English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
cross fire اتش گلوله متقابل
Other Matches
counteroffensive تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trends مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trend مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sabot کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
frangible bullet گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
clue گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
ogive ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
dud منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
ballistics of penetration شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
countered متقابل
opposed متقابل
mutual متقابل
reciprocal متقابل
polar متقابل
opposing متقابل
reciprocative متقابل
countering متقابل
interactive متقابل
interactional متقابل
correspounding متقابل
counter متقابل
interdependence وابستگی متقابل
cross-references مراجعه متقابل
interaction curve خم کنش متقابل
cross-references ارجاع متقابل
interrelationship رابطه متقابل
interrelationships رابطه متقابل
cross check بررسی متقابل
cross-check بررسی متقابل
intercorrelation همبستگی متقابل
cross-checks بررسی متقابل
interdependence اتکاء متقابل
interaction عمل متقابل
interdependency اتکاء متقابل
interaction کنش متقابل
inter play اثر متقابل
cross-reference ارجاع متقابل
cross bill شکایت متقابل
countered ضربت متقابل
interaction اثر متقابل
mutual متقابل یا متقابله
grid anode transconductance رسانایی متقابل
mutual conductance رسانایی متقابل
transconductance رسانایی متقابل
harmonic mean اعداد متقابل
cross reference مراجعه متقابل
cross reference ارجاع متقابل
cross-reference مراجعه متقابل
countering ضربت متقابل
cross-checking بررسی متقابل
counter attraction کشش متقابل
counter ضربت متقابل
counter transference انتقال متقابل
counteraction اقدام متقابل
counterattack حمله متقابل
counterbid پیشنهاد متقابل
counterclaim دعوای متقابل
counter propaganda تبلیغ متقابل
counterclaim دعوی متقابل
counter trade تجارت متقابل
counter purchase خرید متقابل
counter claim دعوی متقابل
counter credit اعتبار متقابل
counter current جریان متقابل
counter fire اتش متقابل
counter gambit گامبی متقابل
counter offensive پدافند متقابل
counter offensive حمله متقابل
counter offer پیشنهاد متقابل
counter offer عرضه متقابل
countermeasure اقدام متقابل
countermeasures اقدامات متقابل
crossecheck بررسی متقابل
crosstalk مکالمه متقابل
eclipsed form شکل متقابل
back pressure فشار متقابل
reciprocity عمل متقابل
retaliation عمل متقابل
antitype نوع متقابل
counterclaim ادعای متقابل
cross purpose قصد متقابل
cross index شاخص متقابل
countermine توط ئه متقابل
counterpawn پیاده متقابل
counterpoise وزنه متقابل
counterpoise سیم متقابل
counterrevolution انقلاب متقابل
countervailing credit اعتبار متقابل
counterwork عمل متقابل
cross action دعوی متقابل
cross feed خورد متقابل
proportional متقابل یا هماهنگ
cross-checked بررسی متقابل
mutual energy انرژی متقابل
counter-measure اقدام متقابل
mutual consistency سازگاری متقابل
counter-measures اقدام متقابل
recriminations تهمت متقابل
recriminations اتهام متقابل
recrimination تهمت متقابل
mutual characteristic مشخصه متقابل
mutual assistance کمک متقابل
mutual inductance القاگری متقابل
mutual induction القای متقابل
reciprocation عمل متقابل
reciprocal trading مبادله متقابل
transinformation اگاهی متقابل
reciprocal عمل متقابل
opposite phase فاز متقابل
mutual terms شرایط متقابل
set off دعوی متقابل
mutual relationship رابطه متقابل
interplay اثر متقابل
m القاگری متقابل
logrolling همکاری متقابل
intervisibility دید متقابل
iteraction عمل متقابل
interrelation رابطه متقابل
reciprocal متقابل معکوس
transfer characteristic مشخصه متقابل
recrimination اتهام متقابل
ripostes ضربه متقابل زدن
social interaction کنش متقابل اجتماعی
differential field winding سیمپیچ اهنربایی متقابل
counter current principle اصول جریان متقابل
counteracting عمل متقابل کردن
visual interaction کنش متقابل بصری
rebutting جواب متقابل دادن
retaliation عکس العمل متقابل
repost ضربه متقابل زدن
conversion transconductance رسانایی متقابل وارون
counteracts عمل متقابل کردن
compensation trading داد و ستد متقابل
scandinavian defence دفاع متقابل مرکزی
counteracted عمل متقابل کردن
crossfertilize لقاح متقابل کردن
riposting ضربه متقابل زدن
riposted ضربه متقابل زدن
counterplay بازی شطرنج متقابل
cross magnetizing میدان مغناطیسی متقابل
counterattack حمله متقابل کردن
rebut جواب متقابل دادن
countercheck سرزنش وتوبیخ متقابل
rebutted جواب متقابل دادن
riposte ضربه متقابل زدن
counteract عمل متقابل کردن
counter purchase داد وستد متقابل
rebuts جواب متقابل دادن
cross reference table جدول ارجاع متقابل
internecine کشتار متقابل قاتل
coefficient of mutual induction ضریب القای متقابل
retorts جواب متقابل تلافی
greco counter gambit گامبی متقابل گرکو
retorts جواب متقابل دادن
retort جواب متقابل تلافی
rebuttal عمل متقابل پس زنی
interaction عکس العمل متقابل
retort جواب متقابل دادن
rebuttals عمل متقابل پس زنی
intract عمل متقابل کردن
intervisibility قابلیت دید متقابل
benoni counter gambit گامبی متقابل بنونی
centre counter defence دفاع متقابل مرکزی
angle of arrival زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
lead collision course مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
countermine با دسیسه متقابل خنثی کردن
mutual exclusion ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
queen's pawn counter gambit گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
opposed piston engine موتور پیستون روبرو متقابل
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
unrequited بدون تلافی یا عمل متقابل
end centered unit cell سلول واحد دو وجهی متقابل پر
counteractive خنثی کننده دارای عمل متقابل
countermeasures اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
subcontrary مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
cross fertile اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
staunton defence دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
countermeasures پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
blamenfeld counter gambit گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
simultaneous foul خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
cross-reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-references مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com