Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
copyright
اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
copyrights
اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
Other Matches
copyrights
اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
copyright
اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
penster
نویسنده بویژه نویسنده مزدور
to shuffle off responsibility
مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
stillbirth
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillbirths
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
adder
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
fifty-fifty
پنجاه پنجاه
fifty
پنجاه
fifties
پنجاه
fifty fifty
پنجاه پنجاه
he is fifty
پنجاه
fifty-fifty
<idiom>
پنجاه ،پنجاه
quarantine
پنجاه روز
quarantined
پنجاه روز
fithird
پنجاه وسوم
penteconter
فرمانده پنجاه تن
quinquagenary
پنجاه ساله
quarantines
پنجاه روز
they were filfty at the outsid
پنجاه تن بودند
quarantining
پنجاه روز
quinquagenarian
پنجاه ساله
at the a of 0
در سن پنجاه سالگی
quinquagenarian
شخص پنجاه ساله
quinquagenary
شخص پنجاه ساله
men affifty and above
مردان پنجاه ساله به بالا
flip-flopping
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
wordsmith
نویسنده
quill driver
نویسنده
writers
نویسنده
penman
نویسنده
writer
نویسنده
penwoman
زن نویسنده
the present writer
نویسنده
authors
نویسنده ها
craftsman
نویسنده
author
نویسنده
writers
نویسنده ها
composer
نویسنده
composers
نویسنده
scrivener
نویسنده
scribbler
نویسنده بد
authoress
نویسنده زن
craftsmen
نویسنده
devil
نویسنده مزدور
drafter
نویسنده پیام
report writer
نویسنده گزارش
devils
نویسنده مزدور
technical writer
نویسنده فنی
hack
نویسنده مزدور
hacked
نویسنده مزدور
hacks
نویسنده مزدور
garreteer
نویسنده بی نوا
fantast
نویسنده خیالپرست
neoteric
نویسنده تازه
author
نویسنده موسس
pen name
نام مستعار نویسنده
miscellanist
نویسنده مطالب مختلف
matthew
نویسنده انجیل متی
headliner
نویسنده سرمقاله روزنامه
bel esprit
سخنران یا نویسنده باذوق
librettists
نویسنده اشعار اپرا
auctorial
منسوب به نویسنده یا مولف
authorial
موبوط به مصنف یا نویسنده
encyclopaedist
نویسنده دایره المعارف
to make good as a writer
نویسنده موفقی شدن
mannerisms
سبک بخصوص نویسنده
idem
همان نویسنده در همانجا
librettist
نویسنده اشعار اپرا
reporter
جمله ساز نویسنده ناصادق
nomographer
نویسنده کتاب درباره
mannerism
سبک بخصوص نویسنده
pen-names
نام مستعار نویسنده
pen-name
نام مستعار نویسنده
hagiologist
نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
hank
طول مشخصی از نخ
[بطور مثال یک هنک یا کلاف الیاف پنبه معادل با هشتصد و چهل یارد یا هفتصد و پنجاه و شش متر می باشد.]
He fabcies himself as a writer (author).
به خیال خودش نویسنده است
comedist
نویسنده نمایشهای خنده دار
magazin
نویسنده مقاله برای مجله
screenwriter
نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
memorialist
نویسنده یاد بود یا لوحه
hagiographer
نویسنده شرح حال مقدسین
posthumous
منتشر شده پس از مرگ نویسنده
screenwriters
نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
wanted clerks
دبیر یا نویسنده لازم است
phraseologist
جمله ساز نویسنده ناصادق
city editor
نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
dramaturge
نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
pornographer
نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
monographist
نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
belletrist
نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
tragedian
نویسنده یا بازیگر نمایشهای تراژدی ومحزون
free lance
مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
heading
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
headings
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
think piece
مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
interactive
سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
ethic
روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
symbolist
نویسنده یاهنرمندی که بسبک سمبولیک اثاری خلق میکند نمادگر
jude
یهودا نویسنده رساله یهوداکه از رسالات عهد جدیدمسیحیان است
liter any executor
کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
publicist
نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicists
نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
in the dust
مرده
hearse
مرده کش
hearses
مرده کش
extinct
مرده
defunct
مرده
one-man
یک مرده
his heart sank
دل مرده شد
one man
یک مرده
at rest
مرده
exanimate
مرده
low-spirited
دل مرده
low spirited
دل مرده
lifeless
مرده
six feet under
<idiom>
مرده
vapid
مرده
deceased
مرده
dead
مرده
air slaked lime
اهک مرده
living corpse
مرده متحرک
stillbirth
مرده زاد
swelled
موج مرده
swells
موج مرده
blate
روح مرده
dead as a d.
بکلی مرده
parted
درگذشته مرده
dead load
بار مرده
saprophage
مرده خوار
resurrectionist
مرده دزد
resurrection man
مرده دزد
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
reliquiae
مرده ریگ
down with him
مرده باد
lyke wake
پاسبانی مرده در شب
widowers
مرد زن مرده
widower
مرد زن مرده
necrophobia
مرده هراسی
necropsy
مرده نگری
autopsy
تشریح مرده
autopsies
تشریح مرده
cremations
مرده سوزانی
cremation
مرده سوزانی
time lags
زمان مرده
time lag
زمان مرده
necrophilia
مرده گرایی
necrophagous
مرده خوار
pah
مرده شور
death masks
قیافه مرده
death mask
قیافه مرده
defunct
مرده درگذشته
murrain
گوشت مرده
necrolatry
مرده پرستی
necromania
مرده پرستی
necrophagous
مرده خور
non productive time
زمان مرده
dead ball
توپ مرده
still born
مرده بدنیاامده
exanimate
دل مرده وبیروح
deadball
توپ مرده
out of play
توپ مرده
deadness
حالت مرده
death day
سال مرده
death feigning
مرده نمایی
slaked lime
اهک مرده اهک مرده
playing dead
مرده نمایی
idle turn
کلاف مرده
idle wire
سیم مرده
inhumationist
مرده خاک کن
dull finish
رخده مرده
dull finish
کالیبر مرده
death watch
پاسبان مرده
death's head
جمجمه مرده
dead volume
حجم مرده
dead time
زمان مرده
dead space
فضای مرده
morgue
مرده خانه
swell
موج مرده
dead storage
گنجایش مرده
dead soils
خاکهای مرده
morgues
مرده خانه
dead rise
فاصله مرده
dead band
نوار مرده
stillbirths
مرده زاد
dead storage
حجم مرده
ground swell
موج مرده
inheritances
مرده ریگ وراثت
inheritance
مرده ریگ وراثت
necromimesis
خود مرده انگاری
still born
مرده زاییده شده
eloge
ستایش شخص مرده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com