Dictiornary-Farsi | احتمال زیان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 212 (10 milliseconds)

English	Persian
risk	احتمال زیان
risked	احتمال زیان
risking	احتمال زیان
risks	احتمال زیان


Search result with all words

risk	احتمال زیان و ضرر
risk	احتمال زیان یاخطر
risked	احتمال زیان و ضرر
risked	احتمال زیان یاخطر
risking	احتمال زیان و ضرر
risking	احتمال زیان یاخطر
risks	احتمال زیان و ضرر
risks	احتمال زیان یاخطر
Other Matches

poisson distribution	این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
scitovsky double criterion	که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
expectancy	احتمال
liabilities	احتمال
supposition	احتمال
contingencies	احتمال
presumptions	احتمال
presumption	احتمال
verisimilitude	احتمال
likelihood	احتمال
contingency	احتمال
probability	احتمال
eventualities	احتمال
liability	احتمال
aptness	احتمال
eventuality	احتمال
chances	احتمال
likelihoood	احتمال
expectance	احتمال
like lihood	احتمال
possibility	احتمال
possibilities	احتمال
chance	احتمال
chanced	احتمال
chancing	احتمال
suppositions	احتمال
unlikelihood	عدم احتمال
mathematical probability	احتمال ریاضی
transition probability	احتمال انتقال
statistical weight	احتمال ترمودینامیکی
probability theory	نظریه احتمال
the probability is	احتمال میرود
contingencies	احتمال وقوع
probability ratio	بهر احتمال
the probability is	احتمال دارد
transition probability	احتمال جهش
contingency	احتمال وقوع
probability analysis	احتمال کاوی
probabilism	احتمال گرایی
presumption of fraud	احتمال تقلب
compound probability	احتمال مرکب
conditional probability	احتمال مشروط
presumedly	احتمال میرود
on the chance of	نظر به احتمال
experimental probability	احتمال تجربی
experimental probability	احتمال ازمایشی
moral certainty	احتمال قوی
improbability	عدم احتمال
odds	احتمال ووقوع
inverisimilitude	عدم احتمال
probability curve	منحنی احتمال
kill probability	احتمال کشندگی
probability distribution	توزیع احتمال
probability of ionization	احتمال یونش
probability of detection	احتمال کشف
There is a 50-50 chance.	احتمال 50-50است
probability of kill	احتمال انهدام
probability of detection	احتمال اکتشاف
probability function	تابع احتمال
probability factor	ضریب احتمال
probability of collision	احتمال برخورد
stand a chance <idiom>	احتمال داشتن
kill probability	احتمال واردکردن تلفات
probability of kill	احتمال از بین رفتن
normal probability curve	منحنی بهنجار احتمال
in all probability	احتمال کلی میرود
it is beyond recall	احتمال لغوشدن ندارد
in all like	احتمال کلی دارد
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
likelihood	احتمال کلی دارد
damage threat	احتمال تولید خسارت
radial probability distribution	توزیع احتمال شعاعی
angular probability distribution	توزیع زاویهای احتمال
probability density function	تابع چگالی احتمال
balances	احتمال رویداد خطا
look for <idiom>	با احتمال فکر کردن
probability density	چگالی احتمال [ریاضی]
worst-case	بدترین وضع یا احتمال
It is quite likely that ….	خیلی احتمال می رود که …
balance	احتمال رویداد خطا
damage threat	منطقه احتمال تولید خسارت
risk	احتمال خطر ریسک کردن
risked	احتمال خطر ریسک کردن
He is bound to come.	احتمال زیادی دارد که بیاید
risking	احتمال خطر ریسک کردن
odds-on	دارای احتمال بیش از 5 درصد
to be on the safe side	برای اینکه احتمال اشتباه
the odds are that he will doit	احتمال دارد که انکار را بکند
it is p that he did not go	احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
risks	احتمال خطر ریسک کردن
single shot hit probability	احتمال اصابت یک گلوله به هدف
In all probability. Very likely.	به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
presumes	مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumed	مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presume	مسلم دانستن احتمال کلی دادن
it may be presumed that	احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
central tendency	احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
long shot	شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
i p that they are both gone	احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
shoo in	کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
The chances of a soloution are bleak.	احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
characteristic strength	مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
disadvantages	زیان
loss	زیان
prejudices	زیان
prejudice	زیان
detriment	زیان
forfeiture	زیان
forfeits	زیان
disadvantage	زیان
evils	زیان
maleficium	زیان
damage	زیان
hurtfulness	زیان
noxiousness	زیان
detrime	زیان
phytobentos	ته- زیان
evil	زیان
forfeiting	زیان
hurting	زیان
wash out	زیان
injuring	زیان
disservice	زیان
forfeit	زیان
drawbacks	زیان
hurt	زیان
injures	زیان
lesion	زیان
hurts	زیان
lesions	زیان
scathe	زیان
injure	زیان
ills	زیان
total losses	زیان کل
forfeited	زیان
ravaging	زیان
hazards	زیان
hazarding	زیان
hazarded	زیان
drawback	زیان
ravages	زیان
ravage	زیان
hazard	زیان
ill-	زیان
ravaged	زیان
ill	زیان
error handling	به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
to sustain a loss	زیان دیدن
suffring	ابتلا زیان
suffer loss	زیان دیدن
to suffer [from]	زیان دیدن [از]
smart money	پاداش زیان
to do harm	زیان رسانیدن
loss and gain	زیان و سود
malefic	زیان اور
offense,etc	تهاجم زیان
no known loss	زیان نامعلوم
nobbeing	زیان اور
perfect loss	زیان خالص
perniciousness	زیان اوری
to suffer a loss	زیان دیدن
vagrantbenthos	ته زیان جنبا
willful misconduct	زیان عمدی
perfect loss	زیان خاص
perfect loss	زیان مطلق
nocent	زیان رسان
profit and loss	سود و زیان
sessile benthos	ته زیان برجا
sessile benthos	کف زیان برجا
to incur a loss	زیان دیدن
operating loss	زیان عملیاتی
partial loss	زیان جزئی
lost	زیان دیده
break even	بی سود و زیان
capital loss	زیان سرمایه
cause to sustain a loss	زیان رساندن به
suffered	زیان دیدن
consequential loss	زیان تبعی
harms	زیان ضرر
harmed	زیان ضرر
harm	زیان ضرر
deleterious	زیان اور
harming	زیان ضرر
derogatory to	زیان رساننده
suffers	زیان دیدن
slaughter	به زیان فروختن
loses	زیان کردن
lose	زیان کردن
slaughters	به زیان فروختن
suffering	ابتلاء زیان
sufferings	ابتلاء زیان
disadvantageous	زیان اور
forfeiture	زیان ضرر
actual loss	زیان واقعی
actual total loss	کل زیان وارده
slaughtered	به زیان فروختن
maleficent	زیان اور
incommodity	زیان ناراحتی
suicidal	زیان اور