English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (1 milliseconds)
English Persian
u. need احتیاج مبرم
urgent need احتیاج مبرم
Other Matches
exigent مبرم
imperious مبرم
demanding مبرم
sores مبرم
emergent مبرم
importunate مبرم
pressing مبرم
urgent مبرم
sore مبرم
pinchingly بطور مبرم
pinching مبرم فشاراور
crying گریان مبرم
crying need نیازمندی مبرم
an importunate beggar گدای مبرم
necessity احتیاج
lacked احتیاج
necessitousness احتیاج
requirement احتیاج
need احتیاج
demand احتیاج
want احتیاج
neediness احتیاج
lacks احتیاج
needed احتیاج
needing احتیاج
penury احتیاج
lack احتیاج
need احتیاج
overplus بیش از احتیاج
lackvt احتیاج داشتن
requisite لازمه احتیاج
demanded نیاز احتیاج
redundant مازاد بر احتیاج
demand نیاز احتیاج
requirement تقاضا احتیاج
demands نیاز احتیاج
superimposed مازاد بر احتیاج
to call for a احتیاج بدقت داشتن
needing نیازمندی در احتیاج داشتن
call of nature <idiom> احتیاج به دستشویی داشتند
you're telling me <idiom> احتیاج نیست به من بگی
answered جواب احتیاج را دادن
answering جواب احتیاج را دادن
needed نیازمندی در احتیاج داشتن
answers جواب احتیاج را دادن
need نیازمندی در احتیاج داشتن
to be in great request زیادمورد احتیاج بودن
needle point to say احتیاج بگفتن نیست
answer جواب احتیاج را دادن
needed نیازمندی احتیاج لازم داشتن
i heed your help به مساعدت شما احتیاج دارم
need نیازمندی احتیاج لازم داشتن
serve رفع کردن براوردن احتیاج
featherbed بیش ازمیزان احتیاج کارمندگرفتن
served رفع کردن براوردن احتیاج
serves رفع کردن براوردن احتیاج
to be in great request مورد احتیاج زیاد بودن
urgency of need حیاتی بودن احتیاج به اماد
needing نیازمندی احتیاج لازم داشتن
cry out for <idiom> شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
nonverbal بدون احتیاج باستفاده از زبان
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
turn one's back on <idiom> کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
put up <idiom> توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
four freedoms دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
cyclic item اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
functionalism عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
satelloid ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
we are want of money ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
fascism نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
disrepair احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com