Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
may i take it please
اجازه می فرمایید
Search result with all words
May I offer you a cigarette?
اجازه می فرمایید من به شما یک نخ سیگار تقدیم کنم؟
Other Matches
May I take my leave ? May I be excused ?
مرخص می فرمایید ؟
You are not being fair .
کم لطفی می فرمایید
Your attention please.
توجه فرمایید !توجه فرمایید !
As you can see for yourself.
همانطور که ملاحظه می فرمایید
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments)
این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
flattest
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
prior admission
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
permitting
اجازه
liberty
اجازه
licence
اجازه
leave
اجازه
liberties
اجازه
licensure
اجازه
authorisations
اجازه
approval
اجازه
fiats
اجازه
fiat
اجازه
authority
اجازه
authorization
اجازه
licences
اجازه
by permission of
با اجازه
permit
اجازه
licensing
اجازه
warrent
اجازه
unauthorized
بی اجازه
license
اجازه
ratification
اجازه
okay
اجازه
ok
اجازه
licenses
اجازه
permission
اجازه
permits
اجازه
leaving
اجازه
to allow
اجازه دادن
passes
اجازه عبور
passed
اجازه عبور
permitting
اجازه دادن
permit
اجازه دادن
permits
اجازه دادن
license
اجازه نامه
warranting
اجازه قانونی
search warrant
اجازه تفتیش
pass
اجازه عبور
connivance
اجازه ضمنی
warrants
اجازه قانونی
licensing
اجازه نامه
search warrants
اجازه تفتیش
suffer
اجازه دادن
suffered
اجازه دادن
suffers
اجازه دادن
billets
اجازه نامه
grants
اجازه دادن
go through
<idiom>
اجازه دادن
have it
<idiom>
اجازه دادن
take in
<idiom>
اجازه دادن
transit bill
اجازه عبور
grant
اجازه دادن
billeted
اجازه نامه
billet
اجازه نامه
audience
اجازه حضور
audiences
اجازه حضور
warranty
تعهدنامه اجازه
warranties
تعهدنامه اجازه
granted
اجازه دادن
without a by your leave
بی اجازه بی خداحافظی
to permit oneself
اجازه خواستن
authorizing
اجازه دادن
searcher warrant
اجازه تفتیش
warrant
اجازه قانونی
searcher warrant
اجازه بازرسی
warranted
اجازه قانونی
authorizes
اجازه دادن
to admit of
اجازه دادن
authorises
اجازه دادن
conge
اجازه عبور
authorising
اجازه دادن
to beg leave
اجازه رفتن
authorize
اجازه دادن
to ask permission
اجازه خواستن
to obtain permission
اجازه گرفتن
grant
اجازه دادن
let
اجازه دادن
lets
اجازه دادن
letting
اجازه دادن
acquisition authority
اجازه خرید
inofficial
بدون اجازه
billeting
اجازه نامه
authorizations
اختیار اجازه
accessing
اجازه دخول
accesses
اجازه دخول
accessed
اجازه دخول
access
اجازه دخول
clearance
اجازه زدودگی
imprimatur
اجازه چاپ
if you please
با اجازه شما
full power of attorney
اجازه نامه
consent
رضا اجازه
letter of attorney
اجازه نامه
power of attorney
اجازه نامه
power of authority
اجازه نامه
power of procuration
اجازه نامه
warrant of attorney
اجازه نامه
consented
رضا اجازه
certificate of authority
اجازه نامه
consenting
رضا اجازه
approach clearance
اجازه فرود
approach clearance
اجازه تقرب
flight clearance
اجازه پرواز
feu
اجازه همیشگی
passages
اجازه عبور
passage
اجازه عبور
consents
رضا اجازه
by your leave
با اجازه شما
release
اجازه صدور
released
اجازه صدور
forbids
اجازه ندادن
licensable
قابل اجازه
forbid
اجازه ندادن
allowances
اجازه دادن
releases
اجازه صدور
allowance
اجازه دادن
allow
اجازه دادن
lincense or cence
اجازه دادن
authority
توانایی اجازه
authority
اجازه اعتبار
tokens
اجازه ورود
token
اجازه ورود
passports
اجازه مسافرت
permissive
اجازه دهنده
passport
اجازه مسافرت
charter
منشور اجازه نامه
visa
اجازه ورود به کشوربیگانه
rack rent
اجازه تمام سال
allows
اجازه دادن ستودن
He asked permission to come in.
اجازه خواست بیاید تو
allowing
اجازه دادن ستودن
allow
اجازه دادن ستودن
awol
غایب بدون اجازه
trip ticket
برگه اجازه مسافرت
visas
اجازه ورود به کشوربیگانه
permissively
چنانکه اجازه بدهد
prior permission
اجازه قبلی پرواز
let in
اجازه دخول دادن
exequatur
اجازه نامه قونسول
i beg leave to say
اجازه میخواهم بگویم
greenlight
اجازه حرکت و اقدام
he gave us permission to stay
اجازه داد که بمانیم
absent without leave
نهستی بدون اجازه
to permit oneself
بخود اجازه دادن
to obtain permission
تحصیل اجازه کردن
letters of reprisal
اجازه نامه انتقام
permit me to say
اجازه دهید بگویم
letter missive
اجازه نامه ابلاغیه
let by
اجازه رد شدن دادن
authorized
اجازه داده شده
authorisations
اختیاردادن اجازه دادن
to let in
اجازه دخول دادن
thole
گذاردن اجازه دادن
leave taking
کسب اجازه مرخصی
to pray permission
در خواست اجازه کردن
landing order
اجازه تخلیه بار
may i see you home?
اجازه دهید شمارابخانه
imperscriptible
فاقد اجازه نوشته
license contract
قرارداد اجازه استفاده
indult
اجازه نامه امتیاز
ingress
حق دخول اجازه ورود
chartered
منشور اجازه نامه
chartering
منشور اجازه نامه
charters
منشور اجازه نامه
to take ones farewell of
اجازه مرخصی گرفتن از
rack rent
اجازه گزاف بستن بر
to take leave of any one
اجازه ازکسی گرفتن
the law forbids
قانون اجازه نمیدهد
releases
اجازه ارسال پیام
moratoriums
اجازه دیر کردپرداخت
allowed
<adj.>
<past-p.>
اجازه داده شده
approved
<adj.>
<past-p.>
اجازه داده شده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
اجازه داده شده
authorized
<adj.>
<past-p.>
اجازه داده شده
passed
<adj.>
<past-p.>
اجازه داده شده
released
اجازه ارسال پیام
let someone through
اجازه ورود دادن
release
اجازه ارسال پیام
moratorium
اجازه دیر کردپرداخت
license
اجازه رفتن دادن
licensing
اجازه رفتن دادن
to ask
[someone]
for permission
[از کسی]
اجازه گرفتن
authorization
اختیاردادن اجازه دادن
licence
اجازه رفتن دادن
wink at
<idiom>
اجازه دخالت ندادن
entranced
ورودیه اجازه ورود
entrances
ورودیه اجازه ورود
entrancing
ورودیه اجازه ورود
enables
اجازه رویدادن چیزی
enabled
اجازه رویدادن چیزی
enable
اجازه رویدادن چیزی
admission
اجازه بستری
[در بیمارستان]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com