Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
inductor ballast |
اتصال ورودی پیچک |
|
|
Other Matches |
|
male connector |
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند |
input reactor |
پیچک ورودی |
input reactor |
سلف ورودی پیچک ماقبل |
inlet pipe connection |
اتصال لوله ورودی |
inductor ballast |
اتصال ورودی القائی |
sockets |
سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند |
socket |
[سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند] |
three pin plug |
ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته |
channeled |
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند |
channel |
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند |
channels |
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند |
channelled |
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند |
channeling |
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند |
wiring |
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها |
coroutine |
دستورالعمل اتصال مجموعهای از ورودی ها به مجموعهای از خروجی ها |
queues |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queueing |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queue |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queued |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
plug compatible |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
JK flip flop |
نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند |
gates |
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است |
gate |
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است |
hash |
تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها |
drop down list box |
لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد |
hash |
الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد |
input preamplifier |
پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی |
list |
لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد |
patch |
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو |
layers |
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند |
patches |
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو |
layer |
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند |
PPP |
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون |
fibre |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
fiber |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
fibres |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
connector |
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند |
contacted |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
contacts |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
contact |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
contacting |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
moorings |
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال |
DB connector |
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده |
swivels |
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن |
swivel |
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن |
drawbar |
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال |
linkage |
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن |
swivelled |
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن |
linkages |
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن |
dac |
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند |
d/a converter |
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند |
inputted |
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی |
approach channel |
کانال ورودی- نهر ورودی |
input |
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی |
adder |
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد |
adder |
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد |
adders |
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد |
adders |
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد |
analog |
مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند |
chain |
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد |
chains |
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد |
fullest |
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند |
full |
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند |
anti- |
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند |
RJ connector |
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود |
lead |
قطب اتصال سیم اتصال |
cascade connection |
اتصال کاسکاد اتصال پلهای |
slip road |
سینه کش اتصال فراز اتصال |
ramp |
سینه کش اتصال فراز اتصال |
terminal |
محل اتصال پیچ اتصال |
ramps |
سینه کش اتصال فراز اتصال |
leads |
قطب اتصال سیم اتصال |
terminals |
محل اتصال پیچ اتصال |
cirrus |
پیچک |
turnbuckle |
پیچک |
mush coil |
پیچک در هم |
reactors |
پیچک |
scroll |
پیچک |
scrolls |
پیچک |
reactor |
پیچک |
helix |
پیچک |
coil |
پیچک |
coiled |
پیچک |
solenoid |
پیچک |
coils |
پیچک |
ivy |
پیچک |
tendril |
پیچک |
tendrils |
پیچک |
volute |
پیچک |
impedance coil |
پیچک |
spray |
پیچک |
choking effect |
اثر پیچک |
coil box |
جعبه پیچک |
coil form |
مغزی پیچک |
coil pitch |
گام پیچک |
pitch of armature winding |
گام پیچک |
primery coil |
پیچک اولیه |
series coil |
پیچک زنجیری |
line choking coil |
پیچک محافظ خط |
shunt coil |
پیچک شنتی |
bucking coil |
پیچک مقابله |
purity coil |
پیچک خلوص |
potential coil |
پیچک پتانسیل |
capacity of coil |
فرفیت پیچک |
convergence coil |
پیچک همگرا |
convolvulus |
جنس پیچک |
plug in coil |
پیچک دو شاخکی |
resistance coil |
پیچک مقاومتی |
retardation coil |
پیچک تاخیر |
secondary coil |
پیچک ثانوی |
impedance coupling |
تزویج پیچک |
lagging ciol |
پیچک سنجه |
search coil |
پیچک کاشف |
exploring coil |
پیچک کاشف |
line charge compensation reactor |
پیچک جبرانگر |
zigzag chock |
پیچک زیگزاگ |
line choking coil |
پیچک محافظ |
tendril |
ریشه پیچک |
voltage coil |
پیچک ولت |
flux linking a coil |
شاره پیچک |
ivied |
پیچک دار |
armature coil |
پیچک ارمیچر |
impedance coil |
پیچک ناگذرایی |
idle coil |
پیچک هرز |
ideal solenoid |
پیچک ایده ال |
lattice woung coil |
پیچک مشبک |
honeycomb coil |
پیچک مشبک |
holding coil |
پیچک نگهدارنده |
interphase transformer |
پیچک مکنده |
focusing coil |
پیچک تمرکز |
tendrils |
ریشه پیچک |
field coil |
پیچک مغناطیس گر |
damping coil |
پیچک خفنده |
dead coil |
پیچک هرز |
transformer coil |
پیچک مبدل |
magnet coil |
پیچک مغناطیس |
armature loop |
پیچک ارمیچر |
current limiting reactor |
پیچک کاهنده |
tickler |
پیچک تشدید |
balance coil |
پیچک تراز |
voice coil |
پیچک صدا |
current coil |
پیچک اصلی |
ignition choke |
پیچک احتراق |
antenna coil |
پیچک انتن |
analogue |
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند |
analogues |
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند |
high frequency choke |
پیچک فرکانس بالا |
interphase reactor |
پیچک متعادل کننده |
compensating coil |
پیچک جبران کننده |
high impedance relay |
رله پیچک دار |
open coil armature |
ارمیچر با پیچک باز |
interphase transformer loss |
تلفات پیچک صنعتی |
duolateral coil |
پیچک لانه زنبوری |
loading coil |
پیچک بار افزای |
line charge compensation reactor |
پیچک متعادل کننده |
low frequency choke |
پیچک فرکانس پایین |
poison ivy |
پیچک سمی امریکایی |
dextrosal helix |
پیچک راست گرد |
moving coil meter |
سنجه با پیچک متحرک |
primary coil |
پیچک راه انداز |
cooling coil |
پیچک سرد کننده |
iron core coil |
پیچک با هسته اهنی |
iron core choke |
پیچک با هسته اهنی |
inclined coil meter |
سنجه با پیچک مایل |
spiders |
حلقه پیچک صدا |
back pitch |
گام خور پیچک |
spider |
حلقه پیچک صدا |
spider web coil |
پیچک تار عنکبوتی |
poison oak |
پیچک سمی امریکایی |
tuning inductance |
پیچک میزان ساز |
transformer coil magneto |
مگنت پیچک مبدل |
basket coil |
پیچک تار عنکبوتی |
air core chuke |
پیچک با هسته هوایی |
witch hazel |
موچسب پیچک دیواری |
tuning coil |
پیچک میزان ساز |
series wound motor |
موتور با پیچک سری |
moving coil galvanometer |
گالوانومتر قاب یا پیچک گردان |
dense index |
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده |
inductor with adjustable air gap |
پیچک با فاصله هوائی قابل تنظیم |
input |
توان ورودی ورودی |
inputted |
توان ورودی ورودی |
full |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
fullest |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
C-scroll |
[پیچک هایی به شکل سی و اس بویژه در تزئینات روکوکو] |
T connector |
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند |
alternatives |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
difference |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
exjunction |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
EXOR |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
differences |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
alternative |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
input output processor |
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی |
exclusive |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند |
interfaces |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
interface |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
half |
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد |
subscriber's line |
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک |
denials |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
dispersion |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد |
NAND function |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |