English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
experimental probability احتمال ازمایشی
Other Matches
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
thrust تک ازمایشی
experimental ازمایشی
thrusting تک ازمایشی
tentative ازمایشی
thrusts تک ازمایشی
test piece نمونه ازمایشی
test pattern طرح ازمایشی
test data دادههای ازمایشی
bore hole چاه ازمایشی
test pit گودال ازمایشی
test point سوزن ازمایشی
trial balance تراز ازمایشی
tentatively بطور ازمایشی
study طرح ازمایشی
trial balance ترازنامه ازمایشی
experimental group گروه ازمایشی
trail run رانش ازمایشی
studying طرح ازمایشی
test specimen نمونه ازمایشی
test run رانش ازمایشی
test run اجرای ازمایشی
studies طرح ازمایشی
tentative plan طرح ازمایشی
check problem مسئله ازمایشی
experimental control کنترل ازمایشی
experimental data دادههای ازمایشی
experimental error خطای ازمایشی
experimental extinction خاموشی ازمایشی
experimental method روش ازمایشی
experimental psychology روانشناسی ازمایشی
prep مسابقه ازمایشی
pilot model مدل ازمایشی
empiric ازمایشی تجربی
dry run اجرای ازمایشی
measuring well چاه ازمایشی
trial offer عرضه ازمایشی
sampling offer عرضه ازمایشی
trial elevation درجه ازمایشی
proof load بار ازمایشی
probatory ازمایشی اکتشافی
dead load بار ازمایشی
probative ازمایشی اکتشافی
probationary period دوره ازمایشی
pilot model نمونه ازمایشی
trial function تابع ازمایشی
trial hole چاه ازمایشی
trial runs استفاده ازمایشی
experimental variable متغیر ازمایشی
piloted راندن ازمایشی
pilot راندن ازمایشی
on probation در دوره ازمایشی
Test match مسابقه ازمایشی
verification fire تیراندازی ازمایشی
probation دوره ازمایشی
tentative به طور ازمایشی
trial run استفاده ازمایشی
prototype نمونه ازمایشی
trial order سفارش ازمایشی
trial shot گلوله ازمایشی
trial shot تیر ازمایشی
Test matches مسابقه ازمایشی
prototypes نمونه ازمایشی
pilots راندن ازمایشی
tentative ازمایشی موقت
check sweeping مین روبی ازمایشی
quasi experimental designs طرحهای شبه ازمایشی
prolusion مقاله ازمایشی تمهید
sketches پیش نویس ازمایشی
search sweeping مین روبی ازمایشی
trial trip مسافرت ازمایشی یا امتحانی
trials ازمایش کردن ازمایشی
experimental neurosis روان رنجوری ازمایشی
trial ازمایش کردن ازمایشی
sketched پیش نویس ازمایشی
wind sprint مسابقه ازمایشی دو سرعت
sketch پیش نویس ازمایشی
testable امتحان پذیر ازمایشی
shakedown دوره ازمایشی عملیات ناو
tamp دوباره پرکردن حفرههای ازمایشی
trialling مسابقه ازمایشی موتورسیکلت رانی
likelihoood احتمال
expectancy احتمال
possibility احتمال
like lihood احتمال
eventuality احتمال
liabilities احتمال
probability احتمال
expectance احتمال
eventualities احتمال
chanced احتمال
possibilities احتمال
contingency احتمال
chancing احتمال
contingencies احتمال
chance احتمال
verisimilitude احتمال
suppositions احتمال
supposition احتمال
chances احتمال
likelihood احتمال
liability احتمال
aptness احتمال
presumptions احتمال
presumption احتمال
probabilism احتمال گرایی
presumption of fraud احتمال تقلب
presumedly احتمال میرود
probability analysis احتمال کاوی
statistical weight احتمال ترمودینامیکی
probability ratio بهر احتمال
unlikelihood عدم احتمال
the probability is احتمال میرود
the probability is احتمال دارد
transition probability احتمال جهش
moral certainty احتمال قوی
probability curve منحنی احتمال
probability distribution توزیع احتمال
probability of kill احتمال انهدام
There is a 50-50 chance. احتمال 50-50است
probability of ionization احتمال یونش
probability of detection احتمال کشف
transition probability احتمال انتقال
probability of detection احتمال اکتشاف
stand a chance <idiom> احتمال داشتن
probability of collision احتمال برخورد
probability function تابع احتمال
probability factor ضریب احتمال
probability theory نظریه احتمال
on the chance of نظر به احتمال
contingency احتمال وقوع
risked احتمال زیان
improbability عدم احتمال
contingencies احتمال وقوع
risk احتمال زیان
experimental probability احتمال تجربی
compound probability احتمال مرکب
conditional probability احتمال مشروط
inverisimilitude عدم احتمال
risks احتمال زیان
risking احتمال زیان
odds احتمال ووقوع
mathematical probability احتمال ریاضی
kill probability احتمال کشندگی
downrange دورتر از محل پرتاب ودرمسیر ازمایشی خود
risking احتمال زیان یاخطر
likelihood احتمال کلی دارد
risk احتمال زیان و ضرر
risk احتمال زیان یاخطر
risked احتمال زیان و ضرر
risks احتمال زیان و ضرر
risking احتمال زیان و ضرر
radial probability distribution توزیع احتمال شعاعی
risked احتمال زیان یاخطر
angular probability distribution توزیع زاویهای احتمال
risks احتمال زیان یاخطر
damage threat احتمال تولید خسارت
kill probability احتمال واردکردن تلفات
maximum probility detection تعیین احتمال حداکثر
probability density function تابع چگالی احتمال
in all like احتمال کلی دارد
in all probability احتمال کلی میرود
maximum liklihood method روش حداکثر احتمال
it is beyond recall احتمال لغوشدن ندارد
It is quite likely that …. خیلی احتمال می رود که …
balances احتمال رویداد خطا
probability of kill احتمال از بین رفتن
worst-case بدترین وضع یا احتمال
balance احتمال رویداد خطا
normal probability curve منحنی بهنجار احتمال
probability density چگالی احتمال [ریاضی]
look for <idiom> با احتمال فکر کردن
waggles چوب گلف را بطور ازمایشی جلو و عقب بردن
waggle چوب گلف را بطور ازمایشی جلو و عقب بردن
damp land pit curing نگهداری رطوبت بتن برای نمونههای ازمایشی درازمایشگاه
fog curing room اطاق نمداری که نمونههای بتن ازمایشی را در ان نگهداری میکنند
waggling چوب گلف را بطور ازمایشی جلو و عقب بردن
waggled چوب گلف را بطور ازمایشی جلو و عقب بردن
risking احتمال خطر ریسک کردن
odds-on دارای احتمال بیش از 5 درصد
risk احتمال خطر ریسک کردن
He is bound to come. احتمال زیادی دارد که بیاید
risked احتمال خطر ریسک کردن
it is p that he did not go احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
damage threat منطقه احتمال تولید خسارت
the odds are that he will doit احتمال دارد که انکار را بکند
risks احتمال خطر ریسک کردن
to be on the safe side برای اینکه احتمال اشتباه
single shot hit probability احتمال اصابت یک گلوله به هدف
check sum جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
experimental free handicap دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
it may be presumed that احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
presumed مسلم دانستن احتمال کلی دادن
In all probability. Very likely. به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
presume مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumes مسلم دانستن احتمال کلی دادن
central tendency احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
bench check کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
i p that they are both gone احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
shoo in کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com