یا شرکتها] در معامله ای [اقتصاد]
plane یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planed یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planing یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powering جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powered جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
planes یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
powers جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
building blocks واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building block واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
variable delivery pump پمپ سیالی که برونده ان میتواند مستقل از سرعت چرخش تغییر کند
duplication check بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
microcontroller ریز کامپیوتر کوچک و مستقل برای استفاده در برنامههای کاربردی خاص
reentrant روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
saluting battery توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
battery control central مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
portable کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
library تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
libraries تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
module وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
separates استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separated استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
modules وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
separate استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
federal government دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
SGML استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
locals آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
canonical schema نوعی پایگاه داده ها که مستقل از نرم افزار یا سخت افزار موجود است
sections بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
section بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
module بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
modules بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
unbundled اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
solos پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
solo پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
collective pitch control کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
defacto recognition شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
ecotype بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
split screen نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split-screen نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com