English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
mesh connection اتصال توری
Other Matches
male connector ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
layers لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layer لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
PPP پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fibres نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fiber نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
contacting یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
drawbar بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
linkage مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
RJ connector نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
leads قطب اتصال سیم اتصال
cascade connection اتصال کاسکاد اتصال پلهای
lead قطب اتصال سیم اتصال
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
ramp سینه کش اتصال فراز اتصال
ramps سینه کش اتصال فراز اتصال
terminals محل اتصال پیچ اتصال
terminal محل اتصال پیچ اتصال
grids توری
nett توری
filter توری
meshes توری
meshing توری
filters توری
lacing توری
grid توری
nets توری
net توری
mesh توری
hairnets توری سر
lace توری
laces توری
hairnet توری سر
grating توری
gratings توری
networks شبکه توری
network شبکه توری
fancywork توری دوزی
lattices توری منظم
lanterns چراغ توری
imitation lace توری بدل
imitation lace توری نما
incandescent mantle توری چراغ
jet blast deflector توری محافظ
mantle کلاه توری
mantle توری چراغ
mantles کلاه توری
lattice توری منظم
netting توری دوزی
brass screen توری برنجی
wire gauze توری سیمی
lantern چراغ توری
control grid توری کنترل
mantles توری چراغ
diffraction grating توری پراش
screen grid توری غربال
ruching پارچه توری
ruche پارچه توری
scramble net پله توری
reflection grating توری بازتاب
mantle burner چراغ توری
mantle lamp چراغ توری
meat safe قفسه توری
meshwork توری بافی
Flugelaltar توری کاری
fan tracery طاق توری کاری
metal gauze بافت توری فلزی
wire netting بافت توری سیمی
star thistle قنطوریون ستارهای گل توری
tat توری حاشیه بافتن
tat حاشیه توری گذاشتن
tatting توری حاشیه لباس
gauze نوعی بافت توری
gauze brush زغال توری شکل
drawnwork حاشیه توری پارچه
macrame knot گره توری بافی
flashback screen توری مانع شعله
lattice network شبکه توری منظم
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
guipure پارچه توری گلدار
caul نوعی روسری مشبک توری
filet توری دارای اشکال مربع
wracked توری مشبک اشغال گیر
racks توری مشبک اشغال گیر
racked توری مشبک اشغال گیر
tiffany پارچه توری ابریشمی نازک
to raise the v توری یانقاب ازروی برداشتن
picot حلقه زینتی توری بافی
bobbinet نوعی توری نخی یا ابریشمی
trampolines توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
penicillate دارای شبکه توری فریف
macrame توری ضخیم و ریشه دار
wracks توری مشبک اشغال گیر
the drop the veil توری یانقاب خودراپایین انداختن
tat دارای حاشیه توری کردن
trampoline توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
rack توری مشبک اشغال گیر
screened تور سیمی پنجره توری دار
screening, screenings تور سیمی پنجره توری دار
goffer اهنی که باان توری راچین میدهند
screens تور سیمی پنجره توری دار
live bag توری که ماهی را در زیر اب زنده نگهمیدارد
grillage زمینه و طرح مشبک توری و غیره
screen تور سیمی پنجره توری دار
lattic-moulding [ابزار بند مشبک یا توری مانند]
T connector اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
ruching یقه باریک توری وحاشیه دار زنانه
batting cage حصار توری برای تمرین بیس بال
mechlin توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
mignonette یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
ruche یقه باریک توری وحاشیه دار زنانه
racking تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
centaury گیاه سن توری که از ریشه آن رنگینه زرد به دست می آید
decoying طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
tulle پارچه توری ابریشمی نازک مخصوص روسری ولباس زنانه
decoys طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
jobot توری یا چین چینی که برای ارایش درسینه بند زنانه میگذارند
subscriber's line اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
conservatism عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
net ball یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
coitus اتصال
connect node کد اتصال
scarf اتصال
scarfs اتصال
bounding اتصال
coupling اتصال
connection line خط اتصال
juncture اتصال
lap joint اتصال لب به لب
law of continvity اتصال
connector اتصال
connectivity اتصال
attaching اتصال
bonding اتصال
seam خط اتصال
seams خط اتصال
fusion اتصال
fusions اتصال
network اتصال
networks اتصال
attach اتصال
attaches اتصال
conjuncture اتصال
concatenate اتصال
v joint اتصال "وی "
colligation اتصال
tie line خط اتصال
tie down اتصال
bindings اتصال
abjoint بی اتصال
binding اتصال
conjunctions اتصال
suspension اتصال
suspensions اتصال
conjunction اتصال
nexus اتصال
single u butt joint اتصال لب به لب "یو"
single u butt weld اتصال لب به لب "یو"
abutment اتصال
cutter link اتصال
clutch dog فک اتصال
lead wire خط اتصال
jump joint اتصال لب به لب
butt joint riveting اتصال لب به لب
interconnetion اتصال
butt joint اتصال لب به لب
interconnection اتصال
inosculation اتصال
fitting اتصال
continuity اتصال
symphysis اتصال
contacted اتصال
hitches اتصال
contacting اتصال
connexions اتصال
hitching اتصال
junctions اتصال
incorporation اتصال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com