Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
heirloom
اثاثهای که از چند پشت در خانه مانده باشد
heirlooms
اثاثهای که از چند پشت در خانه مانده باشد
Other Matches
old maids
دختر خانه مانده
old maid
دختر خانه مانده
spinster
دختر خانه مانده
spinsters
دختر خانه مانده
frame house
خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
overhouse wires
سیم هایی که بر بام خانه نصب شده باشد نه بر روی تیر
groundhog day
روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
hards
پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
idle balance
مانده راکد مانده غیرفعال
rinsing
پس مانده ابکشی پس مانده
retort residue
ته مانده یا پس مانده قرع
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
residue check
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
mansion house
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
honeycomb
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine
پارچه زبر لباسی خانه خانه
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
toft
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
weigh house
قپاندار خانه ترازودار خانه
cellular
لانه زنبوری خانه خانه
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
honey comb
خانه خانه کردن
range
یک خانه یا تعدادی خانه
ranges
یک خانه یا تعدادی خانه
ranged
یک خانه یا تعدادی خانه
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
fag ends
ته مانده
heels
پس مانده
fag end
ته مانده
scrap
ته مانده
heel
پس مانده
draff
پس مانده
recrementitious
پس مانده
balance
مانده
dreg
پس مانده
picking
پس مانده
dross
پس مانده
refuse
پس مانده
residue
پس مانده
outworn
مانده
silt
ته مانده
residual
مانده
scum
پس مانده
residual
ته مانده
tailling
پس مانده
refused
پس مانده
oversize materials rejects
مانده
deposits
پس مانده
knub
پس مانده
deposit
پس مانده
scrapped
ته مانده
tailing
پس مانده
scrapping
ته مانده
scraps
ته مانده
refusing
پس مانده
refuses
پس مانده
residue
مانده
remanent
پس مانده
residues
پس مانده
riffraff
ته مانده
forwearied
مانده
wearied
مانده
leavings
ته مانده
leavings
پس مانده
loose ends
ته مانده
loose end
ته مانده
residues
مانده
played out
مانده
forworn
مانده
remanence
مانده
residues
ته مانده
heel tap
ته مانده
recrement
پس مانده
leftover
پس مانده
leftovers
پس مانده
wearies
مانده
weary
مانده
balances
مانده
residue
ته مانده
residve
پس مانده
remainder
مانده
fordone
مانده
wearying
مانده
orts
پس مانده
offscourings
پس مانده
job lot
ته مانده انبار
ort
پس مانده غذا
reflex reserve
پس مانده بازتاب
relative harmonic content
مانده نسبی
breezes
پس مانده ذغال
Two more days to go before (until). . .
دوروز مانده تا ...
residual error
خطای مانده
residual deviation
انحراف مانده
breezed
پس مانده ذغال
residual current
جریان مانده
residual bitumen
قیر ته مانده
extant
باقی مانده
residues
پس مانده تقطیر
residue
پس مانده تقطیر
remanence
مغناطیس مانده
residual
پس مانده ته نشین
breezing
پس مانده ذغال
balances
مانده برابرکردن
residual magnetic induction
مغناطیس مانده
rejects
مانده
[اجناس]
breeze
پس مانده ذغال
residual stress
تنش پس مانده
culls
مانده
[اجناس]
residual schizophrenia
اسکیزوفرنی مانده
residuum
پس مانده تقطیر
job lots
ته مانده انبار
residual discharge
تخلیه مانده
residual magnetism
مغناطیس مانده
residual magnetization
مغناطیس مانده
negative balance
مانده منفی
poor countries
عقب مانده
positive balance
مانده مثبت
balance
مانده برابرکردن
scantling
باقی مانده
within an ace of
ذرهای مانده به
behind
عقب مانده
greaves
پس مانده پیه
the work was paralysed
کارناقص مانده
antepenultimate
دو تا به اخر مانده
gleanings
ته مانده درو
included
تو گذاشته تو مانده
pitches
ته مانده تقطیر
surpluses
باقی مانده
surplus
باقی مانده
debris
مانده طبیعی
debris
باقی مانده
remnant
باقی مانده
remnants
باقی مانده
idle balance
مانده بیکار
remains
باقی مانده
behinds
عقب مانده
remainder
باقی مانده
underdeveloped
عقب مانده
leftover
پس مانده غذا
leftovers
پس مانده غذا
active balance
مانده مثبت
active balance
مانده فعال
balance of account
مانده حساب
accoutn balance
مانده حساب
virginal
باکره مانده
frustrated
عقیم مانده
backward
عقب مانده
adverse balance
مانده منفی
autistic
در خود مانده
retarded
عقب مانده
lagging
عقب مانده
harmonic content
مانده هارمونیک
available balance
مانده موجود
pitch
ته مانده تقطیر
debt balance
مانده بدهکار
backwards
عقب مانده
holdovers
باقی مانده
left over
باقی مانده
dregs
باقی مانده
distortion factor
مانده نسبی
ace
ذرهای مانده
aces
ذرهای مانده
ladle skull
ته مانده پاتیل
holdover
باقی مانده
excrement
پس مانده فضله
stay behind
عقب مانده
cash balance
مانده نقدی
coke breeze
پس مانده ذغال کک
balance due
مانده معوق
credit balance
مانده بستانکار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com