English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
label اتیکت چسباندن برچسب زدن علامت زدن
labeling اتیکت چسباندن برچسب زدن علامت زدن
labelled اتیکت چسباندن برچسب زدن علامت زدن
labels اتیکت چسباندن برچسب زدن علامت زدن
Other Matches
tag اتیکت چسباندن به
tags اتیکت چسباندن به
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
tag sort مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
ticket برچسب برچسب زدن به
tickets برچسب برچسب زدن به
label اتیکت
adhesive label اتیکت
labels اتیکت
tag اتیکت
labeling اتیکت
tallies اتیکت
tags اتیکت
tallied اتیکت
labelled اتیکت
tallying اتیکت
tally اتیکت
name tag اتیکت اسم
price tag اتیکت قیمت
escape chit اتیکت امان نامه
identification tag پلاک شناسایی اتیکت اسم کارت معرفی نامه
symbol اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
symbol علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
sellotaping چسباندن
to sew on چسباندن
sellotaped چسباندن
concatenate چسباندن
sellotape چسباندن
close-fitting چسباندن
cementation چسباندن
sellotapes چسباندن
adhibit چسباندن
glutinate چسباندن
pasted چسباندن
pastes چسباندن
gumming چسباندن
paste چسباندن
close fitting چسباندن
agglutinate : چسباندن
gums چسباندن
gummed چسباندن
gum چسباندن
stick چسباندن
pasting چسباندن
gluing چسباندن چسبیدن
cut and paste بریدن و چسباندن
seals محکم چسباندن
seal محکم چسباندن
conglutinate بهم چسباندن
knock together بهم چسباندن
agglutination عمل چسباندن
glue چسباندن چسبیدن
glueing چسباندن چسبیدن
glues چسباندن چسبیدن
cemented سمنت کردن چسباندن
cementing سمنت کردن چسباندن
cements سمنت کردن چسباندن
attach وصل کردن چسباندن به
attaches چسباندن الصاق کردن
attaches وصل کردن چسباندن به
attaching چسباندن الصاق کردن
attaching وصل کردن چسباندن به
to stick on [to] چسباندن [روی چیزی]
to glue on [to] چسباندن [روی چیزی]
attach چسباندن الصاق کردن
To stick a poster on the wall. اعلان به دیوار چسباندن
compaction عمل بهم چسباندن
cement سمنت کردن چسباندن
post fix در پایان واژه چسباندن
fastens چسباندن سفت شدن
fastened چسباندن سفت شدن
fasten چسباندن سفت شدن
paste نوعی شیرینی چسباندن
pasted نوعی شیرینی چسباندن
pastes نوعی شیرینی چسباندن
pasting نوعی شیرینی چسباندن
to paste something with paper کاغذ روی چیزی چسباندن
bind چسباندن صحافی کردن ودوختن
binds چسباندن صحافی کردن ودوختن
bond متصل کردن چسباندن اتصال
to put a slur on any one لکه بدنامی بکسی چسباندن
scarfing چسباندن دو قطعه به یکدیگربه وسیله چسب
set tiles فرش کردن یا چسباندن کاشی بدیوار
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
brand برچسب
tag برچسب
adhesive label برچسب
label برچسب
labeling برچسب
tags برچسب
labels برچسب
labelled برچسب
self-adhesive labels برچسب
volume برچسب
volumes برچسب
stigmas برچسب
lable برچسب
stigma برچسب
banderole برچسب
branding برچسب
quasi- برچسب
banderol برچسب
brands برچسب
pages عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
to put a notice on a door اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
sticky charge خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
page عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
bonding چسباندن دو یا چند قطعه چوبی توسط چسب
paged عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
labeled برچسب دار
statement label برچسب حکم
bookplate برچسب کتاب
statement label برچسب جمله
header label برچسب سرامد
labelling برچسب زنی
label برچسب زدن
bale breaker برچسب عدل
tag برچسب زدن
labeling برچسب زدن
labels برچسب زدن
file label برچسب فایل
lable برچسب زدن
tally plate برچسب تست
tape label برچسب نوار
volume label برچسب حجم
lable paper کاغذ برچسب
lable record رکورد برچسب
book plates برچسب کتاب
file label برچسب پرونده
lablling برچسب زنی
tally plate برچسب ازمایش
tags برچسب زدن
volume label برچسب دیسک
book plate برچسب کتاب
tag file پرونده برچسب
labelled برچسب زدن
tag file فایل برچسب
label record مدرک برچسب
external label برچسب خارجی
label prefix پیشوند برچسب
repeating label برچسب یا مطلب مکرر
trailer label برچسب پشت بند
data set label برچسب مجموعه داده ها
tallying جای چوبخط برچسب
tally جای چوبخط برچسب
undefined label برچسب تعریف نشده
labeled file پرونده برچسب دار
price tag برچسب قیمت کالا
tallied جای چوبخط برچسب
volume table of constants جدول برچسب محتویات
tallies جای چوبخط برچسب
string برچسب مشخصات یک رشته
labels چاپ آدرسهای روی برچسب
labelled چاپ آدرسهای روی برچسب
programmed label برچسب برنامه ریزی شده
tags برچسب زدن بدنبال اوردن
tag برچسب زدن بدنبال اوردن
labeling چاپ آدرسهای روی برچسب
label چاپ آدرسهای روی برچسب
bill poster کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
bill posters کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
labeling برچسب زدن طبقه بندی کردن
labels برچسب زدن طبقه بندی کردن
format با استفاده فیلدهای عملوند و عملیات و برچسب
labelled برچسب زدن طبقه بندی کردن
label برچسب زدن طبقه بندی کردن
formats با استفاده فیلدهای عملوند و عملیات و برچسب
vtoc فهرست راهنما جدول برچسب محتویات
docket لیست محتوای بسته بندی برچسب
docketed لیست محتوای بسته بندی برچسب
docketing لیست محتوای بسته بندی برچسب
dockets لیست محتوای بسته بندی برچسب
binds چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب
bind چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب
labels موضوع داده در رکورد که حاوی برچسب است
labelled موضوع داده در رکورد که حاوی برچسب است
label موضوع داده در رکورد که حاوی برچسب است
labelling 1-برچسب گذاری روی چیزی . 2-چاپ برچسبها
labeling موضوع داده در رکورد که حاوی برچسب است
symbolically نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
symbolic نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
interior label بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
definition یات . 2-مقدار یا فرمولی که به یک متغیر یا برچسب نسبت داده شود
operand عدد یا آدرس فعلی که به جای برچسب یا محل اش استفاده شود
input/output استفاده از برچسب برای مراجعه به وسیله ورودی /خروجی خاص
definitions یات . 2-مقدار یا فرمولی که به یک متغیر یا برچسب نسبت داده شود
Best before: تا این تاریخ مصرف شود : [برچسب روی کالاهای فاسد شدنی]
stationery شرکتی که حاوی مط الب نوشتنی , کاغذهای مخصوص , پاکت نامه , برچسب و..... باشد
macro تابع برنامه یا بلاک دستورات که توسط کلمه یا برچسب بیان شده است
literal دستور کامپیوتر که حاوی شماره فعل یا آدرس استفاده شدنی است و نه برچسب یا محل آن
wordprocessing استفاده از کامپیوتر برای تایپ , ویرایش و خروجی متن , صورت نامه , برچسب لیست , آدرس و...
text پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
texts پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
transistors هر لایه یک emitler برچسب شده در ترمینال , base شدت جریان را کنترل میکند بین emitter,collector
transistor هر لایه یک emitler برچسب شده در ترمینال , base شدت جریان را کنترل میکند بین emitter,collector
scanners وسیلهای که اسکن میکند. اسکنر که میلهای را روی برچسب محصول می خواندبا استفاده از اشعه لیزر ودیود نوری
scanner وسیلهای که اسکن میکند. اسکنر که میلهای را روی برچسب محصول می خواندبا استفاده از اشعه لیزر ودیود نوری
macro استفاده از برچسب در زبان برنامه نویسی اسمبلی برای بیان به اسمبلر که تابع ماکرو در آن نقط ه وارد میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com