Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
army reserve
احتیاط نیروی زمینی
Search result with all words
army reserve
قسمت احتیاط نیروی زمینی
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
Other Matches
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army commander
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
reserve force
نیروی احتیاط
base reserves
ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
floating reserve
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
land force n
نیروی زمینی
land forces
نیروی زمینی
ground force
نیروی زمینی
ground forces
نیروی زمینی
army aviator
خلبان نیروی زمینی
army
ارتش نیروی زمینی
army depot
امادگاه نیروی زمینی
army post office
پستخانه نیروی زمینی
army corps
سپاههای نیروی زمینی
armies
ارتش نیروی زمینی
army base
پادگان نیروی زمینی
secretary of the army
وزیر نیروی زمینی
army staff
ستاد نیروی زمینی
department of the army
وزارت نیروی زمینی
army base
پایگاه نیروی زمینی
army artillery
توپخانه نیروی زمینی
army material command
فرماندهی اماد نیروی زمینی
army assault team
تیم هجومی نیروی زمینی
army aviation
هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
theater army
نیروی زمینی صحنه عملیات
army management structure
سازمان مدیریت نیروی زمینی
army program memorandum
لایحه برنامههای نیروی زمینی
assistant secretary of the army
معاون وزیر نیروی زمینی
army training program
برنامه اموزش نیروی زمینی
army service area
منطقه سرویس نیروی زمینی
army post office
شعبه پستی نیروی زمینی
land service
خدمت نظام در نیروی زمینی
master sergeant
استوار ارشد نیروی زمینی
army in the field
نیروی زمینی درصحنه عملیات
an system
سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
army national guard
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army material program
برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army deposit fund
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army troops
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army airdefense command post
پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army personnel system
سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel center
مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army training and evaluation program
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
chief army censor
افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
control line aircraft
نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
ground liaison
گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army terminals
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
ground signals
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
yam
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yams
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
rash
بی احتیاط
imprudent
بی احتیاط
yogurts
احتیاط
yoghurts
احتیاط
yoghurt
احتیاط
yoghourts
احتیاط
prudish
با احتیاط
rashes
بی احتیاط
cautions
احتیاط
cautioning
احتیاط
cautioned
احتیاط
vigilance
احتیاط
caution
احتیاط
careful
با احتیاط
closeness
احتیاط
discretion
احتیاط
circumspection
احتیاط
precautious
با احتیاط
well-advised
با احتیاط
injudicious
بی احتیاط
incautious
بی احتیاط
indiscreet
بی احتیاط
precaution
احتیاط
precautions
احتیاط
prudence
احتیاط
prudent
[discreet]
<adj.>
با احتیاط
reserve
احتیاط
incircumspect
بی احتیاط
incosiderate
بی احتیاط
discreet
<adj.>
با احتیاط
reserves
احتیاط
reserving
احتیاط
reservations
احتیاط
nicety
احتیاط
niceties
احتیاط
reservation
احتیاط
retenv
احتیاط
forgetter
بی احتیاط
canniness
احتیاط
ciecumspect
با احتیاط
circumspective
با احتیاط
guardless
بی احتیاط
discrete
<adj.>
با احتیاط
cautel
احتیاط
discretional
<adj.>
با احتیاط
improvident
بی احتیاط
for fealty of
با احتیاط
to take in a reef
احتیاط کردن
fabian
احتیاط کار
wariness
احتیاط کار
with reserve
بقید احتیاط
reserve echelon
رده احتیاط
reserve
احتیاط یدکی
unresponsive
بدون احتیاط
chary
با احتیاط ودقیق
reserves
احتیاط یدکی
reserving
احتیاط یدکی
indiscreet
بی تمیز بی احتیاط
prudently
از روی احتیاط
battle reserve
احتیاط جنگی
prudential
از روی احتیاط
cautiousness
احتیاط کاری
operational reserve
احتیاط عملیاتی
mobile reserve
احتیاط متحرک
measure of prevention
احتیاط کاری
in case
برای احتیاط
hands down
بدون احتیاط
general reserve
احتیاط عمومی
for the sake of precaution
برای احتیاط
floating reserve
احتیاط سیال
circumspectly
ازروی احتیاط
discreetnss
احتیاط کاری
discreetness
احتیاط کاری
charily
از روی احتیاط
cautelous
احتیاط کار
cannily
از روی احتیاط
ca'canny
با احتیاط جلورفتن
prudentially
از روی احتیاط
reserve center
مرکز احتیاط
reserve officer
افسر احتیاط
prudent
از روی احتیاط
reservedly
از روی احتیاط
cautiously
از روی احتیاط
tactical reserve
احتیاط تاکتیکی
warily
احتیاط کار
reservedness
احتیاط کاری
forethought
مال اندیشی احتیاط
to be on guard
بودن احتیاط کردن
to keep guard
بودن احتیاط کردن
reserve center
مرکز اموزش احتیاط
over caution
احتیاط بیش اندازه
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
wariness
از روی احتیاط محتاطانه
Ton play safe . To tread cautiously.
با احتیاط عمل کردن
To err on the side of caution.
جانب احتیاط راگرفتن
He drives recklessly.
بی احتیاط رانندگی می کند
Be careful !
احتیاط کن ( مواظب باش )!
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
Caution demands that . . .
شرط احتیاط آنست که …
if you don't watch it
اگر احتیاط نکنید
Mind what you're doing!
[Be careful!]
احتیاط کن
[مواظب باش ]
!
bolder
خشن وبی احتیاط
bold
خشن وبی احتیاط
precautions
حزم احتیاط کردن
boldest
خشن وبی احتیاط
warily
از روی احتیاط محتاطانه
precaution
حزم احتیاط کردن
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
To be on the safe side.
خیلی احتیاط بخرج دادن
to handle something with care
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
guarded
احتیاط امیز ملاحظه کار
mincingly
با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
unadvised
تند وبی ملاحظه بی احتیاط
unadvied
تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
ready reservist
جزو احتیاط اماده به خدمت
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
precaution
درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
stalked
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
reserved list
صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
precautions
درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
Handle the boxes with care.
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
stalking
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
guards
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com