English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
spigot and socket joint اتصال مفصلی
Search result with all words
clevis اتصال پنجه مفصلی
Other Matches
axle stub اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
uniarticulate یک بندی یک مفصلی تک مفصلی
male connector ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
keage مفصلی
articular مفصلی
articulated مفصلی
hinged مفصلی
articulated jack جک مفصلی
trimerous سه مفصلی
articular sensations احساسهای مفصلی
articulated rotor روتور مفصلی
arthrosis استحاله مفصلی
pivot point نقطه مفصلی
sleeve coupling تزویج مفصلی
articulated shaft محور مفصلی
propeller shaft محور مفصلی
knuckle joint لولای مفصلی
synovia رطوبت مفصلی
socket pipe لوله مفصلی
It was a sumptuous lunch . نهار مفصلی بود
bursitis اماس کیسههای مفصلی
hinged support تکیه گاه مفصلی
articulation wales چوب بست مفصلی
articulated vehicle وسیله نقلیه مفصلی
They gave him a sound thrashing . اورا کتک مفصلی زدند
hinge joint مفصلی که دریک سطح حرکت کند
patches کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layer لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layers لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
PPP پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
connector وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fibres نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
contacted یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
drawbar بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
linkages مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkage مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
RJ connector نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
ramps سینه کش اتصال فراز اتصال
ramp سینه کش اتصال فراز اتصال
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
leads قطب اتصال سیم اتصال
terminal محل اتصال پیچ اتصال
cascade connection اتصال کاسکاد اتصال پلهای
terminals محل اتصال پیچ اتصال
lead قطب اتصال سیم اتصال
T connector اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
attaches اتصال
attaching اتصال
suspension اتصال
contacts اتصال
juncture اتصال
tie line خط اتصال
interconnetion اتصال
coupling اتصال
scarf اتصال
contact اتصال
jump joint اتصال لب به لب
scarfs اتصال
butt joint riveting اتصال لب به لب
coitus اتصال
bounding اتصال
contacted اتصال
interconnection اتصال
abutment اتصال
contacting اتصال
butt joint اتصال لب به لب
incorporation اتصال
joint اتصال
bonding اتصال
conjunctions اتصال
seam خط اتصال
seams خط اتصال
abjoint بی اتصال
fusion اتصال
fusions اتصال
conjunction اتصال
bindings اتصال
binding اتصال
network اتصال
lap joint اتصال لب به لب
networks اتصال
law of continvity اتصال
single u butt weld اتصال لب به لب "یو"
inosculation اتصال
tie down اتصال
attach اتصال
symphysis اتصال
hitch اتصال
continuity اتصال
hitched اتصال
fitting اتصال
hitches اتصال
hitching اتصال
suspensions اتصال
nexus اتصال
single u butt joint اتصال لب به لب "یو"
union اتصال
unions اتصال
lead wire خط اتصال
concatenate اتصال
connectivity اتصال
conjuncture اتصال
v joint اتصال "وی "
connect node کد اتصال
junction اتصال
link اتصال
connection line خط اتصال
wiring اتصال
connection اتصال
connexions اتصال
junctions اتصال
clutch dog فک اتصال
cutter link اتصال
connector اتصال
colligation اتصال
electrical connector اتصال برق
synchronising با هم اتصال دادن
main connection اتصال اصلی
double bond اتصال مضاعف
fitting قطعه اتصال
synchronised با هم اتصال دادن
ground conection اتصال زمین
synchronizes با هم اتصال دادن
synchronises با هم اتصال دادن
synchronize با هم اتصال دادن
accolade خط اتصال اکولاد
electrical bounding اتصال الکتریکی
electric connection اتصال الکتریکی
drag bar میله اتصال
lighting outlet اتصال نور
discontinuities عدم اتصال
double junction اتصال مضاعف
discontinuously بدون اتصال
conjunction اتصال اقتران
disconnection قطع اتصال
conjunctions اتصال اقتران
dialysis تفرق اتصال
drag link اتصال کششی
line termination circuit اتصال مشترک
link bar میله اتصال
ground joint اتصال سنبادهای
gusset plate صفحه اتصال
manifold روپوش اتصال
link chain زنجیر اتصال
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
link belt تسمه اتصال
earthing اتصال زمین
haunched connection اتصال ماهیچهای
lead wire سیم اتصال
main current اتصال سری
fusion cone مخروطی اتصال
fitting joint اتصال مناسب
pipe connection اتصال لوله
pin contact اتصال سنجاقی
phase to phase short circuit اتصال فاز
finger joint اتصال انگشتی
female connector اتصال ماده
faulty connrction اتصال معیوب
coupler link عضو اتصال
copulas وسیله اتصال
fuse post اتصال فیوز
flang joint اتصال سرلوله
junction box جعبه اتصال
junction boxes جعبه اتصال
coupling جفت اتصال
flang joint اتصال لبه
copula وسیله اتصال
parallel connection اتصال موازی
overlap joint اتصال نیمانیم
mitre joint اتصال فارسی
grid cap اتصال شبکه
discontinuity عدم اتصال
miter اتصال فارسی
microphone connection اتصال میکروفن
mesh connection اتصال توری
manula shifting اتصال دستی
exhaust connection اتصال خروجی
grid clip اتصال شبکه
dovetail joint اتصال دم چلچله
mortise joint اتصال کام
outer connection اتصال خارجی
open circuit اتصال باز
network circuit اتصال شبکه
receptacle سیم اتصال
receptacles سیم اتصال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com