English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English Persian
veneration احترام نیایش
Other Matches
adoration نیایش
praised نیایش
praise نیایش
benediction نیایش
benedictions نیایش
orison نیایش
praises نیایش
praising نیایش
invocation نیایش
invocations نیایش
praised نیایش کردن
doxology سرود نیایش
praises نیایش کردن
praising نیایش کردن
praise نیایش کردن
magnificat سرود نیایش مریم
puritans فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritan فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
respectfulness احترام
curtsied احترام
curtseying احترام
curtsey احترام
worshipless بی احترام
disrespectable بی احترام
ennoblement احترام
curtsies احترام
curtsy احترام
honourableness احترام
reverentially با احترام
reverently با احترام
tribute احترام
tributes احترام
honor احترام
curtsying احترام
reverence احترام
reveres احترام
greetings احترام
revered احترام
revere احترام
respectability احترام
greeting احترام
regards احترام
regard احترام
revering احترام
obeisance احترام
obeisances احترام
regarded احترام
homage ادای احترام
self respect احترام بخود
hold in respect احترام گذاشتن به
guard of honor گارد احترام
in deference to به پاس احترام
hand salute احترام با دست
honor احترام کردن به
piping the side احترام با سوت
look up to <idiom> احترام گذاشتن به
As a mark of respect ( esteem) . بعلامت احترام
worshipful شایسته احترام
venerator احترام کننده
venerableness احترام ارجمندی
venerability احترام ارجمندی
to the color شیپور احترام
to look up احترام گذرادن
to hold in respect احترام گزاردن به
to hold in respect احترام کردن
self esteem احترام بنفس
deference تمکین احترام
honoring احترام کردن به
greetings احترام کننده
irreverence عدم احترام
respectable قابل احترام
respects احترام گذاشتن به
respects مراجعه احترام
respectful پر احترام ابرومند
respect احترام گذاشتن به
irrespective احترام نگذار
honors احترام کردن به
respect مراجعه احترام
honoured احترام کردن به
honours احترام کردن به
deferential از روی احترام
honouring احترام کردن به
reverence احترام گذاردن
honour احترام کردن به
honored احترام کردن به
greeting احترام کننده
salute احترام نظامی
saluted احترام نظامی
salute احترام گذاشتن
salutes احترام گذاشتن
salutes احترام نظامی
saluted احترام گذاشتن
saluting احترام نظامی
saluting احترام گذاشتن
respect [for somebody or something] احترام [به کسی یا چیزی]
violates هتک احترام کردن
violated هتک احترام کردن
violate هتک احترام کردن
estimably بطور قابل احترام
esteemed فرد مورد احترام
In deference to public opinion. به احترام افکار عمومی
reveres احترام گذارندن حرمت
revering احترام گذارندن حرمت
venerable قابل احترام ارجمند
venerate ستایش و احترام کردن
revered احترام گذارندن حرمت
officer of the guard افسر گارد احترام
to render homage ادای احترام کردن
pipe the side تجمع گارد احترام
interment flag پرچم احترام شهدا
to do homage ادای احترام کردن
national salute احترام به پرچم ملی
respects احترام محترم شمردن
honorable لایق احترام شرافتمندانه
respectfulness رعایت احترام وادب
venerated ستایش و احترام کردن
to the color شیپور احترام پرچم
venerates ستایش و احترام کردن
venerating ستایش و احترام کردن
to do make or pay obeisance to بکسی احترام گزاردن
revere احترام گذارندن حرمت
to pay homage ادای احترام کردن
respect احترام محترم شمردن
defers تسلیم شدن احترام گذاردن
to render homage to somebody به کسی ادای احترام کردن
to pay homage to somebody به کسی ادای احترام کردن
deferring تسلیم شدن احترام گذاردن
defer تسلیم شدن احترام گذاردن
to do homage to somebody به کسی ادای احترام کردن
a person of high standing آدمی بالا مقام [پر احترام]
side boy گارد احترام میز پاس
stand in awe of <idiom> احترام قائل شدن برای
pipe the side فرمان تجمع گارد احترام
time honored مورد احترام بعلت قدمت
irreverend ناشایسته برای احترام گذاری
side honors مراسم ادای احترام در میزپاس
You must have respect for your promises. باید بقول خودتان احترام بگذارید
to hold somebody in esteem برای کسی احترام قائل شدن
Ferdowsi is held in the greatest respect. فردوسی مورد احترام فراوان است
One must uphold ones dignity. احترام هر کسی دست خودش است
national salute شلیک 12 توپ به احترام پرچم ملی
gun salute سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
minute gun توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
complimentary mourning جامه ماتم که کسی برای احترام بمردهای که بااوخویشی ندارد بپوشد
attention to port احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
salvo شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvoes شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
to hold somebody in respect [to hold somebody in high regard ] کسی را محترم داشتن [احترام گذاشتن به کسی]
unesco (= united nations educational ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود
rifle salute احترام با تفنگ سلام با تفنگ
color salute سلام پرچم احترام به پرچم
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
salutes احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluted احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salute احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com