Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
star connection
اتصال ستارهای
Search result with all words
voltage to neutral
ولتاژ اتصال ستارهای
Other Matches
male connector
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
astral
ستارهای
pentacular
ستارهای
radials
ستارهای
radial
ستارهای
starry
ستارهای
siderial
ستارهای
sidereal
ستارهای
asteroidal
ستارهای
pulsation
تپش ستارهای
stellar embryos
جنینهای ستارهای
star cloud
ابری ستارهای
star nebula
ابری ستارهای
radial motor
موتور ستارهای
sphery
ستارهای شکل
staller cluster
خوشه ستارهای
star cloud
سحابی ستارهای
radial form
شکل ستارهای
pulsation
ضربان ستارهای
aster
گل ستارهای مینا
star nebula
سحابی ستارهای
star network
شبکه ستارهای
star circuit
مدار ستارهای
interstellar
بین ستارهای
planetary
ستارهای نجومی
interstaller hydrogn
ئیدروژن بین- ستارهای
five star
افسر پنج ستارهای
asteroids
ستاره مانند ستارهای
interstellar matter
ماده بین- ستارهای
interstellar gas
گاز بین- ستارهای
star grass
هر نوع گیاه گل ستارهای
interstaller space
فضای بین- ستارهای
globular cluster
خوشه ستارهای کروی
multistar network
شبکه چند ستارهای
open star cluster
خوشه باز ستارهای
double bank radial engine
موتور ستارهای دوبل
interstellar
خلاء بین- ستارهای
asteroid
ستاره مانند ستارهای
stellar inertial navigation
ناوبری لختی ستارهای
star thistle
قنطوریون ستارهای گل توری
quasistellar objects
اجرام شبه ستارهای
interstellar dust
غبار بین- ستارهای
layers
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patches
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patch
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layer
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fibre
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fibres
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
swivels
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivel
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkage
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivelled
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
drawbar
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
nova
ستارهای که نور ان چندروزی زیاد شده و دوباره کم شود
heliacal
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشیدقابل رویت است
helical
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
RJ connector
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
terminals
محل اتصال پیچ اتصال
lead
قطب اتصال سیم اتصال
slip road
سینه کش اتصال فراز اتصال
leads
قطب اتصال سیم اتصال
cascade connection
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
terminal
محل اتصال پیچ اتصال
ramps
سینه کش اتصال فراز اتصال
ramp
سینه کش اتصال فراز اتصال
T connector
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
hitched
اتصال
abjoint
بی اتصال
bounding
اتصال
joint
اتصال
butt joint
اتصال لب به لب
coupling
اتصال
abutment
اتصال
hitch
اتصال
juncture
اتصال
conjunction
اتصال
lap joint
اتصال لب به لب
law of continvity
اتصال
continuity
اتصال
fitting
اتصال
contacting
اتصال
suspension
اتصال
suspensions
اتصال
contacts
اتصال
nexus
اتصال
conjunctions
اتصال
binding
اتصال
bindings
اتصال
hitches
اتصال
scarfs
اتصال
scarf
اتصال
bonding
اتصال
connect node
کد اتصال
connector
اتصال
connection line
خط اتصال
connectivity
اتصال
seam
خط اتصال
seams
خط اتصال
attaching
اتصال
attaches
اتصال
attach
اتصال
networks
اتصال
network
اتصال
fusion
اتصال
inosculation
اتصال
conjuncture
اتصال
hitching
اتصال
butt joint riveting
اتصال لب به لب
coitus
اتصال
jump joint
اتصال لب به لب
interconnetion
اتصال
union
اتصال
unions
اتصال
clutch dog
فک اتصال
interconnection
اتصال
colligation
اتصال
concatenate
اتصال
fusions
اتصال
link
اتصال
single u butt joint
اتصال لب به لب "یو"
cutter link
اتصال
connection
اتصال
junction
اتصال
tie down
اتصال
wiring
اتصال
v joint
اتصال "وی "
junctions
اتصال
single u butt weld
اتصال لب به لب "یو"
lead wire
خط اتصال
tie line
خط اتصال
connexions
اتصال
contact
اتصال
incorporation
اتصال
symphysis
اتصال
contacted
اتصال
commissure
سطح اتصال
collector contact
اتصال کلکتور
three phase connection
اتصال سه فازه
commissure
محل اتصال
timber assembling
اتصال چوبی
capacity ground
اتصال به فرفیت
cluster joint
اتصال خوشهای
cascade connection
اتصال ابشاری
cam control
بادامک اتصال
cable joint
موف اتصال
tie down
طناب اتصال
chain field
فیلد اتصال
by pass
اتصال کوتاه
channel attached
اتصال کانالی
circuit diagram
شمای اتصال
three phase bridge connection
اتصال پل سه فازه
concatenated key
کلید اتصال
conference circuit
اتصال پیشنهادی
tack coat
اندود اتصال
connector
وسیله اتصال
tache
نوار اتصال
tach
نوار اتصال
corner joint
اتصال فارسی
connector
اتصال دهنده
switching kit
جعبه اتصال
connector symbol
علامت اتصال
connexion
ارتباط اتصال
contact pair
زوج اتصال
crosspoint
زوج اتصال
contact plug
فیش اتصال
connectivity platform
برنامه اتصال
tandem connection
اتصال ابشاری
tandom connection
اتصال دنبال هم
thoroughfoot
اتصال چشمی
telephone connection
اتصال تلفنی
connect time
زمان اتصال
connected load
توان اتصال
connecting branch
اتصال یا پیوستگی
connecting diagram
دیاگرام اتصال
connecting rod
میله اتصال
connection box
جعبه اتصال
taylor connection
اتصال تیلور
connection diagram
دیاگرام اتصال
tandom connection
اتصال ابشاری
connection terminal
پایانه اتصال
contact series
اتصال سری
connection cable
کابل اتصال
discontinuities
عدم اتصال
discontinuity
عدم اتصال
contact lever
اهرم اتصال
conjunction
اتصال اقتران
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com