English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English Persian
multi tasking اجرای چندین کار
multitasking اجرای چندین کار
Search result with all words
concurrent نرم افزار سیستم عامل که به چندین برنامه یافعالیت اجازه اجرای همزمان میدهد
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
spreadsheet 1-برنامه ایکه امکان اجرای محاسبات روی چندین ستون اعداد را برقرار کند. 2-چاپ محاسبات روی مقادیر عظیم کامپیوتر
spreadsheets 1-برنامه ایکه امکان اجرای محاسبات روی چندین ستون اعداد را برقرار کند. 2-چاپ محاسبات روی مقادیر عظیم کامپیوتر
Other Matches
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
polygenetic دارای چندین نیا یا چندین تخم
multivalent دارای چندین قدر چندین بنیانی
chaining اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
Sound Recorder امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
feasibility study مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
ten چندین
multifold چندین
Several persons ( people ). چندین تن
multipoint با چندین خط وط
lot چندین
multiple چندین
several چندین
many books چندین کتاب
many times چندین بار
over again چندین بار
alternates چندین بار
manifold copies چندین نسخه
various چندتا چندین
over and over چندین بار
time and again چندین بار
dozens of times چندین بار
on several occasions در چندین وهله
several thousands چندین هزار
many a time چندین بار
multivincular چندین پیوندی
multivalve چندین دریچهای
for reasons به چندین دلیل
manyfold چندین مرتبه
alternate چندین بار
regularly [often] <adv.> چندین بار
on any number of occasions <adv.> چندین بار
a lot of times <adv.> چندین بار
frequently <adv.> چندین بار
oft [archaic, literary] <adv.> چندین بار
often <adv.> چندین بار
many times <adv.> چندین بار
over and over again چندین بار
multilineal دارای چندین خط
alternated چندین بار
many چندین بسا
multicolour با چندین رنگ
multivocal دارای چندین معنی
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
end در انتها یا پس از چندین مشکل
swarmed چندین اشکال برنامه
swarm چندین اشکال برنامه
master key کلید چندین قفل
master keys کلید چندین قفل
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
multifoliate دارای چندین برگچه
He received several bullet wounds چندین تیربه اوخورد
variform دارای چندین شکل
integration انجام چندین عمل با هم
swarms چندین اشکال برنامه
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
pooh bah صاحب چندین مقام
cluster-block چندین طبقه آپارتمان
polyphonous نماینده چندین صدا
multistorey ساختمان چندین طبقه
polyphonic نماینده چندین صدا
multiplicate چندین نسخه برداشتن از
polymerous دارای چندین جزء
polygenetic دارای چندین مبدا
multicoloured دارای چندین رنگ
polygastric دارای چندین معده
Many years passed . چندین سال گذشت
floscular مرکب از چندین گلچه
polygenous از چندین جورخاره درست شده
heteronomous روینده تحت چندین قانون
skeleton key کلیدی که چندین قفل را بازکند
skeleton keys کلیدی که چندین قفل را بازکند
broadcast ارسال داده به چندین گیرنده 2-
broadcasts ارسال داده به چندین گیرنده 2-
multi disk مربوط به چندین نوع دیسک
group جمع کردن چندین وسیله با هم
group جمع اوری چندین چیز با هم
groups جمع اوری چندین چیز با هم
Several cars collided. چندین اتوموبیل بهم خوردند
multipoint اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
flanker [یکی از چندین گوشه ساختمان]
groups جمع کردن چندین وسیله با هم
Several pages have been torn out. چندین صفحه اش پاره شده
cornet a pistons یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
runs اجرای
Sound Blaster و پس اجرای آن
run اجرای
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
multiplex ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
combination چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
administration of justice اجرای عدالت
fulfilment of an obligation اجرای تعهد
use اجرای چیزی
uses اجرای چیزی
auto da fe اجرای رای
concurrent execution اجرای همزمان
machine run اجرای ماشین
administer justice اجرای عدالت
concurrently اجرای همزمان
carry out the obligations اجرای تعهدات
rerun اجرای مجدد
dry run اجرای ازمایشی
enforcement of a judgment اجرای حکم
parallel run اجرای موازی
budget execution اجرای بودجه
test run اجرای ازمایشی
conduct of fire اجرای اتش
test run اجرای ازماینده
performance of a contract اجرای قرارداد
program execution اجرای برنامه
execution of judgments اجرای احکام
execution of wills اجرای وصایا
conduct of fire اجرای تیراندازی
plan implementation اجرای برنامه
post strike بعد از اجرای تک
ground work اجرای فن در خاک
array آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
conditional مین کننده وقوع چندین کار مشخص
parallelling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
common متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commonest متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commoners متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
parallels که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
manifolder ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
paralleling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
bounce برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
broadcasts پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
varriform دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
bounces برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
broadcasts شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
paralleled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
broadcast پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
bounced برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
broadcast شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
arrays آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
parallelled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
insubordination سرپیچی از اجرای دستور
technique روش یا فن اجرای کار
checks اجرای خشک یک برنامه
methode of fire روش اجرای تیراندازی
policy instrument ابزار اجرای سیاست
operate دستورات اجرای کامپیوتر
check اجرای خشک یک برنامه
checked اجرای خشک یک برنامه
launch an attack اجرای حمله شروع تک
operated دستورات اجرای کامپیوتر
operates دستورات اجرای کامپیوتر
launches شروع یا اجرای یک برنامه
enforcement by writ اجرای حکم دادگاه
legal enforcement اجرای حکم دادگاه
administration of a will اجرای وصیت نامه
law enforcement اجرای قوانین [حقوقی]
self aid اجرای کمکهای اولیه
involve آغاز با اجرای یک برنامه
involves آغاز با اجرای یک برنامه
final process دستور اجرای حکم
concept of operations روش اجرای عملیات
task element عنصر اجرای عملیات
launching شروع یا اجرای یک برنامه
launch شروع یا اجرای یک برنامه
concurrent program execution اجرای همزمان برنامه
war game اجرای بازی جنگ
wargaming اجرای بازی جنگ
transattack period زمان اجرای تک اتمی
launched شروع یا اجرای یک برنامه
enforcement of a judment اجرای حکم دادگاه
enforcement of judgement اجرای احکام قضایی
involving آغاز با اجرای یک برنامه
techniques روش یا فن اجرای کار
pursuance of a plan اجرای نقشه یا طرحی
desks اجرای خشک برنامه
desk اجرای خشک برنامه
by the number اجرای فرمان با شماره
reprieves تعلیق اجرای مجازات
implementation of the decisions اجرای قرار [رای]
reprieved تعلیق اجرای مجازات
reprieve تعلیق اجرای مجازات
class ii activity اجرای اماد طبقه 2
task force نیروی اجرای عملیات
reprieving تعلیق اجرای مجازات
task forces نیروی اجرای عملیات
apply a correct holt اجرای فن صحیح کشتی
class i activity اجرای اماد طبقه 1
bounce جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
parallelling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com